داستان واقعی خیانت زن جوان به شوهرش
شیما به پلیس گفت که به شوهرش خیانت نکرده و او اشتباه میکند. او گفت: من یک سال است که با شوهرم آرش ازدواج کردهام و خوشبخت هستم؛ آنچه آرش از آن به عنوان خیانت من صحبت میکند، ماجرای فردی است که از مدتها قبل او را میشناختم. بعد از اینکه ازدواج کردم، دیگر رابطهای با او نداشتم.
عشق نافرجام دختر و پسر جوان زمانی لو رفت که دختر با مرد دیگری ازدواج کرد و راز این رابطه فاش شد.
اوایل سال جاری مردی جوان به پلیس مراجعه کرد و مدعی شد همسرش شیما با فردی غریبه رابطه دارد و به او خیانت کرده است.
او گفت: من به رفتارهای همسرم مشکوک شدم و وقتی تلفن همراه او را چک کردم، متوجه شدم او با جوانی به نام نریمان ارتباط دارد. شیما یک سال است که با من ازدواج کرده و من انتظار نداشتم چنین برخوردی با من بکند و از هر دو نفر شکایت دارم.
مأموران با توجه به شکایت این مرد، دختر و پسر جوان را بازداشت کردند. شیما به پلیس گفت که به شوهرش خیانت نکرده و او اشتباه میکند. او گفت: من یک سال است که با شوهرم آرش ازدواج کردهام و خوشبخت هستم؛ آنچه آرش از آن به عنوان خیانت من صحبت میکند، ماجرای فردی است که از مدتها قبل او را میشناختم. بعد از اینکه ازدواج کردم، دیگر رابطهای با او نداشتم.
هرچند زن جوان اصرار داشت که خیانتی صورت نگرفته است، اما شوهرش مدارکی به مأموران ارائه داد که نشان میداد شیما در این مدت با این مرد هم ارتباط داشته است.
وقتی پلیس پیامکها و مکالمات زن جوان را مورد بررسی قرار داد، مشخص شد شوهر این زن واقعیت را گفته است. در ادامه پرونده با توجه به مطرحشدن اتهام رابطه نامشروع به دادگاه کیفری استان تهران رفت.
در بازجوییهای بهعملآمده از سوی قضات مشخص شد نریمان و شیما از سالها قبل با هم ارتباط داشتند و عشقی نافرجام میان آنها وجود داشته است، اما بعد از اینکه آرش از شیما خواستگاری کرد، او به دلیل اینکه آیندهای را با نریمان برای خودش متصور نبود، به آرش پاسخ مثبت داد و با او ازدواج کرد.
نریمان در بازجوییها به عشق شیما اعتراف کرد و گفت: من شیما را دوست داشتم و این مسئله را پنهان نمیکنم، اما زمانی که آرش به خواستگاری شیما آمد، او گفت که دیگر این رابطه فایدهای ندارد، چون ما به خاطر مشکلاتی که داریم، نمیتوانیم با هم ازدواج کنیم. اصرار من برای اینکه ازدواج نکند، به جایی نرسید و او با آرش ازدواج کرد.
متهم گفت: من در این سالها هیچچیز برای شیما کم نگذاشتم و، چون مشکلاتی داشتم، از او درخواست کردم کمی صبر کند؛ قبول نکرد و تصمیم گرفت با آرش ازدواج کند، اما نتوانستیم همدیگر را فراموش کنیم. با اینکه در این مدت سعی میکردیم همدیگر را فراموش کنیم، اما امکانپذیر نبود. شیما به من میگفت: نمیتواند من را فراموش کند به همین خاطر هم چندباری با هم ارتباط تلفنی برقرار کردیم.
