انشا درباره مادر؛ 3 انشای عادی و ساده، ادبی، احساسی
انشا درباره مادر مربوط به پایه هفتم تحصیلی است و البته در بقیه کلاسها به عنوان موضوع انشای آزاد به دانشآموزان ارائه میشود. انشا با موضوع مادر را به سبکهای مختلفی میتوانید بنویسید. انشا عادی درمورد مادر، انشا در مورد مادر به زبان ساده و انشا ادبی در مورد مادر نمونهای از این انشاها هستند که برای شما آماده کردهایم.
ستاره | سرویس سرگرمی - مادر و مقام مادر موضوع نوشتن انشا در مقاطع مختلف تحصیلی است. انشای شما باید با یک مقدمه درباره مادر آغاز شود، سپس در بدنه یا تنه اصلی به خصوصیات مادر بپردازید و با یک نتیجهگیری کوتاه در انتها انشای خود را به پایان برسانید. در ادامه سه انشا با موضوع مادر برای شما آوردهایم، آنها را بخوانید، ایده گرفته و خودتان انشاهای زیبا بنویسید. انشاهایتان را از طریق ارسال نظر برای ما بفرستید تا به نام خودتان در ستاره منتشر کنیم. اگر به انشاهایی با موضوع مادر علاقهمند هستید، خواندن انشا درباره صدای لالایی مادر را به شما پیشنهاد میدهیم.
در صورتی که مطالعه قسمت خاصی از این مطلب مد نظر شماست، با انتخاب عناوین ارائه شده در فهرست زیر، به موضوع دلخواه خود برسید:
انشا ادبی در مورد مادر
انشا احساسی در مورد مادر
انشای عادی و ساده درباره مادر
۱- انشا ادبی در مورد مادر
مادر با همه دنیا متفاوت است و من میخواهم برای مادر انشا بنویسم. مادر دوست داشتنی که از زلالی چشمانش دریایی از مهر و محبت موج میزند. قلب باصفایش آکنده از شمیم معرفت است و یگانه روشنایی زندگی است.
مادر چونان باغی است با شکوفه لبخند زیبا میشود؛ او آن پناهگاهیست که مرا از هجوم سیاهی و تاریکی در امان میدارد؛ اما من همیشه با نگاهی کودکانه همه چیز را به بازی میگیرم؛ و او چه صبور و بردباری در برابر کردار من و چه مهربان و با صفا نوازشم میکند.
زندگی با مادر معنا میشود، دوست دارم آن زمان را که در پناه دستهای مهربان مادر آرامش میگیرم؛ مادر خوبم را عاشقانه، صادقانه، بینهایت، تا قیامت دوست دارم.
از موسیقی مهر و محبتش، دنیایی بیدغدغه برای فرزندانش میسازد، راستی مهر و مروتش، هفت آسمان به سجدهاش برآمدهاند و خورشید و ماه از پی هم میروند تا دستبوس وجود پرمهرش شوند. غنچه شکوفا میشود تا لحظهای عطرش را به خود بگیرد؛ ستاره میدرخشد تا دمی افق چشمانش را به سوی خود بکشد. باران فرو میریزد تا قطرات اشکش را در خود گم کند. آری دنیا برایش آفریده شد تا بیافریند زیباییهایش را. تا اگر قابل بداند خاک زیر پایش شوند، تا لحظهای از لطفش را جبران کنند. اما نمیشود، او آن قدر بزرگ و با عظمت است که اگر هفت آسمان هم جمع شوند، نمیتوانند به بلندای نامی به اسم «مادر» شوند.
مادر یعنی دلسوز و بیقرار، مادر یعنی امید در سختیها، مادر یعنی رایحه خوش گلها، مادر یعنی تمام وجود ما. بوی مادر آرامش بخش دلهاست و بهشت بیصبرانه مشتاق اوست.
نمیدانم چگونه ستایش جانسوزیهای او را کنم، نمیدانم چگونه شبهایی را که در خواب ناز بودم و او بیدار ماند را جبران کنم، نمیدانم چگونه بر دردهای زندگی او دوایی باشم. تا مادرم به بهشت نرود به بهشت نمیروم و پس از گذشت سالهای سال مهرش در دلم جاری میماند.
