کابوس


کابوس

دریغا این کابوس منادی عشق و ترانه نبود که گیسو پیچ ، هزاران ستاره مغموم خواب خود کرده ایم حالا تو بیا سر سطر تکلم درد را بنویس ابر هم که در دوایر باد با شال شب میاد و بر گلوگاه ماه خیمه می...

دریغا
این کابوس
منادی عشق و ترانه نبود
که گیسو پیچ ،
هزاران ستاره مغموم خواب خود کرده ایم

حالا تو بیا
سر سطر تکلم درد را بنویس
ابر هم که در دوایر باد
با شال شب میاد و
بر گلوگاه ماه خیمه می زند


به نشین کنار من رویا
به تماشا
حوالی دیار ما
دیرینه سالی است
که اندام جغرافیا آینه شکسته
و چهره زیبایت هزار پاره

ا ش
زمستان 80




حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


انشا در مورد امید به زندگی ؛ چندین انشا ادبی و زیبا امید به زندگی