گم گشته


گم گشته

جانسوز ترین لحظه عمرم به سرآمد وانگه که از گم شده ی من خبر آمد شد خرمن آفت زده ام سبز دگر بار چون در شب آشفته ی چشمم سحر آمد خوردم من از این هجر بسی خون جکر ها وزداغ تو جان بر لب خون بر جگر...

جانسوز ترین لحظه عمرم به سرآمد
وانگه که از گم شده ی من خبر آمد
شد خرمن آفت زده ام سبز دگر بار
چون در شب آشفته ی چشمم سحر آمد
خوردم من از این هجر بسی خون جکر ها
وزداغ تو جان بر لب خون بر جگر آمد
ان دام چه بیهوده تنیدم‌ سر راهت
وان دانه ناچیز عجب مختصر آمد
خوش باش که بی دان دراین دام فتادن
تیریست که از سوی قضا و قدر آمد
یعقوب رها کن غم هجران پسر را
چون یوسف گم گشته ات ازچاه برامد
1403 01 31 اصقهان

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


فیلم / خواستگاری واقعی مرد متاهل از مریم مومن ! / من زاپاس هیچ زنی نمیشم !