اشکهای گوشه چشمش را هنگام موفقیتم دوست دارم، نگاه مادرانهاش را هنگام جداییها دوست دارم و تا ابد محتاج دستانش هستم، محتاج دستانی که سرم را نوازش میکرد، محتاج دستانی که موقع تب پارچه خنک بر پیشانیام مینهاد. محتاج آن دستانی هستم که راه بد و راست را به من نشان داد.
و در پایان میخواهم بگویم: ای مادر، ای کسی که هر چه گویم تلافی محبتهایت نمیشود، ای کسی که آوردن نامت پرافتخارتر از قهرمان شدن در جهان است، به خاط تمام خوبیهایی که بیچشمداشت در حقم کردی دوستت دارم.
مادر چونان باغی است با شکوفه لبخند زیبا میشود؛ او آن پناهگاهیست که مرا از هجوم سیاهی و تاریکی در امان میدارد؛ اما من همیشه با نگاهی کودکانه همه چیز را به بازی میگیرم؛ و او چه صبور و بردباری در برابر کردار من و چه مهربان و با صفا نوازشم میکند.
زندگی با مادر معنا میشود، دوست دارم آن زمان را که در پناه دستهای مهربان مادر آرامش میگیرم؛ مادر خوبم را عاشقانه، صادقانه، بینهایت، تا قیامت دوست دارم.
از موسیقی مهر و محبتش، دنیایی بیدغدغه برای فرزندانش میسازد، راستی مهر و مروتش، هفت آسمان به سجدهاش برآمدهاند و خورشید و ماه از پی هم میروند تا دستبوس وجود پرمهرش شوند. غنچه شکوفا میشود تا لحظهای عطرش را به خود بگیرد؛ ستاره میدرخشد تا دمی افق چشمانش را به سوی خود بکشد. باران فرو میریزد تا قطرات اشکش را در خود گم کند. آری دنیا برایش آفریده شد تا بیافریند زیباییهایش را. تا اگر قابل بداند خاک زیر پایش شوند، تا لحظهای از لطفش را جبران کنند. اما نمیشود، او آن قدر بزرگ و با عظمت است که اگر هفت آسمان هم جمع شوند، نمیتوانند به بلندای نامی به اسم «مادر» شوند.
مادر یعنی دلسوز و بیقرار، مادر یعنی امید در سختیها، مادر یعنی رایحه خوش گلها، مادر یعنی تمام وجود ما. بوی مادر آرامش بخش دلهاست و بهشت بیصبرانه مشتاق اوست.
نمیدانم چگونه ستایش جانسوزیهای او را کنم، نمیدانم چگونه شبهایی را که در خواب ناز بودم و او بیدار ماند را جبران کنم، نمیدانم چگونه بر دردهای زندگی او دوایی باشم. تا مادرم به بهشت نرود به بهشت نمیروم و پس از گذشت سالهای سال مهرش در دلم جاری میماند.
اشکهای گوشه چشمش را هنگام موفقیتم دوست دارم، نگاه مادرانهاش را هنگام جداییها دوست دارم و تا ابد محتاج دستانش هستم، محتاج دستانی که سرم را نوازش میکرد، محتاج دستانی که موقع تب پارچه خنک بر پیشانیام مینهاد. محتاج آن دستانی هستم که راه بد و راست را به من نشان داد.
و در پایان میخواهم بگویم: ای مادر، ای کسی که هر چه گویم تلافی محبتهایت نمیشود، ای کسی که آوردن نامت پرافتخارتر از قهرمان شدن در جهان است، به خاط تمام خوبیهایی که بیچشمداشت در حقم کردی دوستت دارم.
۲- انشا احساسی در مورد مادر
مادر عجیبترین آفریده خلقت است. با وجود مادر تمام زشتیها و نگرانیها از وجودم رخت برمیبندد و باران زیبایی و عشق به وجودم نازل میشود. مادر بیابان وجودم را از عطر خوش سیراب کرد و مرا به زندگی امیدوار ساخت و تنهاییهایم را یاور گشت. اکنون از دور، دست او، گل سرسبد هستی را میبوسم و خود را خاک زیر پایش میکنم.
