اکونومیست در تازهترین شماره خود که در ۱۷ نوامبر منتشر شده، دو سرمقاله در نظر گرفته است. در سرمقاله مختص بریتانیا، این نشریه انگلیسی پیشنویس قراردادی که میان انگلیس و اتحادیه اروپا امضا شده را مورد بررسی قرار داده است. نویسنده این روند را به پایان بازی شطرنج تشبیه کرده و مینویسد: بازی برگزیت وارد مرحله نهایی شده است.
به گزارش تجارتنیوز، در چهاردهم ماه نوامبر متن پیشنویس توافقنامه انگلیس و اتحادیه اروپا درباره برگزیت -خروج انگلستان از اتحادیه اروپا- در ۵۸۵ صفحه منتشر شد. در این پیشنویس آمده که انگلیس و اتحادیه اروپا بر اساس اصول برابری به بازارهای یکدیگر دسترسی خواهند داشت.
نویسنده معتقد است که دو سال و نیم از برگزاری رفراندوم برای خروج از اتحادیه اروپا میگذرد و به نظر میرسد که هنوز بسیاری از اعضای دولت به درک درستی از معنای برگزیت نرسیدهاند. چندین تن از وزرای ترزا می در بریتانیا به نشانه اعتراض استعفا دادهاند. دومینیک راب، دومین وزیر وزارت تازهتاسیس برگزیت که تنها چهار ماه است فعالیت خود را شروع کرده، صبح روز پنجشنبه به نشانه اعتراض به این توافقنامه از مقام خود کنارهگیری کرد.
از آنجا که اتحادیه اروپا و مهمتر از آن اعضای پارلمان انگلیس باید این توافقنامه را تایید کنند، انتظار میرود این بازی همچنان ادامه یابد. در حالی که ترزا می برای جلب حمایت افکار عمومی بر سر پیشنویس توافقنامه به تکاپو افتاده، هر دو طیف مخالفان و طرفداران خروج از اتحادیه اروپا با این توافقنامه بهدستآمده با بروکسل مخالف بوده و این احتمال وجود دارد که این مساله به برکناری نخستوزیر انگلیس منجر شود.
نویسنده بر این باور است که ترکیب احزاب و اعتقادات آنها از زمان برگزاری همهپرسی به کلی تغییر کرده و تمامی اتفاقات در حالی رخ میدهد که طی چند هفته آینده آنها باید بزرگترین تصمیم در مورد آینده کشورشان را بگیرند.
هیچ راهحل سادهای برای پایان بازی برگزیت وجود ندارد. چه این پیشنویس توافق اخیر به تصویب پارلمان برسد یا رد شود، تصمیم خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، این کشور را برای سالهای سال آسیبپذیر میکند.
قرار است پیشنویس این توافقنامه در مرحله بعد برای مذاکره و رایگیری در مجلس عوام مطرح شود. این در حالی است که تعدادی از نمایندگان مجلس از حزب حاکم محافظهکار صراحتا شرایط پذیرفتهشده از سوی نخستوزیر برای خروج از اتحادیه اروپا را غیرقابل قبول دانسته و هشدار دادهاند که در رایگیری در پارلمان نمیتوانند از این توافق حمایت کنند.
هم مخالفان تندروی این توافقنامه و هم موافقان آن حتی یک کلمه از این سند را نخواندهاند، اما با این حال به آن انتقاد دارند. اگر این توافقنامه به تصویب مجلس نرسد، سه گزینه بر سر راه بریتانیا وجود دارد: مذاکرات باید از نو آغاز شود، رفراندوم دیگری برگزار میشود یا اینکه جدایی از اتحادیه اروپا بدون هیچ توافقی انجام میشود. این در حالی است که بریتانیا تنها تا ماه مارس آینده، یعنی حدود پنج ماه دیگر فرصت دارد تا با اتحادیه اروپا بر سر شرایط خروج به توافق برسد و در نهایت این توافق را به تصویب تمامی اعضای اتحادیه برساند. بنابراین تصمیم آنها کاملا سرنوشتساز است و پیش از رسیدن موعد مقرر اعضای پارلمان باید به پاسخ این سوال فکر کنند.
