محقق «الهیات تطبیقی» از سنت سایر ادیان برای فهم متن دینی خود بهره میگیرد
گروه اندیشه ــ فروغ پارسا در نشست «روششناسی مطالعات تطبیقی ادیان» اظهار کرد: الهیات تطبیقی مانند ادیان تطبیقی نیست که فقط تمایزات و تشابهات را پررنگ کند، بلکه محقق این حوزه تلاش میکند که از سنتهای ادیان دیگر برای تفسیر و ترجمه متن دینی خود استفاده کند.
به گزارش خبرنگار ایکنا؛ نشست «روششناسی مطالعات تطبیقی ادیان»، پیش از ظهر امروز 23 مهرماه با حضور جمعی از صاحبنظران در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد.
فروغ پارسا، دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به عنوان یکی از سخنرانان این نشست به طرح بحث در زمینه معرفی الهیات تطبیقی و تبیین منابع و روشهای آن پرداخت و بیان کرد: هدف از این معرفی این است که با انجام دادن این قبیل کارهای علمی، تحقیقات در حوزه قرآن و حدیث با تحقیقاتی که در حوزه ادیان صورت میگیرد، مرتبط شود و بتوانیم گامی را به سوی مطالعات میانرشتهای برداریم.
وی در ادامه افزود: راهبرد اصلی ما در پژوهشگاه علوم انسانی، راهبرد مطالعات بینرشتهای قرآن و حدیث است و به این ایده رسیدهایم که از این پس با حرکتهای سنتی نمیتوانیم نتیجه خاصی در حوزه مطالعات قرآنی بگیریم، لذا راهبرد ما مطالعات بینرشتهای است که از روشهای رشتههای دیگر مدد بگیریم تا کارهای جدیدی انجام دهیم.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بیان کرد: الهیات تطبیقی، رشته جدیدی در الهیات است و تعریف آن این است که تلاش کرده در یک زمینه گفتوگوی بینالادیانی داشته باشد و سنتهای ادیان مختلف را به صورت تطبیقی مطالعه کند. الهیات تطبیقی با دیگر رشتهها در ارتباط است، مانند ادیان تطبیقی که با یکدیگر ارتباط مستقیم دارند، اما در عین حال با یکدیگر تفاوتهایی نیز دارند.
وی در ادامه افزود: مثلا اگر الهیات تطبیقی را با ادیان تطبیقی مقایسه کنیم، میبینیم که در ادیان تطبیقی نیز موضوع این است که تمایزها و تشابهات سنتهای ادیان چگونه است و مقایسهای صورت میگیرد که ادیان چه تفاوت و تشابهاتی دارند، اما یک موضع بیطرفانه در محقق ادیان تطبیقی وجود دارد. در عین حال، در الهیات تطبیقی، محقق بیطرف نیست و سعی دارد خودش را در نسبت ادیان دیگر قرار دهد، یعنی با ادیان دیگر ارتباط بگیرد.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بیان کرد: الهیات تطبیقی در یک سنت ایمانی خاصی ریشه دارد که برای آموزش ادیان تلاش میکند که هدف آن نیز روزآمد شدن تفکر دینی خودش است، یعنی یک شخص مسیحی بیشتر از این که بخواهد تفاوتهای ادیان را بسنجد، دنبال این است که جواب سؤالات الهیاتی خودش را پیدا کند و ببیند که در سنت مذهبی خود چه مسائلی وجود دارد و چگونه میتواند با استفاده از سنت ادیان دیگر، اینها را متوجه شود. لذا در الهیات تطبیقی محقق به دنبال این است که یک ویژگیها و مواردی را پیدا کند که گونهای همگرایی بین خود و دیگر ادیان ایجاد کند.
وی در ادامه با اشاره به تعریف الهیات تطبیقی تصریح کرد: یکی از متفکران الهیات تطبیقی عبارتی دارد که میگوید الهیات تطبیقی به معنای این است که ایمان در جستوجوی فهم است، یعنی میخواهد ایمان خودش را به صورت عقلانی بفهمد.