آن هنگام که درخشش چشمانش را در آسمان زندگیام میبینم؛ آن هنگام که جوشش چشمه چشمش را در سراشیبی صورت زیبایش برانداز میکنم؛ زمانی که به یاد میآورم چگونه در جستجوی آغوش پرمهرش حجم خالی فضا را لمس میکردم و با بیتابی نامش را بر زبان میآوردم؛ دلم چون کودکی بازیگوش و بهانهگیر در کنج قفس سینه سر بر دیوار میکوبد. و اشک در چشمانم حلقه میزند.
عزیز بودن مادر را خدا دانست. او که بهشت را زیر پای مادر نهاد؛ و او را بزرگ و گرامی داشت. تمام وجودم از مهر مادر لبریز، تصویر زیبایش در پس پرده دیدهام نابترین تصویر است؛ از خدا میخواهم حتی برای لحظهای ذرهای غم در دلش نیندازد هرچند میدانم دردهایم را در قلب خودش جای میدهد تا از زخمشان آزار نبینم. نام مقدس مادر را بر قلبم نوشتم تا همیشه آرام جانم باشد.
گاه دستهایم روی موج احساس میلرزد و باران اشک در چشمانم به غم مینشیند. چرا که مادر جوانی خود را به پای من ریخت تا جوانم کند،تا روزی کنارش بنشینم و سرم را بر زانویش بگذارم و نوازش دستهایش را روی صورتم احساس کنم؛ تا روزی تکیهگاه و انیس تنهاییاش شوم.
مادر کسیست که خورشید در مقابل مهربانیاش شرمنده میشود و ماه چهره در نقاب میکشد، هنگامی که رنج بیخوابی را که با گریههای شبانه فرزندش تفسیر میشود، تصویر میکنم و زمانی که به یاد میآورم که نوزاد نمیتواند لحظهای حتی به اندازه یک چشم بر هم زدن بی او بماند، اشک روی چشمانم پرده میاندازد.
مادر این امید زندگانی، هنگامی که با وجودش گل آرزوهای فرزندان شکوفه داد و دیوارهای سنگی سکوت شکست، به آنها زبانی آسمانی یاد داد، او آیینه آفتاب است و مثل آب فرزندان را سیراب و سبز کرد.
مادر آن است که وجود مقدسش سراسر عشق و ایمان و دل دریاییاش به وسعت آسمان است، من با واژگانم که لبریز عشق است همه جا مینویسم که «مادر دوستت دارم» و او را در ایمنترین و زیباترین عضو بدنم جای دادهام و قلبم هر لحظه و با هر تپش نام زیبای مادر را زمزمه میکند.
در نتیجه همه ما دانشآموزان عشق را بخاطر مادر آموختیم. دوست داشتن را برای او نوشتیم و اوست که همیشه در زندگیمان ترانه امید سرداد. مادر را آنچنان دوست میداریم که گویا خدای روی زمینمان است.
آن هنگام که درخشش چشمانش را در آسمان زندگیام میبینم؛ آن هنگام که جوشش چشمه چشمش را در سراشیبی صورت زیبایش برانداز میکنم؛ زمانی که به یاد میآورم چگونه در جستجوی آغوش پرمهرش حجم خالی فضا را لمس میکردم و با بیتابی نامش را بر زبان میآوردم؛ دلم چون کودکی بازیگوش و بهانهگیر در کنج قفس سینه سر بر دیوار میکوبد. و اشک در چشمانم حلقه میزند.
عزیز بودن مادر را خدا دانست. او که بهشت را زیر پای مادر نهاد؛ و او را بزرگ و گرامی داشت. تمام وجودم از مهر مادر لبریز، تصویر زیبایش در پس پرده دیدهام نابترین تصویر است؛ از خدا میخواهم حتی برای لحظهای ذرهای غم در دلش نیندازد هرچند میدانم دردهایم را در قلب خودش جای میدهد تا از زخمشان آزار نبینم. نام مقدس مادر را بر قلبم نوشتم تا همیشه آرام جانم باشد.
