اعتراف نابجا


اعتراف نابجا

خواستم تا رو بتابم از جمال روی تو گیسوان را تاب دادی، آمدم من سوی تو اشتباهم اعترافم بر غم عشق تو بود گفتم آری بسته ام دل را به تار موی تو این خطایی نابجا از روی غفلت بود و بس من که آگه بودم از عاشق...

خواستم تا رو بتابم از جمال روی تو
گیسوان را تاب دادی، آمدم من سوی تو
اشتباهم اعترافم بر غم عشق تو بود
گفتم آری بسته ام دل را به تار موی تو
این خطایی نابجا از روی غفلت بود و بس
من که آگه بودم از عاشق کُشیِ خوی تو
پشت هر لبخند زیبا نقشه هایی داشتی
تا شوم قربانی آن خنجر ابروی تو
اخم بر من می کنی حالا که گفتم عاشقم
نقطه ضعفم گشته اکنون صورت اخموی تو
سر ببُر صید خودت را، زنده بودن کافی است
زندگانی خوبتر یا مردنِ پهلوی تو؟



چگونه سوانح هوایی سرنوشت سیاسی کشورها را تغییر داد؟