غم بزرگ
دَردی است در این دل که هویدا نتوان کرد شکوه است زیاد و انشا نتوان کرد لبخند به لب به تماشای گذر عمر چون باد گذشت و پیدا نتوان کرد کذب لبخند نپوشاند غمم را ماه در پشت ابر حاشا...
دَردی است
در این دل
که هویدا نتوان کرد
شکوه است زیاد
و انشا نتوان کرد
لبخند به لب
به تماشای گذر عمر
چون باد گذشت
و پیدا نتوان کرد
کذب لبخند
نپوشاند غمم را
ماه در پشت ابر
حاشا نتوان کرد
مرز
غم و شادی
به اندازهی
یک مو است
غم غالب
و غوغا نتوان کرد
چون می رسد
به پایان
مثنوی عمر
یر غلط های مسلم
تحریف املا نتوان کرد
دَردی است
در این دل
که هویدا نتوان کرد
شکوه است زیاد
و انشا نتوان کرد
لبخند به لب
به تماشای گذر عمر
چون باد گذشت
و پیدا نتوان کرد
کذب لبخند
نپوشاند غمم را
ماه در پشت ابر
حاشا نتوان کرد
مرز
غم و شادی
به اندازهی
یک مو است
غم غالب
و غوغا نتوان کرد
چون می رسد
به پایان
مثنوی عمر
یر غلط های مسلم
تحریف املا نتوان کرد