به گزارش خبرنگار مهر، یکصدوهفتادوهفتمین جلسه گروه علمی کلام مجمع عالی حکمت با موضوع بررسی حکمت جهاد ابتدائی از منظر علامه طباطبائی با ارائه رحیم دهقان و با حضور اعضای گروه در مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد.
خلاصه مباحث مطرح شده بدین شرح می باشد:
بحث خود را پس از بیان چند نکته مقدماتی با عنوان حکمت جهاد ابتدایی در نظر علامه طباطبایی تقدیم می دارم:
سخن گفتن در این مساله کار مشکلی است چون بحث چند لایه فقهی (مبانی فقهی)، اخلاقی، اعتقادی، تاریخی، و فلسفی دارد و اینها کاملا در هم تنیده هستند و مرز گذاشتن بین آنها کاری دشوار است.
مراد من از جهاد ابتدایی براساس آنچه در کتابهای فقهی شرح داده شده، جهادی است به منظور دعوت کفار به اسلام و از بین بردن شرک، بدون این که از سوی آنها حمله ای صورت گیرد یا بیم حمله آنها به وطن اسلامی یا به مسلمان ها وجود داشته باشد.
در بین اندیشمندان ما، سه رویکرد کلی قابل مشاهده است:
برخی معتقدند که جهاد ابتدایی یک حکم اصیل است و میتوانیم جهاد ابتدایی علیه غیرمسلمین داشته باشیم. طرفداران این دیدگاه، خود دو دسته اند: الف: کسانی که در حکم به جهاد ابتدایی وجود معصوم را شرط نمی دانند؛ مثل مرحوم شیخ مفید، ابوصلاح حلبی، سلار و… ب: قائلان به عدم جواز جهاد ابتدایی در دوران غیبت؛ نظیر مرحوم شیخ طوسی، ابن ادریس حلّی، علامه حلّی و…
گروه دوم معتقدند چیزی با عنوان جهاد ابتدایی نداریم و در قرآن هر چیزی مطرح شده تماما جهاد دفاعی است، نظیر مرحوم صالحی نجفآبادی در کتاب جهاد در اسلام.
برخی هم جهاد ابتدایی را پذیرفتهاند ولی در نهایت آن را به نحوی در قالب جهاد دفاعی تفسیر کردهاند؛ نظیر مرحوم علامه طباطبایی، شهید مطهری و...
از این سه نکته مقدماتی که بگذریم، بحث اصلی من در رابطه با فلسفه یا حکمت جهاد ابتدایی است. به نظر می رسد به صورت کلی، مرحوم علامه سه مطلب را به عنوان فلسفه جهاد ابتدایی بیان نموده اند، البته شاید ایشان در مقام بیان فلسفه جهاد ابتدایی نبوده اند اما از عبارات ایشان می توان چنین استفاده کرد که علامه این موارد را به عنوان فلسفه جهاد ابتدایی مد نظر داشته است:
باز کردن فضا برای اینکه پیام اسلام به مردمان برسد و هدایت شوند. به بیان دیگر، فلسفه جهاد، رساندن انسانها به حق طبیعی آنها است. در بیانات مرحوم علامه آمده است: «اگر احیاء انسانیت و رساندن انسانها به حیات انسانیشان موقوف شد بر اینکه این حق مشروع را که همه انسانهای سلیم الفطره خواهان آن هستند بر افرادی که سلامت فطرت خود را از دست دادهاند تحمیل کنیم، تحمیل میکنیم، و هیچ عیبی و اشکالی هم ندارد.»