گاه دستهایم روی موج احساس میلرزد و باران اشک در چشمانم به غم مینشیند. چرا که مادر جوانی خود را به پای من ریخت تا جوانم کند،تا روزی کنارش بنشینم و سرم را بر زانویش بگذارم و نوازش دستهایش را روی صورتم احساس کنم؛ تا روزی تکیهگاه و انیس تنهاییاش شوم.
مادر کسیست که خورشید در مقابل مهربانیاش شرمنده میشود و ماه چهره در نقاب میکشد، هنگامی که رنج بیخوابی را که با گریههای شبانه فرزندش تفسیر میشود، تصویر میکنم و زمانی که به یاد میآورم که نوزاد نمیتواند لحظهای حتی به اندازه یک چشم بر هم زدن بی او بماند، اشک روی چشمانم پرده میاندازد.
مادر این امید زندگانی، هنگامی که با وجودش گل آرزوهای فرزندان شکوفه داد و دیوارهای سنگی سکوت شکست، به آنها زبانی آسمانی یاد داد، او آیینه آفتاب است و مثل آب فرزندان را سیراب و سبز کرد.
مادر آن است که وجود مقدسش سراسر عشق و ایمان و دل دریاییاش به وسعت آسمان است، من با واژگانم که لبریز عشق است همه جا مینویسم که «مادر دوستت دارم» و او را در ایمنترین و زیباترین عضو بدنم جای دادهام و قلبم هر لحظه و با هر تپش نام زیبای مادر را زمزمه میکند.
در نتیجه همه ما دانشآموزان عشق را بخاطر مادر آموختیم. دوست داشتن را برای او نوشتیم و اوست که همیشه در زندگیمان ترانه امید سرداد. مادر را آنچنان دوست میداریم که گویا خدای روی زمینمان است.
۳- انشای عادی و ساده درباره مادر
همیشه این جمله را شنیدهایم که بهشت زیر پای مادران است. این جمله نشان دهنده بزرگی و عظمت، و همچنین جایگاه ویژه او نزد خداوند است. مادر مسئول پرورش و تعلیم و تربیت فرزندان بوده و اگر ما انسانهای خوبی باشیم در واقع نتیجه تربیت صحیح مادر است.
خداوند متعال و ائمه اطهار در احادیث بارها، ما را به نیکی به پدر و مادر سفارش کردهاند و این موضوع مسئولیت سنگینی بر عهده ما میگذارد تا همیشه تلاش کنیم با کارهای خوب، ذرهای از محبت آنها را جبران کنیم.
اما متاسفانه اگر ما تمام عمرمان را صرف خدمت و محبت به مادرمان کنیم باز هم نمیتوانیم حتی گوشه کوچکی از زحمات مادر را جبران کنیم.
مادر اولین تجربه عشق، اولین آغوش و اولین نوازش است. کسی که بی منت و بی دریغ نهایت مهرش را تقدیم فرزند میکند حتی اگر آنها بی محبت باشند، و هر دفعه که فرزندان اشتباهی مرتکب میشوند آنها را میبخشد و دوباره در آغوش میگیرد. لحظههایش را با دعا برای فرزندانش میگذراند و مدام برایشان نگران است.
شادی او زمانی تکمیل میشود که فرزندانش شاد و خوشحال باشند. حضورش در خانه گرما بخش است و نبودنش فضای خانه را به مکان بی روح و سوت و کوری تبدیل میکند که نمیتوان آن را تحمل کرد و آغوش پر مهرش تمام دلهرهها و نگرانیهای روز را از بین میبرد.
زمانهایی است که از او دور میشویم و معنی دلتنگی را میفهمیم و با تمام وجود آرزو میکنیم کاش کنارمان بود. شاید بعضی از ما تا زمانی که مادرمان کنار ما است قدرش را ندانیم اما همین که او را از دست دادیم تازه متوجه میشویم که بخش بزرگی از زندگی مان از دست رفته و دیگر قابل برگشت نیست، و تمام اتفاقات ساده زندگی که هنگام بودنش اتفاق میافتد برایمان شکل رویا و آرزو را پیدا میکند.