پسر جوان گفت: ارتباط ما در حد صحبتهای تلفنی بود. در این مدت فهمیدم که برادر شیما میخواسته او ازدواج کند و به همین خاطر هم شیما با آرش ازدواج کرده است. من به او گفتم اگر آرش را دوست نداری نه به خودت ظلم کن و نه به او و این ازدواج را تمام کن، اما او قبول نکرد. ما دیگر با هم ارتباط خاصی نداشتیم. من به شیما نزدیک هم نشدم و فقط خواستم خودش تصمیم بگیرد و با توجه به اینکه آنها هنوز با هم عروسی نکرده بودند و در مرحله عقد بودند، پیشنهاد دادم اگر مطمئن نیست عروسی نکند، اما آرش به من به چشم رقیب عشقی نگاه میکند و از من کینه به دل گرفته است.
زن و مرد جوان ارتباط نامشروع را قبول نکردند و مدعی شدند هیچ ارتباطی به جز ارتباط تلفنی با هم نداشتند، اما مدارک ارائهشده به دادگاه از سوی شوهر شیما نشان میداد آنها بارها با هم بیرون رفته و عکسهای یادگاری هم داشتهاند. ضمن اینکه متن پیامکهایی که به هم ارسال کرده بودند هم نشان میداد آنها با هم ارتباط داشتند. بهاینترتیب کیفرخواست علیه آنها صادر و جلسه رسیدگی به این پرونده در دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد. شوهر شیما یک بار دیگر شکایت خود را مطرح کرد و گفت: با توجه به ضربه روحی و روانیای که خورده است از شکایت خود صرفنظر نمیکند و خواستار مجازات هر دو متهم است.
در ادامه متهمان در جایگاه حاضر شدند؛ آنها هرگونه ارتباط با هم را منکر شده و مدعی شدند عکسها و متن پیامکها به قبل از ازدواج شیما باز میگردد. وقتی قاضی از آنها پرسید چطور در مراحل بازجویی ارتباط را قبول کردهاند، پاسخی ندادند و مدعی شدند هیچ ارتباطی بین آنها نیست.
بعد از اینکه وکلای مدافع متهمان از آنها دفاع کردند و خواستار برائت شدند، آخرین دفاع از متهمان اخذ شد و قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند. آنها هر دو متهم را در ارتکاب عمل ارتباط نامشروع مجرم تشخیص دادند و به ۹۹ ضربه شلاق محکوم کردند؛ رأی صادره مورد اعتراض قرار گرفت، اما شعبه ۲۹ دیوان عالی کشور بعد از بررسی مجدد پرونده اعتراض را وارد ندانست و رأی را مورد تأیید قرار داد.
پرونده برای اجرای حکم به شعبه اجرای احکام ارسال شد.
اوایل سال جاری مردی جوان به پلیس مراجعه کرد و مدعی شد همسرش شیما با فردی غریبه رابطه دارد و به او خیانت کرده است.
او گفت: من به رفتارهای همسرم مشکوک شدم و وقتی تلفن همراه او را چک کردم، متوجه شدم او با جوانی به نام نریمان ارتباط دارد. شیما یک سال است که با من ازدواج کرده و من انتظار نداشتم چنین برخوردی با من بکند و از هر دو نفر شکایت دارم.
مأموران با توجه به شکایت این مرد، دختر و پسر جوان را بازداشت کردند. شیما به پلیس گفت که به شوهرش خیانت نکرده و او اشتباه میکند. او گفت: من یک سال است که با شوهرم آرش ازدواج کردهام و خوشبخت هستم؛ آنچه آرش از آن به عنوان خیانت من صحبت میکند، ماجرای فردی است که از مدتها قبل او را میشناختم. بعد از اینکه ازدواج کردم، دیگر رابطهای با او نداشتم.
هرچند زن جوان اصرار داشت که خیانتی صورت نگرفته است، اما شوهرش مدارکی به مأموران ارائه داد که نشان میداد شیما در این مدت با این مرد هم ارتباط داشته است.
وقتی پلیس پیامکها و مکالمات زن جوان را مورد بررسی قرار داد، مشخص شد شوهر این زن واقعیت را گفته است. در ادامه پرونده با توجه به مطرحشدن اتهام رابطه نامشروع به دادگاه کیفری استان تهران رفت.
