اوج قفس
قهرمانی شدم از هوش و نفس افتاده وسط معرکه ی عشق تو پس افتاده مرغ زیرک نشدم، تاب ندارم هرگز بی تحمل شده در کنج قفس افتاده عشق را با تب دستان تو می سنجیدم دانه بر چیده و در دام هوس افتاده تهِ آئینه...
قهرمانی شدم از هوش و نفس افتاده
وسط معرکه ی عشق تو پس افتاده
مرغ زیرک نشدم، تاب ندارم هرگز
بی تحمل شده در کنج قفس افتاده
عشق را با تب دستان تو می سنجیدم
دانه بر چیده و در دام هوس افتاده
تهِ آئینه کسی دل به پریدن می داد
در قفس اوج گرفته، و سپس افتاده
فکر کردم به هوایت پر و بالی بزنم
توی جولانگه سیمرغ مگس افتاده
محمدحسین ناطقی
وسط معرکه ی عشق تو پس افتاده
مرغ زیرک نشدم، تاب ندارم هرگز
بی تحمل شده در کنج قفس افتاده
عشق را با تب دستان تو می سنجیدم
دانه بر چیده و در دام هوس افتاده
تهِ آئینه کسی دل به پریدن می داد
در قفس اوج گرفته، و سپس افتاده
فکر کردم به هوایت پر و بالی بزنم
توی جولانگه سیمرغ مگس افتاده
محمدحسین ناطقی