سوگند
گل من سوگند به نسیم که بی دست و پا از هزاره ها با همان رنگ و رو می آید به آفتاب که نم نمک از نردبان کج غروب بالا می رود باد نشسته بر بلندای هیچ و به جریان موج مو های تو شک دارد...
گل من
سوگند به نسیم
که بی دست و پا
از هزاره ها
با همان رنگ و رو می آید
به آفتاب
که نم نمک
از
نردبان کج غروب بالا می رود
باد
نشسته بر بلندای هیچ و
به جریان
موج مو های تو شک دارد
سوگند
به باروی
عطر و گلاب ات
که ناسوتمان درد گرفت
بس که
روز و شب
کابوس ها را درو می کنند
گل من
قدم از قدم برندار
که باورهای خشک
زود می شکنند
سوگند به نسیم
که بی دست و پا
از هزاره ها
با همان رنگ و رو می آید
به آفتاب
که نم نمک
از
نردبان کج غروب بالا می رود
باد
نشسته بر بلندای هیچ و
به جریان
موج مو های تو شک دارد
سوگند
به باروی
عطر و گلاب ات
که ناسوتمان درد گرفت
بس که
روز و شب
کابوس ها را درو می کنند
گل من
قدم از قدم برندار
که باورهای خشک
زود می شکنند