هوایِ خیال
بهار جان چند روز پیش که به خانهی دلم سر زدی و بشقابِ انتظار را روی میز چیدی حواست نبود که زیرِ اجاقِ دیگِ حوصلهام کم سویِ کم سو و دلم، لبریز از تو در هوایِ سایهی چنارها سر میرفت...
بهار جان
چند روز پیش
که به خانهی دلم سر زدی
و بشقابِ انتظار را
روی میز چیدی
حواست نبود
که زیرِ اجاقِ دیگِ حوصلهام
کم سویِ کم سو
و دلم، لبریز از تو
در هوایِ سایهی چنارها
سر میرفت
و تو ...
در لانهی کوچک خیال
زیر بال یاکریم ها
کُنجِ دنجِ آرامشم
بهانه گیری میکردی
نم نمِ
بارانِ چشمانم را ...
مریمکرمی صبا
چند روز پیش
که به خانهی دلم سر زدی
و بشقابِ انتظار را
روی میز چیدی
حواست نبود
که زیرِ اجاقِ دیگِ حوصلهام
کم سویِ کم سو
و دلم، لبریز از تو
در هوایِ سایهی چنارها
سر میرفت
و تو ...
در لانهی کوچک خیال
زیر بال یاکریم ها
کُنجِ دنجِ آرامشم
بهانه گیری میکردی
نم نمِ
بارانِ چشمانم را ...
مریمکرمی صبا