ازادی بستان


ازادی بستان

دلیران دریا دل و جان به کف زمان را نکردند هرگز تلف شبی سخت و سرما و باران خیز مهیا شدند بهر جنگ و ستیز هراسی نداشتند ز پیکار و کار تو گوئی که بر فیل گشتن سوار چو باران فرود امدند پر دلان در ان جبهه...

دلیران دریا دل و جان به کف
زمان را نکردند هرگز تلف
شبی سخت و سرما و باران خیز
مهیا شدند بهر جنگ و ستیز
هراسی نداشتند ز پیکار و کار
تو گوئی که بر فیل گشتن سوار
چو باران فرود امدند پر دلان
در ان جبهه بر سنگر دشمنان
دلیران چو شیران به دشمن زدند
همه دشمنان سخت به تنگ امدند
فلک بر گزید شست خود زین عمل
ز شیران همت ز گرگان دغل
یمین از یسار و یسار از یمین
چو پر شدزاجسادخصمان دین
که تیر دلیران چو تیر شهاب
دل دشمان را بسی کرد کباب
دران دشت پهناور و پیچ تاب
زبون گشت زاغان به چنگ عقاب
رها گشت بستان پس از ماه ها
فرار کرد دشمن از ان جبهه ها




ماجرای خودکشی دختر 19 ساله از روی پل پیرنیا شیراز