نویسنده معتقد است که اگر بنا باشد مقامات این کشور بعد از دو سال از گذشت رفراندوم درسی گرفته باشند، باید پیش از آنکه دیر شود عمل کنند. واقعیت این است که در حال حاضر پذیرش شرایط ارائهشده برای کشور بهتر از رد کردن این توافق است. اعضای پارلمان باید گذشته را فراموش کنند و نگران آینده کشورشان باشند.
نویسنده در پایان متذکر میشود که در حال حاضر، هیچ راهحل سادهای برای پایان بازی وجود ندارد. چه این توافق به تصویب پارلمان برسد یا رد شود، این مساله بریتانیا را برای سالهای سال آسیبپذیر میکند. در این میان برخی از حامیان برگزیت نظیر حزب کارگر بر این باورند که راهحل دیگری وجود دارد که خروج بدون آسیب از اتحادیه اروپا را فراهم میآورد و آن برگزاری رفراندوم دیگری است. سیاستمداران تمام دو سال گذشته را صرف صحبت و سخنرانی در مورد منافع ملی کردهاند. واقعیت اما این است که طی هفته آینده آنها باید در مورد این مساله فکر کنند که منافع ملی دقیقا چیست و چگونه محقق میشود.
انقلاب بعدی کاپیتالیسم
در دیگر سرمقاله خود اکونومیست مساله انحصار شرکتهای بزرگ را مورد بررسی قرار میدهد و مینویسد: زمان آن رسیده تا بار دیگر رقابت در میان شرکتها احیا شود.
طی یک دهه گذشته اعتبار نظام سرمایهداری به شدت زیر سوال رفته است. بر اساس یک نظرسنجی که در سال ۲۰۱۶ انجام شد، بیش از نیمی از آمریکاییهای جوان دیگر از کاپیتالیسم حمایت نمیکنند. به عقیده نویسنده نظام سرمایهداری امروز یک مشکل واقعی دارد و آن دقیقا همان انتقادی نیست که حمایتگرایان و پوپولیستها به سرمایهداری میکنند.
ادامه حیات در اقتصاد قدیم برای شرکتها بسیار سادهتر بود. در حالی که در اقتصاد جدید، شرکتهای فناوری با سرعت هرچه تمامتر قدرت بازار در اختیار گرفتهاند. بنابراین وقوع انقلاب در حال حاضر بسیار ضروری است تا بار دیگر رقابت احیا شود. اگر سود قابل توجهی که از سوی شرکتهای انحصارگر در حال افزایش است، کنترل شود، رشد نوآوری در آینده بار دیگر رخ میدهد.
کشورها پیش از این مشوق رقابت بودند. در آغاز قرن بیستم، دولت آمریکا موفق شد انحصارهایی را در حوزه انرژی و راهآهن را از بین ببرد. پس از جنگ جهانی دوم، آلمان غربی بر ایجاد بازارهای رقابتی تمرکز کرد. تاسیس بازار واحد در اروپا، پروژهای بود که مارگارت تاچر آن را کلید زد، تا به این ترتیب درهای بازارهای قدیمی داخلی را به روی شرکتهای پویای خارجی باز کند. رونالد ریگان رقابت را در بخشهای زیادی از اقتصاد آمریکا تقویت کرد.
نویسنده معتقد است که در حال حاضر هم تحولی نظیر این اقدامات مورد نیاز است. از سال ۱۹۹۷، تمرکز در دو سوم صنایع آمریکایی افزایش یافته است. یکدهم اقتصاد از صنایعی تشکیل شده که در آنها چهار شرکت کنترل بیش از دو سوم بازار را در دست دارند. در یک اقتصاد سالم اما انتظار میرود که سودها به دلیل رقابت کاهش یابد. اما جریان نقدی آزاد شرکتها نسبت به تولید ناخالص داخلی ۷۶ درصد بیشتر از میانگین ۵۰ ساله خود است.
حجم سودهای غیرمتعارف در جهان نزدیک به ۶۶۰ میلیارد دلار است که این رقم بیش از دو سوم درآمد شرکتهای آمریکایی است.
