سید ابراهیم رئیسی در دانشگاه شهید بهشتی به مناسبت روز دانشجو اظهار داشت «آقای قالیباف گفت تا آخرین مناظره می‌مانم بعد از آن سراغ نظرسنجی ها می‌رویم اگر رای من کمتر بود کنار می‌روم و این کار را کردند. ایشان در واقع به عهد خود وفا کرد و من از ایشان متشکرم، ایشان لطف کرد. من به هیچ کس نگفتم نیایید تا من بیایم».. همین سخنان سبب ایجاد اظهارات صریحی میان عمدتا برخی چهره های جوان طرفدار قالیباف و رئیسی شد و در پی آن در فضای مجازی و رسانه ای نیز صریح مورد توجه و بحث قرار گرفت.

با توجه به حساسیت موضوع، دراینباره نکات ذیل قابل عرض است:


1- طرفداران قالیباف دو حرف اساسی و قابل تامل درباره اظهارات رئیسی بیان کردند؛ به اعتقاد اینان، اول: در نظرسنجی دو طرفه با روحانی رای قالیباف از رای رئیسی بالاتر بوده است. دو: اگر رئیسی از صحنه انتخابات کنار می رفت، شوک بزرگتری ایجاد و احتمال پیروزی قالیباف بر روحانی بیشتر بود. استدلال شان هم این است که جذابیت قالیباف برای عموم مردم بالاتر بود و قشر خاکستری بیشتری را می توانست به خود جلب کند. ضمن اینکه برخی شان هم معتقدند با کنار رفتن قالیباف، بخشی از آرای او به سبد روحانی منتقل شده نه رئیسی.

2- در مقابل برخی از طرفداران رئیسی نیز معتقدند آرای قالیباف در روزهای پایانی با کاهش روبه رو شده و بهترین کار برای وی، کنار رفتن از صحنه انتخابات بوده است. ضمن انکه روند آرای رئیسی برخلاف قالیباف رو به رشد بوده و حتی برخی گفته اند که کنار رفتن قالیباف در مجموع به نفع جریان خودی نبوده است.

3- هردوگروه معتقدند رای اولیه قالیباف بالا بوده و فقط تعدادی از طرفداران رئیسی اعتقاد دارند آرای قالیباف در روزهای انتهای رو به کاهش رفته است. در همین جا این نکته قابل تامل است که قالیباف در هر صورت رای قابل ملاحظه ای داشته و در بدبینانه ترین وضعیت آرای او درصورت ماندن در صحنه انتخابات، فاصله خیلی زیادی با نفر دوم – رئیسی- نمی‌داشته است. به تعبییر دیگر آنقدر قالیباف رای داشته که اگر در صحنه انتخابات می ماند رای آقای رئیسی از 16 میلیون کمتر میشد و به نوعی سردرگمی در سبد مخالفین روحانی ایجاد می‌شده است. یعنی حتی اگر قالیباف سوم میشد، رئیسی نیز با وجود دوم شدن، فاصله زیادتری با روحانی پیدا می کرد. از سوی دیگر این را در نظر بگیریید که کسانی بودند که با آرای بسیار بسیار کمتر از قالیباف حاضر به ترک صحنه انتخابات نشدند. ضمن اینکه قالیباف در آن مقطع در حالی با از خودگذشتگی کنار کشید که فرصت های تبلیغی در روزها و ساعات پایانی همچنان برای او فرآهم بود. به همین دلیل از انصاف به دور است که اینک عده ای حتی کنارکشیدنش را هم نیت خوانی کرده و جور دیگری جلوه دهند. همچنینقالیباف نه تنها کنار کشید بلکه بعد در کنار رئیسی ایستاد و برایش تبلیغ کرد، حتی زمانی که علی رغم انتظار بخش زیادی از افکار عمومی از ستاد رئیسی، او را به عنوان معاون اول هم معرفی نکردند!

4- اما مهمتر از اینکه آرای رئیسی بالاتر بود یا قالیباف، دانستن تفاوت و شباهت های آرای این دو می باشد. آرای رئیسی و قالیباف در مخالفت با نارضایتی از عملکرد دولت روحانی مشترک و سبد یکسانی داشت. ولی اینجا چند تفاوت نیز دیده می شود، سبد آرای رئیسی گفتمانی تر، فرهنگی تر و ایدئولوژیک تر از قالیباف بوده است. ساده تر آنکه حزب اللهی ها که در سراسر کشور خواهان تبلیغ داوطلبانه برای رئیسی بودند از قالیباف بیشتر بود. اما سبد آرای قالیباف اجتماعی تر و عمومیت بیشتری از اقشار مختلف مردم را دربر می گرفت. آرای اجتماعی و قشر متوسطی که کارآمدی قالیباف را می پسندیدند و همچنین اقشار مختلف اجتماعی که شعار 4"درصدی" او آنها را به خود جذب کرده بود.

