شرنگ دوریت


شرنگ دوریت

برخیز و در آغوشم بگیر بگذار آتش لبهایم به پای قدم هایت شکوفه بزند و خودنمایی کند آخرین تصویر لبخندت را در خیالم نقش بسته ام ناگاه شرنگ دوریت رگهایم را به انجماد می کشاند حال خوشی ست در...



برخیز
و در آغوشم بگیر
بگذار آتش لبهایم
به پای قدم هایت
شکوفه بزند
و خودنمایی کند
آخرین تصویر
لبخندت را
در خیالم نقش بسته ام
ناگاه
شرنگ دوریت
رگهایم را
به انجماد می کشاند
حال خوشی ست
در این هیاهوی غریبانه
نبض دست نرمت
نرم نرمک
مرا در هوای تو گم می کند
چه شیرین است
دشت شقایقی چشمانت
منِ لیلی را
به اسارت می گیرد
بی صدا
با سوسوی چراغی
غربت شب را قدم میزنم
و هبوطِ سرکِشم
تنها تو را می خواند

آذر غلامی
9 آبان 1402
13

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


لخته خون گوشتی شبیه جگر در پریودی چیست و چه علتی دارد‌؟ +‌روش درمان