گنج


گنج

گنج در ویرانه جویی با چراغ؟ از خودت ویرانه تر داری سراغ؟ گنجِ تو اندر وجودت شد نهان خودشناسی می کند آنرا عیان گر تو آن گنجِ نهان پیدا کنی عالَمی بر روی خود شیدا کنی قدرتِ یزدان بُوَد در مُشتِ...

گنج در ویرانه جویی با چراغ؟
از خودت ویرانه تر داری سراغ؟

گنجِ تو اندر وجودت شد نهان
خودشناسی می کند آنرا عیان

گر تو آن گنجِ نهان پیدا کنی
عالَمی بر روی خود شیدا کنی

قدرتِ یزدان بُوَد در مُشتِ تو
کوهها را بَرکَنَد انگشتِ تو

آن زمانیکه خدا در تو دمید
دائما از سوی حق آمد نوید:

(تو خدایی، پاره کن زنجیرها
پیله را بشکاف، از آن بیرون بیا

بالها بُگشا و چون پروانه شو
لایقِ تحسینِ صاحبخانه شو)

مارِ روی گنجِ تو، افکارِ توست
هر زمان، هر لحظه در پیکارِ توست

یا به پیغامِ خدایت گوش کن
یا که طعمِ تلخِ زهرش، نوش کن

تیشه بر ویرانه ی جانت بزن
ضربه با نیروی ایمانت بزن

تکیه بر حق، بر خودت، بر گنج کن
نامِ خود بر لوحِ دوران درج کن


حمید گیوه چیان

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


بک گراند بنفش | 100 عکس پس زمینه بنفش برای گوشی شیک و فانتزی