سلام...


سلام...

سلام ای آنکه عمری من،برایت خانه‌ات بودم به شادی‌ها شدم آغوش و در غم شانه‌ات بودم گریبان از جنونم پاره می‌سازد خیابان‌ها تو آن معشوق عاشق‌کش، که من افسانه‌ات بودم برایم بی‌تو هرلحظه جهان خاکستری‌تر...

سلام ای آنکه عمری من،برایت خانه‌ات بودم
به شادی‌ها شدم آغوش و در غم شانه‌ات بودم

گریبان از جنونم پاره می‌سازد خیابان‌ها
تو آن معشوق عاشق‌کش، که من افسانه‌ات بودم

برایم بی‌تو هرلحظه جهان خاکستری‌تر شد
شبی ای شعله سوزاندی مرا پروانه‌ات بودم

چه آسان از کنارم رد شدی، انگار یادت نیست
که روزی ساکنم بودی و من کاشانه‌ات بودم

سلامی سرد و سنگین می‌دهی از دورها بر من
دریغا روزگاری را، که من دردانه‌ات بودم

به سویم باز می‌گردی، خودت روزی ز دلتنگی
قسم بر عشق و بر روزی که من دیوانه‌ات بودم


حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


انواع فونت و متن بسم الله الرحمن الرحیم برای بیو اینستا