نپرس


نپرس

نپرس حالم را ببین و نپرس؛ من جای زخم را میدانم، من آگاهم به رنج خود، خودم مرثیه میخوانم. اگر آواره دل رو شد، به من نگو که ویرانم. کنارم داستان نگو، من حافظ سه دیوانم. حالم را ببین و نپرس؛ من...

نپرس

حالم را ببین و نپرس؛
من جای زخم را میدانم،
من آگاهم به رنج خود،
خودم مرثیه میخوانم.
اگر آواره دل رو شد،
به من نگو که ویرانم.
کنارم داستان نگو،
من حافظ سه دیوانم.

حالم را ببین و نپرس؛
من جواب را نمیدانم،
نمیدانم چه میخواهم،
سری سرکش و بی جانم.
نگو برو... نمان اینجا
تو نمیفهمی میمانم،
دو پا دارم و ایستادم،
ولی خط خورده ایمانم.

حالم را ببین و نپرس؛
من پزشکی بی قرارم،
اگر دردم دوایی داشت،
خودم دارو میگذارم.
شکسته در من غروری،
مثل شیری بی شکارم
بیشماره جای زخمم،
همچو اسب بی سوارم

حالم را ببین و نپرس؛
ترسیده ام از فردا‌‌
از دنیای بی تکیه،
از قتل عام مردا
حالم را ببین آقا،
مغروقم در این دردا،
من که داردار بودم.
شدم همراه شب گردا.

آرین

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


انواع فونت و متن بسم الله الرحمن الرحیم برای بیو اینستا