برادر تام هنکس بدل او شد
«فارست گامپ» که امسال ۳۰ ساله شد، داستان مرد جوانی را میگوید که با پای خودش به دل حادثه میرود و عین آهن آبدیده، هر بار قویتر و موفقتر از قبل، برمیگردد و به زندگیاش ادامه میدهد. تام هنکس با این فیلم جاودانه شد و این فیلم هم جایگاه خاصی در فرهنگ امریکایی پیدا کرد.
سال ۱۹۹۴ یکی از سالهای خوب سینما بود، سالی پر از فیلمهای بهیادماندنی، چه برای مخاطب عام و چه برای مخاطب خاص؛ سالی که فیلمهای عامهپسندش برای جلبتوجه مخاطب یکسره به بحثها و گفتمانهای روز چنگ نمیانداختند و فیلمهای متفاوت و خاصش واقعا فرم متفاوتی داشتند و سینما را قدمی به جلو هُل میدادند. شاید کمتر سالی در تاریخ سینما تا این حد فیلم خوب در ژانرهای مختلف به خودش دیده باشد؛ کمدی، ترسناک، درام، اکشن، فانتزی، فرار از زندان، جنایی و انیمیشن. از فیلمهای عامهپسند ژانری این سال میشود «رستگاری در شائوشنک»، «لئون»، «مصاحبه با خونآشام»، «احمق و احمقتر»، «کارآگاه حیوانات»، «وکیل هادساکر»، «اد وود» و «سرعت» را نام برد و از فیلمهای متفاوتش «داستان عامهپسند»، «قاتلین بالفطره» و «سهرنگ: سفید» را. اما احتمالا مهمترین فیلم این سال «فارست گامپ» به کارگردانی رابرت زمهکیس و با بازی تام هنکس و رابین رایت بود. «فارست گامپ» همه عناصر لازم برای موفقیت را داشت؛ قصهگویی به شیوه فلاش بک، شخصیت مرکزی کاریزماتیک، غافلگیریهای فراوان، لحظات عاطفی اثرگذار، موقعیتهای کمیک و بازیگران درجهیک. فیلم داستان مرد جوانی را میگوید که با پای خودش به دل حادثه میرود و عین آهن آبدیده، هر بار قویتر و موفقتر از قبل، برمیگردد و به زندگیاش ادامه میدهد. از خوشقلبی فارست است یا از اقبال بلندش، زندگی هر دفعه در بدترین لحظات روی خوشش را به او نشان میدهد. این فیلم امسال ۳۰ ساله شد، فیلمی که در فرهنگ عامه امریکا جایگاه خاصی دارد. به همین مناسبت نگاهی به آن انداختهایم.
فارست گامپهای قبل از هنکس
تصور شخصی دیگری جز تام هنکس در نقش گامپ حالا غیرممکن است؛ اما از اول اینجور نبود. وینستون گروم، نویسنده رمانی که فیلم بر اساس آن ساخته شده، جان گودمن را به عنوان نقش اصلی تصور کرده بود. رابرت زمکیس، کارگردان فیلم، بیل پکستون را میخواست، اما استودیو اعتقاد داشت که پکستون کاریزمای ستارهای کافی ندارد. انتخاب دیگر زمکیس، هری اندرسون بود که، چون در آن مقطع مشغول بازی در سریالی تلویزیونی بود در دسترس نبود. بیل مورای، چِوی چِیس و جان تراولتا هم نقش را رد کرده بودند.
از نیکول کیدمن تا جودی فاستر
قبل از اینکه رابین رایت نقش جِنی کوران، عشق زندگی فارست، را بازی کند، نیکول کیدمن، جودی فاستر و دمی مور برای این نقش در نظر گرفته شده بودند. اما رایت خوششانس بود که سرانجام نقش به او رسید. رایت گفته: «بازی در «فارست گامپ» بی شک یکی از شگفتانگیزترین تجربههای دوران کاریام بود. فیلم بسیار زیبایی است بدون اینکه خیلی احساساتی باشد. وقتی که در حال فیلمبرداری بودیم هیچ فکرش را هم نمیکردیم که فیلم به این موفقیت برسد. بازی در نقش جنی که تقریبا ۲۰ سال از عمرش بر پرده نقش میبندد و همه چیزهایی که او به همراه فارست پشت سر میگذارد، تجربه فوقالعادهای بود. من و تام هر روز سر صحنه میخندیدیم. خیلی مفتخرم که در چنین فیلمی حضور داشتهام.»
