حصار اقاقی zwnj;ها
در میان اقاقیهای کوچه تو چون شاپرکی غمناک روی تیغی خفتهای اندر آن موسم فرسودگی که به تنگ آمده بود دمِ گرمای بهار تو راهِ رستن آموزی همانجایی که لم دادی به خارهای حصار آری ای پروانهی زخمی...
در میان اقاقیهای کوچه
تو چون شاپرکی غمناک
روی تیغی خفتهای
اندر آن موسم فرسودگی
که به تنگ آمده بود
دمِ گرمای بهار
تو راهِ رستن آموزی
همانجایی که
لم دادی
به خارهای حصار
آری ای پروانهی زخمی
گرچه معراج تو دشوار است
یا که بالت زیر آوار است
تو اما فکر آزادی به سر داری
رها کن مسلخ دل را...
که نااهلی در این گلشن
برو سوی دری روشن
برو از کوی بیتابی...
تو چون شاپرکی غمناک
روی تیغی خفتهای
اندر آن موسم فرسودگی
که به تنگ آمده بود
دمِ گرمای بهار
تو راهِ رستن آموزی
همانجایی که
لم دادی
به خارهای حصار
آری ای پروانهی زخمی
گرچه معراج تو دشوار است
یا که بالت زیر آوار است
تو اما فکر آزادی به سر داری
رها کن مسلخ دل را...
که نااهلی در این گلشن
برو سوی دری روشن
برو از کوی بیتابی...