در این منظومه، تیر و کمان کودک اهل غزه و چفیهی نصرالله و تفنگ بچههای حاجقاسم، حتما مصداق خشونت است، لیکن چماق مکرون، هویج!
خاک بر سر «سازمان ملل» که کمربند اسد علیه تکفیریها را محکوم میکند اما بیرحمی پلیس فرانسه را نمیبیند!
به گزارش لرستان خبر، کجتر از «پیزا» برج زهرمار «ایفل» است! جمهوری چماق! ادوکلنهای پاریس، بوی خون میدهد! خاک بر سر «سازمان ملل» که کمربند اسد علیه تکفیریها را محکوم میکند اما بیرحمی پلیس فرانسه را نمیبیند! اینجا در ایران اگر نیروی انتظامی و بسیج و بعضا هم حکایت ۹ دی، خود ملت در برابر فتنهگران دروغگو که لگد به ۴۰ میلیون رأی زدند بایستند، حتما از مصادیق «خشونت» است اما در شانزلیزه، هر جنایتی قابل عفو! بیچاره آن منورالفکرانی که روی کراوات مکرون وحشی یادگاری نوشتند! بیچاره آن کارگردان که غرور مردمش را به کشور خروسنشان فروخت، بلکه در کن، تحویلش بگیرند! خروشنشان! کجایی جناب ژان پل سارتر؟! حالا موسم قرار گذاشتن در دیار کافههاست، البته اگر قبل از قهوه، کتک نخوری! کتک در مهد آزادی! آنهم به شهادت آزادی بیان روژه گارودی! و جای زخم در بدن جلیقهزردها! اینجا در ایران، فتنهگر علیه صندوق آرا، منصبنشین هم بشود و باز فرانسه را ناظر بر تضارب آرا و احترام متقابل، به رخ جمهوری اسلامی بکشد! خخخخخ! دم خروس، ناجور از پرچم فرانسه زده بیرون! کاش زینالدین زیدان، یک کله هم برود در سینه لیبرالدموکراسی، بابت این همه جنایت! و این همه دروغ! و این همه تبختر! و این همه غرور! و این همه شو! حق با «جلال» بود که حتی در عصر فکلکراواتیها نیز، هرگز یک فنجان چای قهوهخانههای دیار خود را به کافههای پاتوق روشنفکران پاریسی نفروخت! حق با «شریعتی» بود که عوض شکوهبردن نزد پایههای آهنی ایفل، سر بر در خانهی گلی «علی» و «زهرا» میگذاشت و غم قرنها را زار میگریست! هی مستر تقیزاده! دقیقا از کجا تا کجا باید غربی شویم؟! و فرنگی شویم؟! و فرانسوی شویم؟! حکام الیزه، ملت خود را کتک نزنند؛ ترحم به مردم ایران در برجام اروپایی، پیشکش! دم «روحالله» گرم که ما را نسبت به نقاب چهره غرب، بیدار کرد! دم «سیدعلی» گرم که بیفرجام میداند نشست و برخاست با این وحشیهای اتحادیه اروپا را! چقدر هم اتحاد! به دشداشه و کراوات نیست! یک رگ بنسلمانی در پیکر همه سران این اتحادیه هست که از آزادی، فقط شعارش را میدهند! بهجای تنباکو، بوی دود استخوان نحیف آدمیزاد میدهد پیپ منورالفکران پاریسنشین! بیچاره غربزدههای ما که هنوز هم میخواهند حساب فرانسه را سفید کنند! کل عمرشان «مرسیمرسی» میگویند اما اینجور وقتها چنان چشم بر حوادث فرانسه میبندند که گویا پاریس اصلا پایتخت هیچ قبرستانی نیست! و من حالا میفهمم چرا آن پیرمرد بروجردی، بدش آمد که در وصف شهرش از عبارت «پاریسکوچولو» بهره میبرند! و حالا میفهمم چرا زندهیاد آل احمد، اصرار داشت «فرانسه» را اینجوری با تحقیر بنویسد؛ «فنارسه»! شگفتا! باتوم نیروی حافظ امنیت ما بر تن آنان که ۸۸ میخواستند انتخاباتی با آن عظمت را سرنگون کنند، حتی سر هیلاری کلینتون را هم درد آدرد ولی الساعه لال شده وزیر خارجه آمریکا! و کور شده دیدهبان صلح حقوق بشر! و بهخواب زده خودش را شورای امنیت! «شورای امنیت»! چه دروغ گندهای! امنیت را حق بنسلمانها بدانی و سلیمانیها را اما تروریست! باید گل گرفت در سازمان ملل را! باید محکوم و محاکمه کرد این سازمان بیملل را! نه بمبهای بر سر اطفال یمن را ببینی و نه چماقهای مکرون جلاد را! و تنها و تنها زوم کنی