در بازجوییهای بهعملآمده از سوی قضات مشخص شد نریمان و شیما از سالها قبل با هم ارتباط داشتند و عشقی نافرجام میان آنها وجود داشته است، اما بعد از اینکه آرش از شیما خواستگاری کرد، او به دلیل اینکه آیندهای را با نریمان برای خودش متصور نبود، به آرش پاسخ مثبت داد و با او ازدواج کرد.
نریمان در بازجوییها به عشق شیما اعتراف کرد و گفت: من شیما را دوست داشتم و این مسئله را پنهان نمیکنم، اما زمانی که آرش به خواستگاری شیما آمد، او گفت که دیگر این رابطه فایدهای ندارد، چون ما به خاطر مشکلاتی که داریم، نمیتوانیم با هم ازدواج کنیم. اصرار من برای اینکه ازدواج نکند، به جایی نرسید و او با آرش ازدواج کرد.
متهم گفت: من در این سالها هیچچیز برای شیما کم نگذاشتم و، چون مشکلاتی داشتم، از او درخواست کردم کمی صبر کند؛ قبول نکرد و تصمیم گرفت با آرش ازدواج کند، اما نتوانستیم همدیگر را فراموش کنیم. با اینکه در این مدت سعی میکردیم همدیگر را فراموش کنیم، اما امکانپذیر نبود. شیما به من میگفت: نمیتواند من را فراموش کند به همین خاطر هم چندباری با هم ارتباط تلفنی برقرار کردیم.
پسر جوان گفت: ارتباط ما در حد صحبتهای تلفنی بود. در این مدت فهمیدم که برادر شیما میخواسته او ازدواج کند و به همین خاطر هم شیما با آرش ازدواج کرده است. من به او گفتم اگر آرش را دوست نداری نه به خودت ظلم کن و نه به او و این ازدواج را تمام کن، اما او قبول نکرد. ما دیگر با هم ارتباط خاصی نداشتیم. من به شیما نزدیک هم نشدم و فقط خواستم خودش تصمیم بگیرد و با توجه به اینکه آنها هنوز با هم عروسی نکرده بودند و در مرحله عقد بودند، پیشنهاد دادم اگر مطمئن نیست عروسی نکند، اما آرش به من به چشم رقیب عشقی نگاه میکند و از من کینه به دل گرفته است.
زن و مرد جوان ارتباط نامشروع را قبول نکردند و مدعی شدند هیچ ارتباطی به جز ارتباط تلفنی با هم نداشتند، اما مدارک ارائهشده به دادگاه از سوی شوهر شیما نشان میداد آنها بارها با هم بیرون رفته و عکسهای یادگاری هم داشتهاند. ضمن اینکه متن پیامکهایی که به هم ارسال کرده بودند هم نشان میداد آنها با هم ارتباط داشتند. بهاینترتیب کیفرخواست علیه آنها صادر و جلسه رسیدگی به این پرونده در دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد. شوهر شیما یک بار دیگر شکایت خود را مطرح کرد و گفت: با توجه به ضربه روحی و روانیای که خورده است از شکایت خود صرفنظر نمیکند و خواستار مجازات هر دو متهم است.
در ادامه متهمان در جایگاه حاضر شدند؛ آنها هرگونه ارتباط با هم را منکر شده و مدعی شدند عکسها و متن پیامکها به قبل از ازدواج شیما باز میگردد. وقتی قاضی از آنها پرسید چطور در مراحل بازجویی ارتباط را قبول کردهاند، پاسخی ندادند و مدعی شدند هیچ ارتباطی بین آنها نیست.
بعد از اینکه وکلای مدافع متهمان از آنها دفاع کردند و خواستار برائت شدند، آخرین دفاع از متهمان اخذ شد و قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند. آنها هر دو متهم را در ارتکاب عمل ارتباط نامشروع مجرم تشخیص دادند و به ۹۹ ضربه شلاق محکوم کردند؛ رأی صادره مورد اعتراض قرار گرفت، اما شعبه ۲۹ دیوان عالی کشور بعد از بررسی مجدد پرونده اعتراض را وارد ندانست و رأی را مورد تأیید قرار داد.
پرونده برای اجرای حکم به شعبه اجرای احکام ارسال شد.