در اروپا هم با شدتی کمتر اما روندی مشابه دیده میشود. میانگین سهم بازار چهار شرکت بزرگ اروپایی در هر صنعت از سال ۲۰۰۰ تاکنون ۳۰ درصد افزایش یافته است. در هر دو قاره از میدان بیرون کردن شرکتهای پرنفوذ و انحصارطلب از هر زمان دیگری دشوارتر شده است.
برخی بر این باورند که جهانی شدن میتواند منجر به تقویت رقابت شود. بالعکس در صنایعی که کمتر در معرض تجارت قرار میگیرند، شرکتهای بزرگ و غالب سودهای کلانی به جیب میزنند. حجم سودهای غیرمتعارف در جهان نزدیک به ۶۶۰ میلیارد دلار است که این رقم بیش از دو سوم درآمد شرکتهای آمریکایی است. یکسوم این شرکتها در حوزه تکنولوژی فعالیت دارند.
گوگل و فیسبوک خدمات رایگان در اختیار کاربران قرار میدهند اما از طریق تبلیغات هزینههای شرکتها را به شدت افزایش میدهند. کارتهای اعتباری، شرکتهای توزیع دارو و کنترل اعتبارات از دیگر بخشهایی هستند که در آنها انحصار وجود دارد.
شرکتهای هواپیمایی در آمریکا نسبت به رقبای خود در اروپا گرانترند، با این حال خدمات بدتری ارائه میدهند. انحصار موجب شده که فعالیت تازهواردها به حوزههای مختلف کاهش یابد و رشد تولید ضعیف شود. این مساله خود کاهش رقابت برای نوآوری را به دنبال دارد.
نویسنده در پایان برای جلوگیری از انباشت سرمایه و مقابله با انحصار سه راهحل ارائه میدهد:
اول آنکه دادههای کاربران ابزاری برای محافظت از شرکتها نباشد بلکه اطلاعات کاربری فردی به ویژه در حوزه فناوری به عنوان محرکی در جهت ایجاد نوآوری استفاده شود.
دوم آنکه، دولتها باید مقرراتی که موجب از میان رفتن رقابت میشود و قوانین پیچیدهای که از سوی لابیگران صنایع در جهت افزایش نفوذ خودشان نوشته میشود، را از میان ببرند و از سوی دیگر سیاستگذاریها به گونهای انجام شود که دریافت مجوزهای شغلی سادهتر شود. بیش از ۲۰ درصد آمریکاییها باید برای انجام شغل خود مجوز داشته باشند، این در حالی است که این رقم در سال ۱۹۵۰ تنها پنج درصد بوده است.
اگر سود شرکتهای بزرگ به سطح طبیعی باز گردند، افزایش بهرهوری میتواند پوپولیسم را که امروز در سراسر جهان شاهد آن هستیم، متوقف میکند.
سوم آنکه قوانین آنتیتراست (قوانین ضدانحصار) باید بهگونهای طراحی شوند که برای قرن بیستم مناسب باشند. قانونگذاران باید توجه بیشتری به سلامت بازار، رقابت و بازگشت سرمایه داشته باشند.
رگولاتورهای آمریکایی باید همانند رگولاتورهای بریتانیایی قدرت بیشتری در زمینه بررسی بازارهایی که به سوی ناکارآمدی میروند، داشته باشند. باید از قدرت غولهای فناوری کاسته شود تا دیگر رقبای بالقوه بتوانند به حیات خود ادامه دهند. به عنوان مثال، فیسبوک پس از آنکه از دو شرکت اینستاگرام و واستاپ به عنوان رقیب احساس خطر کرد، در سال ۲۰۱۲ اینستاگرام و در سال ۲۰۱۴ واتساپ را خریداری کرد.
اگرچه این تغییرات به طور کلی بیماری انحصار را درمان نمیکند اما میتواند سود شرکتهای بزرگ را به سطح طبیعی باز گرداند و در عوض کارکنان بخش خصوصی از این سود بهره میبرند. در نهایت دستمزد واقعی میتواند تا ۶ درصد افزایش یابد. مصرفکنندگان هم گزینههای بیشتری خواهند داشت. در نهایت افزایش بهرهوری، پوپولیسم را که امروز در سراسر جهان شاهد آن هستیم، متوقف میکند. بنابراین یک انقلاب رقابتی برای باز گرداندن ایمان عمومی به کاپیتالیسم و احیای آن موثر خواهد بود.