مادر و عشق او با هیچ چیز و هیچ کس دیگر قابل مقایسه نیست، آرامشی که یک لبخند ساده او به ما میدهد را در هیچ جای دیگری نمیتوان پیدا کرد. زمانی که در زندگی دچار مشکلات میشویم و یا در کارهایمان شکست میخوریم اوست که ما را حمایت میکند و به ما انگیزه دوباره میدهد تا تلاش کنیم و موفقیتهایی در زندگی به دست بیاوریم.
مادر مقدسترین موجود روی زمین به شمار رفته و مادر زیباترین و گرانبهاترین هدیه الهی است که برای هرکس به ارمغان آورده است. و هر لحظه اطاعت وعبادت این موجود پاک و مقدس هر انسان روشنفکر لازم است و هرکس اگر خواهان کسب رضای خداوند متعال باشد با ید به بهترین صورت اطاعت و احترام مادر را داشته باشد.
و در آخر، واژهها بسیار کوچکتر از آن هستند که او را آن طور که شایسته است، توصیف کنند. امید است همه ما فرزندان خوبی برای مادرانمان باشیم.
خداوند متعال و ائمه اطهار در احادیث بارها، ما را به نیکی به پدر و مادر سفارش کردهاند و این موضوع مسئولیت سنگینی بر عهده ما میگذارد تا همیشه تلاش کنیم با کارهای خوب، ذرهای از محبت آنها را جبران کنیم.
اما متاسفانه اگر ما تمام عمرمان را صرف خدمت و محبت به مادرمان کنیم باز هم نمیتوانیم حتی گوشه کوچکی از زحمات مادر را جبران کنیم.
مادر اولین تجربه عشق، اولین آغوش و اولین نوازش است. کسی که بی منت و بی دریغ نهایت مهرش را تقدیم فرزند میکند حتی اگر آنها بی محبت باشند، و هر دفعه که فرزندان اشتباهی مرتکب میشوند آنها را میبخشد و دوباره در آغوش میگیرد. لحظههایش را با دعا برای فرزندانش میگذراند و مدام برایشان نگران است.
شادی او زمانی تکمیل میشود که فرزندانش شاد و خوشحال باشند. حضورش در خانه گرما بخش است و نبودنش فضای خانه را به مکان بی روح و سوت و کوری تبدیل میکند که نمیتوان آن را تحمل کرد و آغوش پر مهرش تمام دلهرهها و نگرانیهای روز را از بین میبرد.
زمانهایی است که از او دور میشویم و معنی دلتنگی را میفهمیم و با تمام وجود آرزو میکنیم کاش کنارمان بود. شاید بعضی از ما تا زمانی که مادرمان کنار ما است قدرش را ندانیم اما همین که او را از دست دادیم تازه متوجه میشویم که بخش بزرگی از زندگی مان از دست رفته و دیگر قابل برگشت نیست، و تمام اتفاقات ساده زندگی که هنگام بودنش اتفاق میافتد برایمان شکل رویا و آرزو را پیدا میکند.
مادر و عشق او با هیچ چیز و هیچ کس دیگر قابل مقایسه نیست، آرامشی که یک لبخند ساده او به ما میدهد را در هیچ جای دیگری نمیتوان پیدا کرد. زمانی که در زندگی دچار مشکلات میشویم و یا در کارهایمان شکست میخوریم اوست که ما را حمایت میکند و به ما انگیزه دوباره میدهد تا تلاش کنیم و موفقیتهایی در زندگی به دست بیاوریم.
مادر مقدسترین موجود روی زمین به شمار رفته و مادر زیباترین و گرانبهاترین هدیه الهی است که برای هرکس به ارمغان آورده است. و هر لحظه اطاعت وعبادت این موجود پاک و مقدس هر انسان روشنفکر لازم است و هرکس اگر خواهان کسب رضای خداوند متعال باشد با ید به بهترین صورت اطاعت و احترام مادر را داشته باشد.
و در آخر، واژهها بسیار کوچکتر از آن هستند که او را آن طور که شایسته است، توصیف کنند. امید است همه ما فرزندان خوبی برای مادرانمان باشیم.
امیدواریم انشاهایی که درباره مادر خواندید، مورد پسند شما واقع شده باشند، از طریق ارسال نظر برایمان بنویسید کدام انشا را بیشتر از بقیه دوست داشتید.