( داغستان )


(  داغستان  )

در داغستان تبعید گاهگاهی نسیم ملایمی از جانب کویر انتظار می وزید... و من ‌‌، چشم به راه آسمان کاوشگر طلوع دوباره ای بودم که بقایم را تلا ئلوی شادمانه ای بخشد... چه شب ها که از پشت سقف های...

در داغستان تبعید
گاهگاهی نسیم ملایمی از جانب
کویر انتظار می وزید...
و من ‌‌، چشم به راه آسمان
کاوشگر طلوع دوباره ای بودم
که بقایم را تلا ئلوی شادمانه ای بخشد...
چه شب ها که از پشت سقف های بهم
پیوسته هاله ای بی رمق را رصد می نمودم....
غافل از آنکه در بلندترین ثانیه از زمان
دشوارترین حادثه ها را رقم می زد....
تا آن هنگام که میر شب زنده داری
انزوای خفته را بیدار باش گرداند ؛
چشمانم به خاموشی مکدری می پیوست....

دلم نمی دانست که قلبم یکباره به
شهاب سنگ سرگردانی از دورترین
افق خیال انگیز اصابت خواهد کرد.....

شکست....
خرد شد.....
تکه های وجودم در هم ریخت
و هر قسمت از کالبد فرو پاشیده ام
در گوشه ای نا آشنا غریبانه گم گشت...

رویای سکوت فرا گرفت سرزمین آرزوهایم را
دیگر حتی عطر قاصدکی تنها هم
به مشام نمی رسید
تا اندکی تسکین درد فراق گردد...

( اینک
حتی در تصورم نیز نمی گنجد که
موعد کوچیدن به قلم کدامین غداره ای
به اثبات خواهد رسید.... ؟ )

پ. ن.....................

امشب که به دل وعده دیدار تو دادم
صدها گره از زلف تو افتاده به کارم

یک خوشه ازین خرمن گیسوی نچیدم
تا سیب زنخدان تو سبزینه کند روز بهارم

...................................... ........

افرا
آبادان
چهار شنبه ـ... 29 ـــ1 ــــ1403

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


ببینید | اتفاقات عجیب و ترسناک جهان تا سال 2024