پارسا در ادامه پیشینهای از الهیات تطبیقی ارائه داد و گفت: اگر بخواهیم یکگونه پیشینه برای الهیات تطبیقی پیدا کنیم یا تاریخچه آن را بگوییم، باید به این نکته توجه کنیم که هرچه به عقب برویم، میبینیم که گزارشات تاریخی در ارتباط ادیان، علاقهای به همگرایی را نشان ندادهاند. جنگهای صلیبی، فتوحات و ... را داریم و شاید نرمترین نوع ارتباط ادیان در گذشته، نوشتن رسالههای ردیه و دفاعیهنویسی بوده است، یعنی به گذشته که نگاه میکنیم، ارتباط همگرایانه بین ادیان مشهود نیست و همواره ادیان در صدد این بودند که در مقابل هم لشکرکشی کنند.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بیان کرد: نخستین بارقههای همگرایی از دورانی شروع شد که غرب به واسطه مبلغان مسیحی به سمت کشورهای شرقی میرود و با ادیان هند و بودا مواجه میشود و نخستین طلیعهداران الهیات تطبیقی مبلغان مسیحی بودند که برای تبلیغ به شرق میرفتند و با ادیان دیگر آشنا شدند و فهمیدند که میشود بین ادیان همگرایی را ایجاد کرد. در دورههایی فلاسفه و متکلمان نیز به مدد آنها آمدند و یک فیلسوف نامدار مانند هگل را داریم که با دیدگاه خود، الهیات تطبیقی را گسترش داد.
پارسا در ادامه تصریح کرد: در فاصله جنگ جهانی اول و دوم این علایق تطبیقی به فراموشی سپرده شد، اما از سدههای آخر سده 20 است که بحثهای الهیات تطبیقی بیشتر مطرح میشود و حتی به عنوان رشته دانشگاهی در دنیا مطرح میشود.
وی با اشاره به علل پیدایش الهیات تطبیقی گفت: علل پیدایش الهیات تطبیقی که شاید الآن هم میتوان متوجه آن شد، گسترش اختلافات مذهبی و جنگها و از بین رفتن آرامش بود، به همین ترتیب است که برخی از متالهان این گرایش را پیدا کردند که نزدیکی میان الهیات و دیدگاههای دینی ایجاد کنند.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با اشاره به ویژگی مهم الهیات تطبیقی بیان کرد: ویژگی مهم الهیات تطبیقی این است که ما دین دیگری را به رسمیت شناختهایم و ویژگی عمده آن سازگاری با این کثرتگرایی دینی است. اصل مطلب در رشته الهیات تطبیقی، مربوط به کثرتگرایی و قائل شدن به حق حیات برای ادیان دیگر است. گرایش الهیات تطبیقی نخستین بار از سوی مبلغان مسیحی آغاز شد و الآن نیز این رشته توسط آنها مورد توجه است. به نظر میرسد در دهههای اخیر، این دیدگاه به ادیان دیگر نیز گسترش یافته است. اما بحث اصلی همان بحث «ایمان در جستوجوی فهم» است که فهم دینی خودمان را به گونهای تقویت کنیم که سنتهای دینی نیز ما را تایید کنند.
وی در ادامه به منابع این رشته اشاره و تصریح کرد: ویژگی منحصر به فرد این رشته، بحثی است که در مورد منابع دارد. مثلا مهمترین منبع برای ما به عنوان مسلمان، قرآن است، ولی در الهیات تطبیقی، با دوگونه منبع مذهبی مواجه هستیم، یعنی متاله مسیحی در وهله اول معتقد به مسیحیت است، اما بیش از همه به سنت دینی ادیان دیگر توجه دارد. به نظر میرسد که این خصوصیت اهمیت بسیار زیادی دارد و در ادیان دیگر نیز این اهمیت را نداریم.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بیان کرد: این خصوصیت از نظر متفکران این حوزه آنقدر مهم است که اسم الهیات خود را صلحگرا گذاشتهاند و وجه تمایز الهیات خود با دیگران را این میدانند که مبتنی بر چند سنت دینی است و میگویند تطبیق و مقایسه امکان گفتوگو با سنتهای خودمان را فراهم میکند و بینشی که در نتیجه مواجهه با سنت دیگر ادیان به دست میآید، چارچوب فهم ما را تغییر میدهد و این موجب میشود که به عقلانیت بیشتری برای برداشت از سنتهای خودمان برسیم. اینان حاضرند که در سنتهای خودشان تجدید نظرهایی نیز داشته باشند و این همگرایی را بسیار مقدس و مبارک میدانند.
