نوش داروی مزاج
بسکه دادی چشم و ابرو را به زیبایی رواج در تماشای تو دارم باز عرض احتیاج خوب در آب و گلت داری سرشتی از عسل کام میبخشی مرا ای نوش داروی مزاج ؟ آشکارا رفت از دستم دل و شد آشکار نیست غیر از عشق تو در...
بسکه دادی چشم و ابرو را به زیبایی رواج
در تماشای تو دارم باز عرض احتیاج
خوب در آب و گلت داری سرشتی از عسل
کام میبخشی مرا ای نوش داروی مزاج ؟
آشکارا رفت از دستم دل و شد آشکار
نیست غیر از عشق تو در راز پنهان سراج
من برای بوسه ای در ایستگاه شرم تو
لحظهای کوتاه میخواهم بمانم هاج و واج
دوست دارم دولتت پاینده ماند سالها
هرچه باشد حاضرم یکجا بپردازم خراج
مشتری باش و به لبخندی ببر تلخی مکن
در بساط عشق کردم جان شیرین را حراج
باغزل گفتن همیشه دل نمی گیرد قرار
در کنارت بیقراریهای دل دارد علاج
علی عباس
در تماشای تو دارم باز عرض احتیاج
خوب در آب و گلت داری سرشتی از عسل
کام میبخشی مرا ای نوش داروی مزاج ؟
آشکارا رفت از دستم دل و شد آشکار
نیست غیر از عشق تو در راز پنهان سراج
من برای بوسه ای در ایستگاه شرم تو
لحظهای کوتاه میخواهم بمانم هاج و واج
دوست دارم دولتت پاینده ماند سالها
هرچه باشد حاضرم یکجا بپردازم خراج
مشتری باش و به لبخندی ببر تلخی مکن
در بساط عشق کردم جان شیرین را حراج
باغزل گفتن همیشه دل نمی گیرد قرار
در کنارت بیقراریهای دل دارد علاج
علی عباس