ایشان ذیل آیه “یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یحْییکُمْ” (انفال، ۲۴) می فرماید: قتال در راه خدا چه به عنوان دفاع از مسلمین و از بیضه اسلام باشد، و چه قتال ابتدایی باشد در حقیقت دفاع از حق انسانیت است، و آن حق عبارت است از حقی که در حیات خود دارد، پس شرک به خدای سبحان هلاک انسانیت، و مرگ فطرت، و خاموش شدن چراغ درون دلها است. اسلام به منظور تطهیر زمین از لوث مطلق شرک و خالص ساختن ایمان به خدای سبحان باید حکمی دفاعی داشته باشد، چون قتال در آیاتی که گذشت قتال برای از بین بردن شرکهای علنی و وثنیت بود، نه شرکتهای در لفافه، و یا به منظور اعلای کلمه حق بر کلمه اهل کتاب، و وادار ساختن آنان به پرداخت جزیه بود. دفاع از حق فطری انسانیت ایجاب میکند آنان را به دین حق وادار سازد.(1)
گرفتن حق الهی و برپاساختن توحید بر زمین: پیامبران نیامده اند تا فقط نظم و آرامش را برقرار سازند و مردم را از زندگیای قرین آسایش و خوشی برخوردار سازند بلکه مبعوث شدهاند تا حق خدای متعال را بستانند. حق خدای متعال چیست؟ این است که در سرتاسر جهان پرستش شود، دینش حاکم شود و سخنش برتر قرار گیرد و جهاد ابتدایی جز این نیست که گروهی از بندگان شایسته خدای متعال مأموریت مییابند که به منظور احقاق حقی که وی بر کل بشریت دارد، بر کسانی که این حق را ضایع و پایمال کرده اند یورش ببرند. این را بزرگوارانی چون آیت الله مصباح به عنوان فلسفه جهاد بیان کرده اند. علامه طباطبایی هم در همین راستا می فرماید تشریع قتال به منظور حفظ مجتمع دینی از شر دشمنان دین است که میخواهند نور خدا را خاموش کنند، زیرا اگر جهاد نباشد همه معابد دینی و مشاعر الهی که نماد دینداری است ویران گشته عبادات و مناسک از میان میرود.
علو یافتن اسلام بر دیگر ادیان و مذاهب: علامه طباطبایی در المیزان میفرماید؛ قتال با اهل کتاب و واداشتن آنها به پرداخت جزیه برای این نبوده است که مسلمین و اولیای آنها را از ثروت اهل کتاب برخوردار سازند… بلکه غرض دین در این قانون، این بوده است که حق و شیوه عدالت و کلمه تقوا را غالب و باطل و ظلم و فسق را زیر دست قرار دهد، تا در نتیجه نتواند بر سر راه حق عرض اندام کند و در عین حال اکراه هم لازم نیاید؛ یعنی اگر فردی و اجتماعی هم نخواستند زیر بار تربیت اسلامی بروند و از آن خوششان نیامد مجبور نباشند، و در آنچه اختیار میکنند و میپسندند آزاد باشند، اما به شرط این که اولاً توحید را دارا باشند و به یکی از سه کیش یهودیت و نصرانیت و مجوسیت معتقد باشند و در ثانی تظاهر به مزاحمت با قوانین و حکومت اسلامی ننمایند.
اشتراک عمده در بین سه رهیافت مذکور در مورد فلسفه جهاد این است که ضمن اینکه جهاد ابتدایی را می پذیرد، محو شرک و تعالی دین حق بر ادیان باطل را محور اصلی قرار می دهد. به بیان دیگر در هر سه محور مذکور، فلسفه جهاد از بین رفتن شرک و گسترش توحید دانسته شده حال آنکه به نظر می رسد اینگونه نیست. به نظر می رسد فلسفه جهاد ناظر به باور انسانها نیست بلکه بیشتر رفتارهای و اخلاقیات را مد نظر دارد. به بیان روشن تر، فلسفه جهاد ابتدایی، محو نمودن شرک نیست و بر این امر شواهدی بیان می کنم:
سیره پیامبر(ص)و حضرت امیر(ع) و ائمه بودن این ایده که حکمت جهاد ابتدایی مبارزه با شرک و گسترش باور توحیدی است را تایید نمی کند. پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) و دیگر ائمه(ع) هیچ گاه ایده گسترش آیین از طریق جنگ را بیان نکرده اند و هیچگاه به هدف محو شر، جهاد ابتدایی انجام نداده اند. اصلا در سیره پیامبر کشورگشایی وجود ندارد و مساله فتوحات بعد از پیامبر و در زمان خلیفه اول و دوم است. پیامبر فقط نامه های دعوت می فرستد و در این نامه ها هیچکدام تهدید به جنگ ندارد و فقط دعوت است.
