خبرگزاری ایسنا: نویسنده «دلدادگان» تاکید کرد که این سریال به لحاظ ساخت آبرومندانه است و به شعور مخاطب توهین نکرده است.
بابک کایدان که همراه با مهدی محمدنژادیان نگارش سریال «دلدادگان» را عهدهدار است، در گفتوگویی با ایسنا، درباره طرح اولیه این مجموعه گفت: طرح اولیهای که برای این سریال وجود داشت، مدل رفتن به گذشته و در واقع همان مدل فلشبکی بود که روال مرسومی در سریالهای تلویزیونی است، اما در ارتباط با مجموعه «دلدادگان» پیشنهادی را مطرح کردم و آن این بود که ساختار سادهتر و متفاوتتری را نسبت به فلش بکها داشته باشیم. با توجه به پیچیدگیهایی که قصه داشت تصمیم گرفتیم آن را کاملا از زمان حال مجزا کنیم و فصل به فصل جلو برویم. علت دیگری هم پشت این اتفاق بود و آن اینکه زمانی که شما کار ملودرام روایت میکنید با رفتن به فلش بک نهایتا میتوانید گرهگشایی کنید که در آن گرهگشایی، حسی وجود ندارد، اما ما با این کار به دنبال این بودیم که ارتباط حسی در فلشبکها ایجاد کنیم، در نتیجه به همین ساختاری که روی آنتن میبینید رسیدیم و آنچه که در گذشته اتفاق افتاده را به شکل کامل در قالب ملودرام به نمایش درآوردیم. با وجود اینکه این روش اتفاق جدیدی بود، اما به نظر میرسد مخاطب در برقراری ارتباط با این روش، استقبال کرده است.
پرشهای زمانی که غیرمنطقی هستند
وی دربارهی خروجی فصل دوم و پرداختن به ماجرای جنگ و پرشهای زمانی که بعضا اینگونه عنوان شده غیرمنطقی هستند و به نوعی سطحی طراحی شدهاند، توضیح داد: ما به طور کلی در یک سکانس به صحنه مربوط به جنگ در زمان انقلاب پرداختهایم و علت آن این بود که برای ایجاد ارتباط بین دو کاراکتر اصلی و بازیگر نقش مالک و مرضیه نیاز به یک بستر دراماتیک از جنس آن آدمها داشتیم. بستر دراماتیک برای این افراد با توجه به قصهای که برای آنها تعریف میکنیم این است که یکی از کاراکترها با ازدواج فرزانه با مالک مخالف است، اما بعد از آن خودش همسر مالک میشود. این ماجرا نیاز به یک بستری بود که صرفا نمیتوانستیم در یک ماجرای عاشقانه عادی در یک شهر آن را روایت کنیم، بنابراین نیاز به رویدادهایی داشتیم که متناسب با آن آدمها اتفاق بیفتد. به عنوان مثال شخصیت مرضیه و پدرش که فردی انقلابی است و فعالیتهای انقلابی داشته است طبیعتا اگر قرار بود به کاراکتر مالک اعتماد بکند و مرضیه به این کاراکتر دل ببندد نیاز به بستری متفاوت بود که در قالب جنگ روایت شد.
اودر همین زمینه درباره پرش زمانی که در سریال مخاطب را دچار سردرگمی کرده است نیز توضیح داد: واقعیت این است که ۱۵ قسمت فصل دوم ما فاصله زمانی ۹ سال را روایت میکند و برای ما موقعیتهای دراماتیک قصه و روند شخصیتها مهم بود. اینکه وقایع نگارانه جلو برویم و بگوییم شخصیتها با چه اتفاقاتی روبرو شدند. از این جهت یک پرشها و گذرهایی داشتیم که فکر میکردیم مخاطب دوست دارد آنها را ببیند. به همین دلیل به ویژه در دو سه قسمت اخیر پرش زمانی ما بیشتر است. برای اینکه به اصل داستان برسیم و فصل دوم ما یک کار الف. ویژه نبوده است و برآورد ما برآوردی نبود که خیلی بتوانیم روی آن فضا مانور بدهیم. به دلیل اینکه هزینه آن بیش از هزینه زمان حال میشد. برای ما فقط ملودرام قصه مهم بود که مخاطب آن را ببیند. زمانی که مخاطب این روند را میدید برایش کافی بود که چه اتفاقی افتاده است و سپس به مرحله بعدی ورود پیدا میکرد؛ بنابراین خیلی نمیخواستیم به این فصل جزئیات اضافهای که همان آب بستن محسوب میشود اضافه کنیم.