روی موشکهای حزبالله! و گردانهای قدس! که مشغول جهاد در برابر غاصب سرزمین خودشان هستند! و من ماندهام جوجهسلبریتیهای ما که یمنیها را آدم حساب نمیکنند، چرا اینجا برای مردم فرانسه، هیچ شمعی بهنشان همدردی روشن نمیکنند؟! نکند دولت مکرون از هفت دولت آزاد است و هر چه زد، زد؟! نکند سیلیخوردن مردمان اروپا فقط از داعش محکوم است؟! «نه غزه، نه لبنان» و نه حتی مردم فرانسه؟! و آنوقت پرستش کورش، چون که پادشاه آدمنوازی بود! یکیدو روز پیش، تولد «جلال» بود! و نهعجب که هنوز هم «غربزدگی» فروش میرود! عنصر غربزده، عاشق سلفی با ایفل است و افتخار به خط اتوی شلوار جانشینان سارکوزی! او حتی چشم بر ظلم دولت فرانسه به مردم فرانسه هم میبندد، چرا که چشمش پر از زرق و برق ادوکلنهای مارک پاریس است؛ آنقدر که نه کارگر گلاب قمصر خودمان را ببیند، نه حتی کارگر فرانسوی را! او خود کارگر کارخانه ستمسازی غرب است! و به حقوقی، جایزهای، خرمهرهای، گندمی، سیبی بر سر برج ایفل، راضی!
منظور عنصر غربزده از «نه به خشونت» همان است که مراد سران غرب و FATF و CFT است! در این منظومه، تیر و کمان کودک اهل غزه و چفیهی نصرالله و تفنگ بچههای حاجقاسم، حتما مصداق خشونت است، لیکن چماق مکرون، هویج! ولو بر سر فرانسویهای چشمآبی! الان باید مینوشتی «قلعه حیوانات» را حضرت اورول! بله! دنیای غربزدهها، قلعه وحشیترین حیوانات است! عمری «نه» گفتن به «خشونت» لیکن سوت و کف زدن برای آن نامرد که سر شیخ دردمند عصر مشروطه را برد بالای دار! و تاختن به «آل احمد» که چرا آن جمله مشهور را در شرح مظلومیت آن شیخ شهید و نیز شرح بیوجدانی روشنفکر غربزده نوشت! هان ای مردم فرانسه! ثبت کنید در تاریخ که غمخوار شما همین ما هستیم که غمخوار مردم غزه و لبنان و یمن و بحرین نیز هستیم! خیالتان راحت! از منورالفکران غربزده هیچ کجای دنیا حمایتی نخواهید شد! حتی وقتی هم که شما را میبرند تیتر یک، بیشتر نگران آنند که مبادا «ایفل» آسیبی ببیند! عاقبت، همه حق و حقوقشان سر این برج است! و نگران که مبادا صدای قوقولیقوقول خروس فرانسه، در لابهلای خروش شما قطع شود! از نظر سران چشمچران غرب، بشکه شکمگندهای چون بنسلمان، باید هم حکایت گاو شیرده باشد اما چندی است گریبان فراعنه، افتاده دست شیران نر! گیرم فلان سازمان زیرمجموعه آن عمارت نکره نیویورکی، قاسم سلیمانی را تروریست بخواند اما آنکه تکفیریها را از شجاعت خود و نیروهایش کفری کرده، همان است که هم برای دخترکان کرانه باختری اشک میریزد، هم برای گریه مظلومانه هر دخترک دیگری! ولو در قلب پاریس! اوج انسانیت غربزدهها اما همین است که مثلا اگر کارگردان هستند، ایران خودشان را سیاه و پر از خشونت نشان دهند به پاریسیها! به پاریسیها که بارها و بارها رنگ جلیقه زردشان، سرخ شد این روزها! خوش آمدی به دنیا جلال! این دنیا هنوز هم قلم تو را میخواهد! قلم تویی که روشنفکر بودی و اتفاقا پاریس هم رفته بودی، اما هرگز رو به برج زهرمار ایفل، نماز نخواندی! بوی خون و آهن و دود میدهد این روزها! قلم بردار! قدم بردار! برو و ببین و باز هم بنویس! و باز هم «فرانسه» را «فنارسه» بنویس، از بس که «دموقراضه» است این دموکراسی غربی! لختتر از هر پادشاهی! بشنوید! این فریاد اعتراض انسان طفل معصوم آخرالزمان است علیه مکاری مکرونها و ترامپها و بنسلمانها! هیهات! هیهات اگر بهشت شود دنیا، با وجود این رؤسای جهنمی! دنیا را و این جهان را و این مردمان را، مردی دیگر باید! مردی دیگر باید بیاید...
انتهای پیام/