این ایده که حکمت جهاد ابتدایی مبارزه با شرک و گسترش باور توحیدی است مخالف روح حاکم بر قرآن نیز هست. در اول سوره توبه بَرَاءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی الَّذِینَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ، بحث شرک نیست. بحث این است که بر پیمانی که شما با آنها بستید پایبند نبودند. نمی گوید کسانی که مشرک هستند شما باید تکلیف خودتان را با آنها روشن کنید بلکه می گوید آنهایی که عهدشکنی کردند، اینها را باید برائت بجویید ازشان. شواهد دیگری نیز در آیات قرآن بر این امر وجود دارد.
اگر واقعا فلسفه جهاد ابتدایی هدایت کردن انسانها است، پس چرا اسلام مجوز داده تا اگر غیر مسلمانان اهل کتاب جزیه دهند، آزاد خواهند بود تا دین خود را داشته باشند. اگر قرار است آنها هدایت شوند، پس آزاد نمودن کامل آنها تا بر اساس اعتقادات خود عمل کنند چه معنا دارد!
لذا تمام سخن بنده این است که علامه در اینکه جهاد ابتدایی را به دفاعی باز می گرداند بر حق است، اما در تبیین فلسفه و دلیلی که برای جهاد ابتدایی قائل شده موجّه و قابل دفاع نیست. به خواست الهی، در آینده نزدیک مستندات این بحث را به صورت دقیقتر در قالب مقاله ارائه خواهم نمود.
پی نوشت:
(1) طباطبایی، محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ۲۰جلد، دفتر انتشارات اسلامی (وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم) – قم، چاپ: پنجم، ۱۳۷۴، ج ۲، ص 97
به گزارش خبرنگار مهر، یکصدوهفتادوهفتمین جلسه گروه علمی کلام مجمع عالی حکمت با موضوع بررسی حکمت جهاد ابتدائی از منظر علامه طباطبائی با ارائه رحیم دهقان و با حضور اعضای گروه در مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد.
خلاصه مباحث مطرح شده بدین شرح می باشد:
بحث خود را پس از بیان چند نکته مقدماتی با عنوان حکمت جهاد ابتدایی در نظر علامه طباطبایی تقدیم می دارم:
سخن گفتن در این مساله کار مشکلی است چون بحث چند لایه فقهی (مبانی فقهی)، اخلاقی، اعتقادی، تاریخی، و فلسفی دارد و اینها کاملا در هم تنیده هستند و مرز گذاشتن بین آنها کاری دشوار است.
مراد من از جهاد ابتدایی براساس آنچه در کتابهای فقهی شرح داده شده، جهادی است به منظور دعوت کفار به اسلام و از بین بردن شرک، بدون این که از سوی آنها حمله ای صورت گیرد یا بیم حمله آنها به وطن اسلامی یا به مسلمان ها وجود داشته باشد.
در بین اندیشمندان ما، سه رویکرد کلی قابل مشاهده است:
برخی معتقدند که جهاد ابتدایی یک حکم اصیل است و میتوانیم جهاد ابتدایی علیه غیرمسلمین داشته باشیم. طرفداران این دیدگاه، خود دو دسته اند: الف: کسانی که در حکم به جهاد ابتدایی وجود معصوم را شرط نمی دانند؛ مثل مرحوم شیخ مفید، ابوصلاح حلبی، سلار و… ب: قائلان به عدم جواز جهاد ابتدایی در دوران غیبت؛ نظیر مرحوم شیخ طوسی، ابن ادریس حلّی، علامه حلّی و…
گروه دوم معتقدند چیزی با عنوان جهاد ابتدایی نداریم و در قرآن هر چیزی مطرح شده تماما جهاد دفاعی است، نظیر مرحوم صالحی نجفآبادی در کتاب جهاد در اسلام.