اغلب سریالها در فاز میانی دچار افت میشوند
نویسنده سریال «دلدادگان» با بیان اینکه فصل دوم این مجموعه در نظر مخاطبان رضایتبخشتر بوده است، تاکید کرد: فصل دوم به دلیل حضور حرفهای بازیگران و همچنین روایت قصهای که در فضای نوستالوژی دیده میشود، مخاطبان با آن بیشتر ارتباط برقرار کردند و آمار مردمی نشان از این دارد که در فصل اول به دلیل حضور بازیگران جوان مخاطبان کمتر با آنها ارتباط برقرار کردهاند، اما در فصل دوم با بازیگران ارتباط خوبی برقرار کردهاند.
کایدان درباره مقایسه کیفی فصلهای اول و دوم سریال «دلدادگان»، اظهار کرد: فصل دوم جذابتر از فصل اول است. این مجموعه شروع کارش را با فیلمبرداری فصل دوم زمانی آغاز کرد که شرایط سازمان صداوسیما هم شرایط مناسبتری بود و توانستیم پروداکشن کار را سنگینتر پیش ببریم. اگر بازسازی فضاها در فصل دوم را ببینید به این نکته میرسید و اتفاقا در زمان فصل اول که زمان حال است کمی به دلیل مواجهه با مسائل مالی مجبور بودیم بخشهایی از کار و برخی لوکیشنها را حذف کنیم و شرایط سختتری در فصل اول داشتیم. در واقع قصه زمان حال ما قصه عاشقی کاراکتر امیر و ارغوان است که اگر مخاطب با آن ارتباط برقرار کند، اتفاق خوبی از نظر بازخورد برای این مجموعه میافتد، اما بازخوردهایی که داشتهایم نشاندهندهی این است که مخاطبان با فصل دوم بیشتر ارتباط برقرار کردهاند. به هر حال برای همه فصلها زحمات زیادی کشیده شده است و برای من نویسنده هیچ فرقی ندارد که کدام فصل جذابتر بوده است چرا که تمام توانمان را برای کار گذاشتهایم، اما اینکه چه اتفاقی میافتد که مخاطبان با یک فصل بیشتر ارتباط برقرار میکنند به دلیل اوج و فرودهایی است که در قصه وجود دارد و قابل پیشبینی نیست. این قصه رازها و پیچهایی دارد که تا پایان سریال به سوالات مخاطبان پاسخ خواهد داد.
او با بیان اینکه در حال حاضر اغلب سریالهای تلویزیون در فاز میانی دچار افت میشوند، اظهار کرد: سعی کردهایم با تغییر فضا و رفتن به زمان گذشته و استفاده از بازیگران جدید، طراوتی در کار چه از لحاظ قصه و چه به لحاظ بازیگران ایجاد کنیم.