وی در ادامه افزود: رویکرد عمده الهیات تطبیقی رویکرد هرمنوتیکی است. در واقع اینها در مواجهه با متن و سنت خودشان این رویکرد تاویلگرایی را دارند و هرمنوتیک مدرن مطمح نظر آنها نیست، بلکه بیش از همه به مسئله تاویلگرایی اهمیت میدهند، چون میخواهند سؤالات عمیق الهیاتی خود را با روش تاویلگرایی پاسخ دهند. در نتیجه اینها دو بحث عمده دارند، هم بر منابع سنت خود و منابع سنت دیگر تاکید دارند و با روش تاویلگرایی میخواهند سنت را تفسیر کنند. اینها از سنتهای ادیان دیگر استفاده میکنند، اما سؤال این است که اینها در کجا یافت میشود که در پاسخ باید به متن اشاره کنیم. الهیات تطبیقی بر متون و آیینهای مذهبی ادیان مختلف منطبق است.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بیان کرد: رشته الهیات یا مطالعات قرآن و حدیث، بیش از همه متنمحور است و منبع اصلی ما متن کتاب مقدس است. روشهایی که آنها برای بازخوانی و برداشت از متن دارند، روشهایی است که در همه مطالعات متنی دیگر، به کار میآید. الهیات تطبیقی از روش نقد تاریخی نیز برای برداشت از متون استفاده میکند. این بحثی است که در همه مطالعات متنمحور میتوان گفت که به صورت کلی و همگانی است و همه مطالعات متنمحور از این روشها استفاده میکنند تا بتوانند به نقادی متن مورد استفاده بپردازند.
پارسا در ادامه بیان کرد: الهایت تطبیقی کنش دیالکتیکی است، یعنی سعی دارد که با دین درگیر و ارتباط داشته باشد و تطبیق او با گفتوگو با سنت دیگر شروع میشود. همچنین بیش از همه به سنت دینی دیگران تاکید دارد. اما در بحثهای خودمان میبینیم که هیچ وقت با این نوع از نگاه به سراغ تحقیق نرفتهایم.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی حدودا دو سال است که با یکی از مراکزی که به عنوان الهیات تطبیقی در یکی از دانشگاههای آلمان ارتباط دارند، در ارتباط هستیم و یک کارگاه آموزشی نیز برگزار شد و در این حوزه فهمیدیم که علیرغم اینکه ما به لحاظ رسمی کثرتگرایی دینی را برنمیتابیم، ولی در عین حال اگر به آموزههای قرآنی رجوع کنیم، بسیاری از افراد هستند که میتوانند ما را به اندیشههای ادیان دیگر نزدیک کنند. خداوند به آنچه که قبل از پیامبر(ص) بر ادیان دیگر نازل شده و آیات اول سوره بقره به آن اشاره دارد، رسمیت داده است. آیات بسیاری داریم که در آنها خداوند ما را به مطالبی ارجاع میدهد که قبل از پیامبر(ص) بر دیگران نازل شده و میخواهد به آنها ایمان داشته باشیم. به نظر میرسد که علیرغم بحثهای رسمی، آموزههای قرآن از این بحثهای الهیات تطبیقی چندان به دور نیست.
وی افزود: الهیات تطبیقی مانند ادیان تطبیقی نیست که فقط تمایزات و تشابهات را پررنگ کند، بلکه تلاش میکند که از سنتهای ادیان دیگر برای تفسیر و ترجمه فهم خودش از متن نیز استفاده کند.
انتهای پیام