کارنامه پرفراز و نشیب کمال‌الملک سینمای ایران


کارنامه پرفراز و نشیب کمال‌الملک سینمای ایران

رکنا: حضور مستمر در حرفه بازیگری از جنبه‌های مختلف قابل بررسی است. استمرار می‌تواند بخشی از اعتبار حرفه‌ای یک بازیگر باشد، از سویی می‌تواند تعداد آثار متوسط یا ضعیف کارنامه او را بیشتر کند.

جمشید مشایخی که بیش از پنجاه سال مقابل دوربین سینما Cinema و تلویزیون بوده و سال‌ها روی صحنه تئاتر رفته مصداق این استمرار است. او، محمدعلی کشاورز و علی نصیریان مانند عزت‌الله انتظامی از تئاتر به سینما آمدند، پیش از پیروزی انقلاب اسلامی بواسطه اعتبار تئاتری‌شان در آثاری مقابل دوربین رفتند که وجهه هنری بالاتری داشتند و از سینمای عامه‌پسند فاصله داشتند. پس از انقلاب، به‌دلیل حذف ستاره‌های سینمای دوران گذشته، این نسل فرصت بیشتری برای دیده شدن یافتند و در دهه 60 و 70 و در غیبت ستاره‌های جوانان پرکار بودند. مشایخی برخلاف انتظامی و نصیریان تن به این پرکاری داد و از فرصت استفاده کرد. به همین دلیل در آثاری مقابل دوربین رفت که‌ شأن و جایگاه قبلی او را تا اندازه‌ای مخدوش کرد. با این همه و اگر منصف باشیم، مشایخی بازیگری است با نقش‌هایی ماندگار و کارنامه‌ای پر فراز و نشیب. بازیگری که از این حرفه ارتزاق کرده و چاره‌ای نداشته تا پیشنهادهایی را بپذیرد که کیفیت یکسانی نداشته‌اند. معمولاً زیر سایه انتظامی قرار گرفته و گاه به او بی‌مهری شده. با این همه تلاش کرده به‌عنوان یک بازیگر، حاصل کارش از حد متوسط پایین‌تر نیاید. حتی زمانی که در سریال‌های درجه سه بازی کرده یا مقابل دوربین کارگردان‌های تجاری ساز بوده است.

مشایخی پیش از آنکه سالخورده شود با سیمایی مردانه و باوقار، نقش‌هایی متنوع بازی کرد. در «شازده احتجاب» خشونت و سلطه‌جویی را به تصویر کشید و در «سوته‌دلان» تصویری آرمانگرایانه از عشق و هجران ارائه داد. بهترین بخش کارنامه‌اش مربوط به همکاری‌های مستمر و مشترک با زنده‌یاد علی حاتمی است. گویا حاتمی وجوه مختلف چهره و توانایی بازیگری او را می‌دید و هر بار بخشی از آن را متبلور می‌کرد. برای بازی در نقش «کمال الملک» هیچ بازیگری مناسب‌تر از مشایخی نبود که اقتدار، هنر Art و وقار را در حرکات و آرامش چهره‌اش عیان کند. در عین حال برای بازی در نقش رضا خوشنویس سریال «هزاردستان» که در زندگی پرفراز و نشیبش از آرمانگرایی تا ناامیدی را طی کرده بود، هیچ بازیگری به اندازه مشایخی نمی‌توانست موفق باشد. پس از پیروزی انقلاب، مشایخی خیلی زود به بازی در نقش پدر و پدربزرگ‌ عادت کرد. حضورش در «پدربزرگ» ملودرام پربیننده مجید قاری زاده در دهه 60 به این تصویر کلیشه‌ای دامن زد و زمینه‌ای فراهم کرد تا مشایخی در انبوهی از ملودرام‌های این سال‌ها و یک دهه بعد در نقش‌های مکمل و در قالب پدر و پدربزرگ دیده شود. نقش‌هایی که بسیاری از آنها به یاد نمانده‌اند و در دل تاریخ به فراموشی سپرده شده‌اند.

بازی در «روز واقعه» (شهرام اسدی) پس از سال‌ها یکی از نقاط مثبت کارنامه مشایخی بود که برای نخستین بار در یک پروژه تاریخی مذهبی مقابل دوربین می‌رفت. در سال 1380 او در «خانه‌ای روی آب» با بهمن فرمان‌آرا همکاری کرد و در نقشی مکمل قدرت بازیگری‌اش را نشان داد. آن هم در فیلمی که شخصیت‌های اصلی‌اش بازیگران دیگری بودند. او هنوز با مهارت و تسلط دیالوگ می‌گفت و قدرت جذب مخاطب را داشت. «یک بوس کوچولو» فیلم بعدی فرمان‌آرا یک اتفاق مبارک دیگر برای مشایخی رقم زد. او فرصت این را داشت که در نقشی بلندتر مقابل دوربین باشد، در فیلمی که جامعه روشنفکری را نقد و مشکلات این قشر در ارتباط با جامعه را بیان می‌کرد.

جمشید مشایخی با همه امتیازها و نقاط ضعفش بخشی از تاریخ سینمای ایران است. حتی اگر امروز از دوران اوج فاصله داشته باشد و بعضی از اظهارنظرها و واکنش‌هایش را نپسندیم نمی‌توانیم بازی‌های خوبش را در تعدادی از بهترین‌های سینمای ایران فراموش کنیم. خان دایی در «قیصر»، شازده در «شازده احتجاب»، رضا خوشنویس در «هزاردستان» و...اخبار 24 ساعت گذشته رکنا را از دست ندهید

محدثه واعظی‌پور



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

زیباترین و شادترین عکس نوشته های شب یلدا