5- در انتخابات سال 96 ما به یک پیروزی بزرگ با دو ویژگی مهم نیاز داشتیم. یک ایدئولوژیک و گفتمانی باشد و دو عموم بیشتری از مردم را به این صندوق اضافه و علاقه مند کند. زیرا سبد روحانی به خاطر همچنان تازه بودن فضای گفتمانی دولت اول او و پنهان بودن زوایای متزلزل برجام برای مردم و حتی ترساندن عجیب افکار عمومی از پیروزی رقیب، آرای اجتماعی مستحکمی را در برمی گرفت. به همین دلیل علاوه بر جمع آوری آرای ایدئولوژیک نیاز بود که آرای اجتماعی و عمومی بیشتری نیز به سبد جریان ارزشی کشور اضافه بشود. در هر صورت سال 96 به یک پیروزی گفتمانی با رای بالا و مقبولیت بیشتر نیاز داشتیم که هم گفتمان جامعه عوض شود و هم اکثریت جامعه را همسو با خود کند. از این منظر باردیگر اگر به انتخابات بگردیم باز هم باید قالیباف و رئیسی کنار هم قرار می گرفتند، چون ترکیب این دو، این مهم را می توانست محقق کند. طرفداران این دو بزرگوار حق دارند برای اینکه کدامیک از گزینه های مورد علاقه شان بهتر می توانست رای بیاورد با هم بحث کنند ولی اینکه به طرد کامل یک طرف از رقابت انتخاباتی بیانجامد اشتباه اندر اشتباه است.

6- به نظر می رسد که جریان اصولگرایی برای رسیدن به این هدف- هم پیروزی گفتمانی و هم جمع اکثریت آرا در سبد این گفتمان- نیازمند چهره های متعدد و به تعبیر درست تر ترکیبی است. می شود این قضیه را اینگونه توضیح داد: گاهی لازم است برای پیروزی قاطع گفتمانی اقدام دسته‌جمعی کرد و چند ظرفیت را کنار هم قرار داد. ضمن اینکه منظور از ترکیب شدن هم پوشش ضعف ها و خلاهای همزمان چهره های ارزشی از طریق در کنار هم قرار گرفتن است. یعنی ترکیب شدن هم وحدت می آورد و اجماع و هم رسیدن به گزینه مطلوب را راحت تر می کند. سال 96، قطعی بود که اگر قالیباف و رئیسی همزمان در صحنه انتخابات حضور میداشتند هم رای گفتمانی در یک نقطه کامل متمرکز نمیشد و هم اجماع عمومی و اجتماعی تر نیز شکل نمی گرفت. از این دریچه دیگر حتی دعوای قدیمی صالح مقبول و نامزد اصلح در وهله اول محلی از اعراب ندارد. یعنی قرار این نیست که برای پیروزی گفتمانی با کسب اکثریت قاطع کار را ابتدا از دعوا نامزد اصلح یا صالح مقبول شروع شود بلکه بهترین و عاقلانه ترین روش برای رسیدن به آن هدف گفته شده مورد بحث باید قرار بگیرد. در سال 96 همگان نیز اعتراف کردند که گزینه ترکیبی عاقلانه ترین روش است. یعنی ترکیب رئیسی و قالیباف. بنابراین بعد از این توافق تحلیلی، دیگر مباحث تاکتیکی و اختلاف سلیقه و برداشت از صحنه انتخابات است. به تعبیر دیگر اول ترکیب این دو بزرگوار اصل است و بعد که بماند و که برود فرع قضیه. به همین دلیل حتی اینک نیز دعوا در فرع جایگاهی ندارد و چه بسا به اصل مسلم گفته شده نیز ضربه خواهد زد. ادامه مسیر نیز همین خواهد بود. مگر استثناً گزینه نوظهری بیایید که ترکیب دوتا را یکجا در خود بتواند تجمیع کند!

7- در هر صورت فعلا انتخابات آتی نیز از فرمول گفته شده پیروی خواهد کرد. عملکرد و شکست قلب گفتمانی دولت ائتلافی اعتدال و اصلاح طلب یعنی شراکت و مخلوط شدن سیاست خارجه ایران با غرب و معامله با آمریکا، زمینه پیروزی ائدولوژیک و گفتمانی را فرآهم کرده است. اما فقط این جریان انقلابی است که باید بر گزینه ای که ییش از همه عموم مردم را توان جذب دارد، اجماع کنند. لازمه این کار نیز این است که آنانکه بر طبل ما اصلاح ترین هستیم می کوبند و فقط بدنبال ادای تکلیف در انتخابات بی توجه به لوازم منطقی پیروزی می باشند، باید از یک تنه به صحنه آمدن بپرهیزند و آنانکه هم ضعف گفتمانی دارند ولی در جبهه خودی نیز تعریف می شوند، این ضعف بزرگ خود را باید اصلاح کنند. این دو گروه اگر از مواضع خود عقب نشینی کنند، رسیدن به اجماع برای یک گزینه مطلوب کار سختی نخواهد بود.

یادمان هم نردود که برای عموم مردم، رئیسی و قالیباف یک نفر و یک تفکر را تداعی می کنند و این ما خواص و فعالین سیاسی هستیم که برخلاف مردم برای تفاوت بین قالیباف و رئیسی می توانیم حتی یک کتاب بنویسیم! در هر صورت آینده سیاسی جریان ارزشی کشور نیز از دالان اتحاد و ترکیب شدن خواهد گذشت و هر کس و گروهی اگر خودش را به تنهایی جامع می داند، بی شک در اشتباه بزرگی قرار دارد که اکثریت جریان ارزشی را هم متضرر خواهد کرد.

منبع: جهان