شخصیتپردازیها مهمتر از خود داستان بود
این نویسنده درباره قصه سریال «دلدادگان» یادآور شد: برای من بیش از آنکه قصه مهم باشد شخصیتپردازیها مهم است. در واقع اهمیت شخصیتی دوستداشتنی و باورپذیر برای من مهمتر از داستان است و به این قائل هستم که اگر شخصیت خوبی را خلق کنم و باورپذیر باشد برد بیشتری نسبت به خود داستان دارد. همانگونه که سریالها و آثار دیگر نشان داده است، بیشتر شخصیتهای دوستداشتنی هستند که در یاد مخاطب ماندهاند تا داستان؛ به عنوان مثال زمانی که شما سریال «پدرسالار» را به خاطر میآورید، شخصیت محمد علی کشاورز با کاراکتر اسداللهخان و یا کاراکتر آذر با بازی کمند امیرسلیمانی است که شما آن را به خاطر میآورید.
بازی باورپذیر حمید گودرزی و شاهرخ استخری در نقش منفی
کایدان درباره بازی بازیگران به ویژه در فصل دوم و انتخاب آنها اظهار کرد: شخصیت حمید گودرزی یکی از بهترین شخصیتهاست که کاملا با آن چیزی که در نگارش قصه داشتیم باورپذیر شده است و یک نقش منفی خوب را ایفا کرده است. به طور کلی ما دو نقش منفی در سریال میبینیم یکی حمید گودرزی که برای مخاطب قابل لمس است و دیگری کاراکتر هاتف که شاهرخ استخری ایفاگر نقش آن است که فکر میکنم در اجرا با هدایت منوچهر هادی به عنوان کارگردان این دو نقش در سریال دلدادگان به عنوان دو کاراکتر منفی در یادها میماند. در این شرایط محدود که بازیگران کمتر با تلویزیون همکاری میکنند و دست ما برای انتخاب بازیگران کاملا باز نیست فکر میکنم انتخاب بازیگران در این سریال بهترین انتخابهای ممکن بوده است. از آرش مجیدی تا لیندا کیانی و مابقی بازیگران بازیهایی باورپذیر داشتند.
سانسور به «دلدادگان» لطمه زد؟
او در بخش پایانی گفتوگوی خود درباره حذف برخی صحنههای مجموعه «دلدادگان» که آیا لطمهای به کار نزده است؟ توضیح داد: در بخشهای آغازین کار، دیالوگهایی از کار حذف شد. به طور کلی اگر سانسور باعث تقطیع بخشی از قصه شود که به روند داستان ضربه بزند، میشود گفت: سانسور اتفاق افتاده است، ولی اینکه موردی، کلمهای، جملهای و یا پلانی باشد که با سیاستهای روز حذف شود خیلی معنی سانسور به آن معنا را نمیدهد. از طرفی این را در نظر بگیرید که کارگردان زمانی که یک اثر را میسازد به ویژه کاری که در شرایط سخت با چنگ و دندان آن را ساخته است، طبیعتا حساسیت بر روی کارش بیشتر میشود، چرا که روال کار روال طاقت فرسا و سختی بوده است و همین سانسورهای کوچک عوامل را آزار میدهد. اما اینکه بگوییم در این کار با سانسور صداوسیما مواجه بودهایم اینگونه نبوده است. از طرفی با توجه به اینکه میدانستیم خط و مرزها چیست، خطوط قرمز را کاملا رعایت کردیم. در عین حال که کار خنثی و بیخاصیتی نیست.
بابک کایدان درباره فصل سوم نیز یادآور شد: هر قسمت از فصل سوم برای خود اوجی خواهد داشت. در فصل سوم اوج کشمکشها، گرهگشاییها و گرهافکنیها را خواهیم داشت. این فصل هم به دل مردم خواهد نشست و آن را دنبال خواهند کرد، اما به طور کلی توانستیم تا اینجا، کار آبرومندانهای را تولید کنیم و با وجود کاستیهایی که داشته است توانسته است مخاطبان را جذب کند. مهمترین حساسیت ما این بود که مخاطبان را پای کار بنشانیم که این اتفاق افتاد همچنین مهم بود که به وقت و شعور مخاطب توهین نشود. همه این موارد بزرگترین رسالتی بود که به عهده ما بود که انجام دهیم و امیدواریم که مخاطب راضی بوده باشد.