دل بیقرار


دل بیقرار

از جمعه تا دل من یک حفره قدیمی روز قرار من بود با دولت صمیمی از هفته روز اول دردی به دل سرآمد هم صحبت دلم بود ناخوانده شد ندیمی عطر بهشتی تو پر کرده هر فضایی سر زنده کرد گلها عطرت ز هر نسیمی...

از جمعه تا دل من یک حفره قدیمی
روز قرار من بود با دولت صمیمی

از هفته روز اول دردی به دل سرآمد
هم صحبت دلم بود ناخوانده شد ندیمی

عطر بهشتی تو پر کرده هر فضایی
سر زنده کرد گلها عطرت ز هر نسیمی

کی می‌رسد جمعه کی می‌شود بیایی
بر لب رسیده جان‌م چون کودک یتیمی
در آسمان قلبم تنها ستاره‌ای تو
بر دل سردم بتاب هم روز و شب مقیمی

این هفته نیز طی شد باز هم رسید جمعه
قدر کفایت ای جان حتی اگر شمیمی

1403.02.01

با تشکر فراوان از استادان بزرگ
وسایت محترم شعر نو





خانه قدیمی