به گزارش خبرنگار حوزه حماسه و مقاومت گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، خوزستان عزیز رنج میکشد، در ناصیه این خطه گنجخیز، رنج بیپایان نوشته شده، تقدیر است یا حکمت نمیدانیم، اما هرچه هست داغها و درفشها این تن مجروح را از پا نیفکنده. حرامیان دست نشانده، هشت سال کوبیدند و کشتند و سوزاندند، اما وجبی از قلمرو و خوشهای از گندم این خاک نصیبشان نشد. نخلهای استوار خوزستان هشت سال با خون بهترین فرزندان ایران اسلامی آبیاری شدند. عاشقان خط سرخ شهادت، آنان که زمانی سربازهای گهوارهنشین حضرت روحالله بودند، جبهههای دفاع را پر کردند. خرمشهر، آبادان، اهواز، شوش، هویزه، بستان، دارخوین، فکه و شلمچه دیگر مفاهیمی جغرافیایی نبودند. اقیانوس واژگانی بودند پر از معنا، پر از شور، پر از ایثار.
آخرین روز شهریور 1359 وقتی لشکر تا بن دندان مسلح صدام به خیال خام فتح نهایی در سه روز، از زمین و هوا ایران و پیشانی آن خوزستان را مورد حمله قرار داد، کمتر کسی فکرش را میکرد که این روز برای همیشه تاریخ به تقویم ذهن ایرانیان سنجاق شود. خونها ریخته شد. قلبها فشرده گردید، کودکانی یتیم شدند و پدران و مادرانی عزادار جوانانشان، زخمها بر روح و جان نشست و هدف این همه ظلم، مردم بیگناه بودند. مردم نجیب خوزستان با همان نگاه گرم و مهربان.
چهار دهه از آن تاریخ گذشت و ایران اسلامی با هدایت حضرت روحالله و نایب بر حقش قلههای فتح و ظفر را یکی پس از دیگری فتح کرد. دستاندازها، موانع و پیچهای پرتعداد فراوان بودند، اما ملت هم هر روز قویتر از دیروز مسیر کمال را طی کردند. سخن کوتاه میکنیم که شرح این چهار دهه، مثنوی هفتاد من کاغذ است. سرشار از روزهای تلخ و شیرین و البته مایه افتخار، آن چه دیروز در مراسم رژه نیروهای مسلح اهواز رخ داد را همگان به نام ترور، جنایت و تلاش مذبوحانه میشناسند. اقدامی سرشار از عقده، جهل و قساوت. آری، اینها هم هست، اما آنچه نباید از آن غفلت کرد، همزمانی این واقعه با روزی است که خوزستان اولین زخم ناسور و جدی جنگ را بر تن خود دید.
سی و یکم شهریور 1359، زخمی سنگین بر تن ایران عزیز وارد شد. اگرچه طبیب فرزانه جماران با مرهم رفتار و گفتار خویش راه علاج را در حضور دید. در پر کردن جبههها. در حضور با عشق ملت و سینه سپر کردن جوانان. آن روز خدعه استکبار و عروسکهای منطقهای آن گرچه خسارتهای فراوان بر جای گذاشتند، اما جز خفت چیزی ره توشه نبردند. امروز هم حکایت همان است که بود. این دشمنان خلق و خصم بشریت، مزدورانی که با سوءاستفاده از خلق مظلوم عرب، این بزرگمردان گشادهنظر و همیشه پایدار ایران اسلامی، بر مردمان بیگناه و سربازان بیفشنگ اسلحه میکشند. کوردلانی که در ماه محرم، ماهی که مسلمانان ریختن خون را در آن جایز نمیدانند کودک 4 ساله را پیش چشم پدر و مادر به گلوله میبندند. اینان به امید کدام حمایت مردمی دل خوشاند؟! بزرگان که نه، گندهلاتهای آنان زیر پای اراده ملت له شده و تفالههای ترور مسلک آنان نیز اغلب در دامان اربابان خود غنوده و دم بر نمیآورند. اینک نیز جبهه، همان جبهه است. خوزستان همیشه تمام ایران بوده. یادمان نرفته خرمشهر را که فتح کردیم، نوشتیم به خرمشهر 36 میلیونی خوش آمدید.
از حمله گسترده شهریور 59 تا ترور خونین شهریور 97 اگرچه فاصلهای به وسعت چهار دهه قرار گرفته، اما اراده این مردم سر سوزنی تغییر نکرده است. نامرد مردمانی که به دنبال خودنمایی با کودککشی هستند عرض خود میبرند و البته زحمت ما میدارند؛ چرا که نمی توان از داغ مردم بیگناه و جوانان پرپرشده گذشت. آری، ما به چشم دیدیم که کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا. برای ما هر روز دفاع مقدس است و هر زمینی زمین خوزستان!
انتهای پیام/4072/