برخی هم جهاد ابتدایی را پذیرفتهاند ولی در نهایت آن را به نحوی در قالب جهاد دفاعی تفسیر کردهاند؛ نظیر مرحوم علامه طباطبایی، شهید مطهری و...
از این سه نکته مقدماتی که بگذریم، بحث اصلی من در رابطه با فلسفه یا حکمت جهاد ابتدایی است. به نظر می رسد به صورت کلی، مرحوم علامه سه مطلب را به عنوان فلسفه جهاد ابتدایی بیان نموده اند، البته شاید ایشان در مقام بیان فلسفه جهاد ابتدایی نبوده اند اما از عبارات ایشان می توان چنین استفاده کرد که علامه این موارد را به عنوان فلسفه جهاد ابتدایی مد نظر داشته است:
باز کردن فضا برای اینکه پیام اسلام به مردمان برسد و هدایت شوند. به بیان دیگر، فلسفه جهاد، رساندن انسانها به حق طبیعی آنها است. در بیانات مرحوم علامه آمده است: «اگر احیاء انسانیت و رساندن انسانها به حیات انسانیشان موقوف شد بر اینکه این حق مشروع را که همه انسانهای سلیم الفطره خواهان آن هستند بر افرادی که سلامت فطرت خود را از دست دادهاند تحمیل کنیم، تحمیل میکنیم، و هیچ عیبی و اشکالی هم ندارد.»
ایشان ذیل آیه “یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یحْییکُمْ” (انفال، ۲۴) می فرماید: قتال در راه خدا چه به عنوان دفاع از مسلمین و از بیضه اسلام باشد، و چه قتال ابتدایی باشد در حقیقت دفاع از حق انسانیت است، و آن حق عبارت است از حقی که در حیات خود دارد، پس شرک به خدای سبحان هلاک انسانیت، و مرگ فطرت، و خاموش شدن چراغ درون دلها است. اسلام به منظور تطهیر زمین از لوث مطلق شرک و خالص ساختن ایمان به خدای سبحان باید حکمی دفاعی داشته باشد، چون قتال در آیاتی که گذشت قتال برای از بین بردن شرکهای علنی و وثنیت بود، نه شرکتهای در لفافه، و یا به منظور اعلای کلمه حق بر کلمه اهل کتاب، و وادار ساختن آنان به پرداخت جزیه بود. دفاع از حق فطری انسانیت ایجاب میکند آنان را به دین حق وادار سازد.(1)
گرفتن حق الهی و برپاساختن توحید بر زمین: پیامبران نیامده اند تا فقط نظم و آرامش را برقرار سازند و مردم را از زندگیای قرین آسایش و خوشی برخوردار سازند بلکه مبعوث شدهاند تا حق خدای متعال را بستانند. حق خدای متعال چیست؟ این است که در سرتاسر جهان پرستش شود، دینش حاکم شود و سخنش برتر قرار گیرد و جهاد ابتدایی جز این نیست که گروهی از بندگان شایسته خدای متعال مأموریت مییابند که به منظور احقاق حقی که وی بر کل بشریت دارد، بر کسانی که این حق را ضایع و پایمال کرده اند یورش ببرند. این را بزرگوارانی چون آیت الله مصباح به عنوان فلسفه جهاد بیان کرده اند. علامه طباطبایی هم در همین راستا می فرماید تشریع قتال به منظور حفظ مجتمع دینی از شر دشمنان دین است که میخواهند نور خدا را خاموش کنند، زیرا اگر جهاد نباشد همه معابد دینی و مشاعر الهی که نماد دینداری است ویران گشته عبادات و مناسک از میان میرود.
