به نام خدا
(( یک استکان آرامش))
جاده آسوده از آوار پریشانی،
سبز از یاد نسیم،
تازه از عطر نفس گلهای لطیف شب بو.
خط باریکی،
میان دست یک جنگل کاج.
جاده لبریز سراشیبی و ناهمواری،
غرق مشتی سنگ،خاک،
و گل ِ تازه ز طعم شبنم
صبحگاهی.
کم کمک ،
از دور می آید صدایی آشنا،
رنگ موسیقی او،
گرم همچون نور است.
من در این گوشه کنار سنگی،
آسوده دل داده به این نقاشی یکتای خدا،
با خودم می گویم:
ای کاش تا ابد اینجا باشم.
(( یک استکان آرامش))
جاده آسوده از آوار پریشانی،
سبز از یاد نسیم،
تازه از عطر نفس گلهای لطیف شب بو.
خط باریکی،
میان دست یک جنگل کاج.
جاده لبریز سراشیبی و ناهمواری،
غرق مشتی سنگ،خاک،
و گل ِ تازه ز طعم شبنم
صبحگاهی.
کم کمک ،
از دور می آید صدایی آشنا،
رنگ موسیقی او،
گرم همچون نور است.
من در این گوشه کنار سنگی،
آسوده دل داده به این نقاشی یکتای خدا،
با خودم می گویم:
ای کاش تا ابد اینجا باشم.