شهرمن،ماکو

شهرعشقی، مهدپاکان،شهرمن
چترسنگی،قلعه قابان،شهرمن
من چه گویم از بهارش،دیدنی
باهوایش،نو کند جان،شهرمن

پای مهمان،گل فشاند،تابه سر
خاک پاکش بی تمنا سیم وزر
چشمه ها داردبه دل صاف وزلال
درعذارش،ماه تابان،شهرمن

من بگویم،ازدلاور،مردمان
با سخاوت با مروت آسمان
روز وشب دارد تلاشی ماندگار
با سه کشور،مرزجانان شهرمن

کاخ سردا،ری به دل داردکنون
دخمه فرهادش بگوید از جنون
عشق را آیین دلداری دهد
چشم دل را،پرزایوان،شهرمن

کوه ودشتش،باقناری،درفغان
رازها دارد به دل خوب وعیان
سنگ سنگش جای پایی ازقدیم
زنگمارش،پر خروشان،شهرمن

من نوشتم،قصه ای از شهرخود
تابداند کودکم از آنچه بود
آغری داغی با ،قیه یاگوزلولار
می نوازد چشم یاران شهرمن