علو یافتن اسلام بر دیگر ادیان و مذاهب: علامه طباطبایی در المیزان میفرماید؛ قتال با اهل کتاب و واداشتن آنها به پرداخت جزیه برای این نبوده است که مسلمین و اولیای آنها را از ثروت اهل کتاب برخوردار سازند… بلکه غرض دین در این قانون، این بوده است که حق و شیوه عدالت و کلمه تقوا را غالب و باطل و ظلم و فسق را زیر دست قرار دهد، تا در نتیجه نتواند بر سر راه حق عرض اندام کند و در عین حال اکراه هم لازم نیاید؛ یعنی اگر فردی و اجتماعی هم نخواستند زیر بار تربیت اسلامی بروند و از آن خوششان نیامد مجبور نباشند، و در آنچه اختیار میکنند و میپسندند آزاد باشند، اما به شرط این که اولاً توحید را دارا باشند و به یکی از سه کیش یهودیت و نصرانیت و مجوسیت معتقد باشند و در ثانی تظاهر به مزاحمت با قوانین و حکومت اسلامی ننمایند.
اشتراک عمده در بین سه رهیافت مذکور در مورد فلسفه جهاد این است که ضمن اینکه جهاد ابتدایی را می پذیرد، محو شرک و تعالی دین حق بر ادیان باطل را محور اصلی قرار می دهد. به بیان دیگر در هر سه محور مذکور، فلسفه جهاد از بین رفتن شرک و گسترش توحید دانسته شده حال آنکه به نظر می رسد اینگونه نیست. به نظر می رسد فلسفه جهاد ناظر به باور انسانها نیست بلکه بیشتر رفتارهای و اخلاقیات را مد نظر دارد. به بیان روشن تر، فلسفه جهاد ابتدایی، محو نمودن شرک نیست و بر این امر شواهدی بیان می کنم:
سیره پیامبر(ص)و حضرت امیر(ع) و ائمه بودن این ایده که حکمت جهاد ابتدایی مبارزه با شرک و گسترش باور توحیدی است را تایید نمی کند. پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) و دیگر ائمه(ع) هیچ گاه ایده گسترش آیین از طریق جنگ را بیان نکرده اند و هیچگاه به هدف محو شر، جهاد ابتدایی انجام نداده اند. اصلا در سیره پیامبر کشورگشایی وجود ندارد و مساله فتوحات بعد از پیامبر و در زمان خلیفه اول و دوم است. پیامبر فقط نامه های دعوت می فرستد و در این نامه ها هیچکدام تهدید به جنگ ندارد و فقط دعوت است.
این ایده که حکمت جهاد ابتدایی مبارزه با شرک و گسترش باور توحیدی است مخالف روح حاکم بر قرآن نیز هست. در اول سوره توبه بَرَاءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَی الَّذِینَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ، بحث شرک نیست. بحث این است که بر پیمانی که شما با آنها بستید پایبند نبودند. نمی گوید کسانی که مشرک هستند شما باید تکلیف خودتان را با آنها روشن کنید بلکه می گوید آنهایی که عهدشکنی کردند، اینها را باید برائت بجویید ازشان. شواهد دیگری نیز در آیات قرآن بر این امر وجود دارد.
اگر واقعا فلسفه جهاد ابتدایی هدایت کردن انسانها است، پس چرا اسلام مجوز داده تا اگر غیر مسلمانان اهل کتاب جزیه دهند، آزاد خواهند بود تا دین خود را داشته باشند. اگر قرار است آنها هدایت شوند، پس آزاد نمودن کامل آنها تا بر اساس اعتقادات خود عمل کنند چه معنا دارد!
لذا تمام سخن بنده این است که علامه در اینکه جهاد ابتدایی را به دفاعی باز می گرداند بر حق است، اما در تبیین فلسفه و دلیلی که برای جهاد ابتدایی قائل شده موجّه و قابل دفاع نیست. به خواست الهی، در آینده نزدیک مستندات این بحث را به صورت دقیقتر در قالب مقاله ارائه خواهم نمود.
پی نوشت:
(1) طباطبایی، محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ۲۰جلد، دفتر انتشارات اسلامی (وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم) – قم، چاپ: پنجم، ۱۳۷۴، ج ۲، ص 97