هلال ماه


هلال ماه
لب به لب، نقش لبت روی لبم افتاده است چون هلالِ مـاه تابان در شبم افتاده است آنقـــــدر زیبایـــی و دل می بـری با دلبـری با نگاهت زلـــــزلـه در مذهبم افتاده است در هوایت درس و مشق زندگی کردم رها شور...
لب به لب، نقش لبت روی لبم افتاده است
چون هلالِ مـاه تابان در شبم افتاده است

آنقـــــدر زیبایـــی و دل می بـری با دلبـری
با نگاهت زلـــــزلـه در مذهبم افتاده است

در هوایت درس و مشق زندگی کردم رها
شور خاصی در کلاس و مکبتم افتاده است

در میـــان ماهرویان بـاعثِ فخــــرم تویی
بادِ بـا تـــــو بودنـم در غبغبم افتاده است

دائمـا فکـــــر و خیـالـم چشمهای عاشقت
بخت تو را داشتن در کوکبم افتاده است

نخل سبزی بوده ام در دشت خشک آرزو
شهــــد شیرین لبت بر رُطَبم افتاده است

تا نگـــــاهت در نگاهم دوختی شیدا شدم
غلغله چون چشمه در تاب و تبم افتاده است

مهر من با داد من گشته عجین ای یار من
از زمــــانی آن صنم در عقربم افتاده است



پ.ن:
سپاسگزار مهر حضور و دیدگاه نیک تان هستم