گل مغرور


گل مغرور

من سوالی دارم ای اهل جنون اسم مجنون را شنیدی تا کنون؟ من همان مجنون عاشق پیشه ام آتشش از دل نمی آید برون من نمی گویم به من بد کرده است این بدی هم بر دلم دارد شعون قبل از این من آدمی عاقل بدم چون...

من سوالی دارم ای اهل جنون
اسم مجنون را شنیدی تا کنون؟

من همان مجنون عاشق پیشه ام
آتشش از دل نمی آید برون

من نمی گویم به من بد کرده است
این بدی هم بر دلم دارد شعون

قبل از این من آدمی عاقل بدم
چون تورا دیدم شدم اهل جنون

ساقیا امشب ز ساغرها خوشم
آسمان و ماه و اختر ها خوشم

شب ز او تنها، ولی اهل جنون
من دیوانه ز کافر ها خوشم

تا کنون معشوقه اش را دیده است
با یکی دیگر به من خندیده است

ای دلا، خواهش مکن، رد می شوم
چشم از شوق لبان ترسیده است

عقل می گوید که بیدار است او
دل نگو، با دیگری خوابیده است

عشق او، دل را برایم کور کرد
کور دل او با همه چرخیده است

ساقیا، امشب ز ساغر ها خوشم
آسمان و ماه و اختر ها خوشم

عشق او با قلب من بیگانه است
من به عشق و فال و باور ها خوشم

گل ز ما دور است و دوری می کند
دل برایش بی غروری می کند

زیر پایش این غرورم را شکست
این دلم، احساس موری می کند

با همه احساس خود نسبت به او
با غمم شادی، سروری می کند

بعد از این با عشق او من زنده ام
دل سخن از بی صبوری می کند

ساقیا امشب ز ساغر ها خوشم
آسمان و ماه و اختر ها خوشم

من همان مجنون عاشق پیشه ام
به نوازش های دلبر ها خوشم





در آغوش آتش