دههٔ شصت
من از دههٔ شصتم دههٔ غم دههٔ ماتم دههٔ آزمایش دینسالاری من زادگاهم ایران است کشوری سخت مذهبی کشوری با مردمی خرافاتی آری من متولد دههٔ شصتم دههٔ نداری دههٔ سفرههای خالی دههٔ بیآغوشی بیهمنفسی...
من از دههٔ شصتم
دههٔ غم دههٔ ماتم
دههٔ آزمایش دینسالاری
من زادگاهم ایران است
کشوری سخت مذهبی
کشوری با مردمی خرافاتی
آری من متولد دههٔ شصتم
دههٔ نداری دههٔ سفرههای خالی
دههٔ بیآغوشی بیهمنفسی تنهایی
من از نسل سوختهٔ سخت بیگناهم
من یک پرندهٔ بیآشیان و بیپناهم
ما به زیر حکم اشتباه گذشتگانیم
ما زنده اما در پشت میلهٔ زندانیم
ما تشنگانیم تشنهٔ شراب آزادی
من از دههٔ شصتم دههٔ عشقهای پنهانی
دههٔ رفته بر باد و رفته از یاد همچو زندانی
من از دههٔ جنگم دههٔ شهادت دههٔ ویرانی
دههٔ سقوط عشق و تولد کودکان خیابانی
ما به ارث بردهایم میراثدار انقلاب پوشالی
من از دههٔ شصتم آری
نسلی که عاشقانه مرد
به زیر استبداد تعصبها
نسلی که عشق را تنها سپرد
به شعر و ترانه و داستانها
من از دههٔ رویا و آرزوهایم بلی
نسل ناکام مانده از نعمت و آبادی
من از دههٔ تاریک و سیاه شصتم
دههٔ اشکهای خونین مادران
دههٔ گیسوهای بریده دختران
دههٔ رنج و غم کشیده پسران
دههٔ دردهای پایانناپذیر پدران
دههٔ آلوده به دروغ و زهد و ریاکاری
من از سرزمین گنبدهای زرین و طلایی هستم
از شهر پر از مسجدهای گران ولی خالی هستم
من از دورهٔ زمامداری ریاکاران و سیاهی هستم
من از نسلی بیگناه اما اسیر ستم و تباهی هستم
نسلی گمگشته شده در اضطراب و در غصهٔ بیفردایی
من از دههٔ بیرحم و خونخوار شصتم
دههٔ دستهای خالی چشمهای بارانی
دههٔ خودکشی سربازان در اتاق دیدهبانی
از نسل پاشیده ز هم تمام زندگانی آری من
از نسلی هستم که انتخابش کردند برای قربانی
من از دههٔ طلاق و قهرم دههٔ دوری و جدایی
دههٔ بینصیب مانده از عشق دههٔ ازدواج اجباری
من از دوران سیاه بیفرهنگیام دوران بحران اجتماعی
من از نسل ترسانده شدهام از مستی و بوسه و بیپروایی
نسل گل نسل شراب نسل قارچهای جادویی
نسل ترسیده ز عشق و مانده در عزلت و تنهایی
من از روز تولد دعوتم کردند غمها به مهمانی
نسل عاشق گشته با هایده و مهستی و گوگوش
نسل سفر کرده با ابی با معین با داریوش اقبالی
دههٔ غم دههٔ ماتم
دههٔ آزمایش دینسالاری
من زادگاهم ایران است
کشوری سخت مذهبی
کشوری با مردمی خرافاتی
آری من متولد دههٔ شصتم
دههٔ نداری دههٔ سفرههای خالی
دههٔ بیآغوشی بیهمنفسی تنهایی
من از نسل سوختهٔ سخت بیگناهم
من یک پرندهٔ بیآشیان و بیپناهم
ما به زیر حکم اشتباه گذشتگانیم
ما زنده اما در پشت میلهٔ زندانیم
ما تشنگانیم تشنهٔ شراب آزادی
من از دههٔ شصتم دههٔ عشقهای پنهانی
دههٔ رفته بر باد و رفته از یاد همچو زندانی
من از دههٔ جنگم دههٔ شهادت دههٔ ویرانی
دههٔ سقوط عشق و تولد کودکان خیابانی
ما به ارث بردهایم میراثدار انقلاب پوشالی
من از دههٔ شصتم آری
نسلی که عاشقانه مرد
به زیر استبداد تعصبها
نسلی که عشق را تنها سپرد
به شعر و ترانه و داستانها
من از دههٔ رویا و آرزوهایم بلی
نسل ناکام مانده از نعمت و آبادی
من از دههٔ تاریک و سیاه شصتم
دههٔ اشکهای خونین مادران
دههٔ گیسوهای بریده دختران
دههٔ رنج و غم کشیده پسران
دههٔ دردهای پایانناپذیر پدران
دههٔ آلوده به دروغ و زهد و ریاکاری
من از سرزمین گنبدهای زرین و طلایی هستم
از شهر پر از مسجدهای گران ولی خالی هستم
من از دورهٔ زمامداری ریاکاران و سیاهی هستم
من از نسلی بیگناه اما اسیر ستم و تباهی هستم
نسلی گمگشته شده در اضطراب و در غصهٔ بیفردایی
من از دههٔ بیرحم و خونخوار شصتم
دههٔ دستهای خالی چشمهای بارانی
دههٔ خودکشی سربازان در اتاق دیدهبانی
از نسل پاشیده ز هم تمام زندگانی آری من
از نسلی هستم که انتخابش کردند برای قربانی
من از دههٔ طلاق و قهرم دههٔ دوری و جدایی
دههٔ بینصیب مانده از عشق دههٔ ازدواج اجباری
من از دوران سیاه بیفرهنگیام دوران بحران اجتماعی
من از نسل ترسانده شدهام از مستی و بوسه و بیپروایی
نسل گل نسل شراب نسل قارچهای جادویی
نسل ترسیده ز عشق و مانده در عزلت و تنهایی
من از روز تولد دعوتم کردند غمها به مهمانی
نسل عاشق گشته با هایده و مهستی و گوگوش
نسل سفر کرده با ابی با معین با داریوش اقبالی