تو را خواهم تو را جویم تو را ای مشکِ خوش بویم


تو را خواهم تو را جویم تو را ای مشکِ خوش بویم

تو را خواهم تو را جویم تو را ای مشکِ خوش بویم بیا یادی نما از من که زارم کنجِ پستویم بیا ای شور و هم شیرین بیا ای تلخ و هم ترشم که بی تو غرقِ غم هایم غریقِ موجِ گیسویم بیا سیرت ببین سیر است ز هرشاعر:مسعود اویسی

تو را خواهم تو را جویم تو را ای مشکِ خوش بویم
بیا یادی نما از من که زارم کنجِ پستویم

بیا ای شور و هم شیرین بیا ای تلخ و هم ترشم
که بی تو غرقِ غم هایم غریقِ موجِ گیسویم

بیا سیرت ببین سیر است ز هر چه صورتِ عالم
بیا صورت ببین زرد است که در دامِ تو جادویم

تو رفتی و دلم خون شد بیا باز آ گلِ عالم
ببین چون مست آن عطرِ گلِ روی چو شب بویم

"تویی ماه و منم ماهی درونِ برکه ی کاشی"
بتاب ای ماهِ زیبایی که راهم خسته می پویم

سر از پا گم کنم وقتی ببینم روی چون گلشن
بیا سردارِ بی سرها که بر این نیزه می گویم:

تویی مالک به این مُلک و ببین حالا تو این حالم
که من زنبورِ با هوشی ولی گم کرده کندویم




لبهای تشنه ی دنیا