دویدن چلمنگی
جیم هنکس، برادر کوچکتر تام هنکس که خودش بازیگر و کارگردان است، مشهور است که در انیمیشن «داستان اسباببازی» در مواقعی که تام هنکس به هر دلیلی نمیتوانست سر دوبله حاضر شود، به جای او صدای کلانتر وودی را تقلید میکرد و کسی هم متوجه قضیه نمیشد. در برخی صحنههای «فارست گامپ» هم از جمله در صحنههای دویدن مشهور فارست جیم هنکس بازی کرده است. جیم هنکس گفته: «تام بدلهای دیگر هم داشت، اما هیچکدام نمیتوانستند شبیه به تام بدوند. این نوع دویدنِ چُلمنگی خاص اعضای خانواده هنکس است.» جیم در انیمیشن «داستان اسباببازی» هم در برخی صحنهها به جای تام جای شخصیت کلانتر وودی صحبت کرده است. البته جز برادر هنکس، دختر تام هنکس، الیزابت، هم در فیلم در نقش جنی جوان بازی کرده. پسر رابرت زمکیس، الکساندر، هم در صحنهای از فیلم حضور دارد، همان پسری که اجازه نمیدهد فارست جوان در صحنه اتوبوس کنارش بنشیند.
اولین نقش ستاره «حس ششم»
هالی جوئل آزمنت که نقش پسربچهای به نام کول را در فیلم «حس ششم» به کارگردانیام. نایت شیامالان روبهروی بروس ویلیس بازی کرد و نقشآفرینیاش تحسین شد، اولین نقشش را در «فارست گامپ» بازی کرد. او نقش پسر فارست را داشت. ۵ سال بعد از این فیلم او در «حس ششم» خوش درخشید.
شعبدهبازی در فیلم
زمکیس عاشق تکنولوژی و جلوههای ویژه است و در «فارست گامپ» هم از جلوههای ویژه استفاده بجایی کرده. وقتی فیلم را میبینید از اینکه گری سینایز، بازیگر نقش ستوان دن تایلر، چطور آنقدر طبیعی پاهایش قطع شده حیرت میکنید. این کار با کمک جلوههای ویژه و البته یک شعبدهباز ممکن شد. ریکی جی، استاد شعبدهبازی، ویلچری طراحی کرد که وقتی سینایز روی آن مینشست، به نظر میآمد که از زانو به پایین پا ندارد.
نیکمت در موزه
نیمکت معروفی که فارست روی آن مینشیند و شروع به تعریف داستان زندگیاش برای زنی که طرف دیگر آن نشسته میکند، در واقعیت وجود نداشت و برای فیلم آنجا گذاشته شد. این نیمکت که ارزشی نمادین پیدا کرده، حالا در موزه تاریخ ساواناست.
صدای الویس
در صحنهای بسیار کوتاه از فیلم، پیتر دابسون نقش الویس پریسلی هنوز مشهورنشده را باز میکند. اما صدای او متعلق به خودش نیست. زمکیس برای صدای پریسلی کورت راسل را استخدام کرد که قبلا نقش پریسلی را در فیلمی تلویزیونی بازی کرده بود. کلا آهنگها و موسیقیهای بهکاررفته در فیلم نقش مهمی برای نشان دادن تغییرات زمانه دارند. زمکیس به تیم صدا گفته بود هرجا که رادیویی در صحنه هست باید موسیقیای متناسب با آن دوره پخش شود.
۹ سال در خم تولید
حالا که فارست گامپ ساخته شده و بعد از ۳۰ سال همچنان قابل ستایش است، تحلیل ساختار آن راحت است. اما پیش از آغاز تولیدش، ۹ سال درباره اینکه این فیلم را چطور باید ساخت بحث و گفتوگو وجود داشت. خیلیها فکر میکردند این فیلم بیشتر ساختاری اپیزودیک دارد تا ساختاری سهپردهای و رفتن از یک اتفاق به اتفاقی دیگر و باز به اتفاقی دیگر برای تماشاگر باورپذیر نبود. اما در آخر همین سیر داستان و اینکه سرنوشت، فارست و تماشاگر را به کدام سمت میبرد به برگ برنده آن بدل شد.