تو شب یلدای منی
تهران- ایرنا- دخترها کلاه انار به سر دارند و پسرها هندوانه. خنده هایشان به بلندی شب یلدا است. همه در تلاشند تا در جشن زودهنگامی که به مناسبت شب یلدا برای کودکان بد سرپرست و بی سرپرست گرفته شده، شاد بودن را یاد بگیرند.
به گزارش خبرنگار اجتماعی ایرنا، در اینجا جشنی برپاست. یکی می خواند، یکی طنز می گوید، یکی همسن بچه های قد و نیم قد شده و آنها را می خنداند، یکی پابه پایشان بازی می کند. همه امروز به عشق چند کودک بدسرپرست و بی سرپرست بچه شده اند. افرادی که بعضی از آنها چهره های تلویزیونی هستند آنها امروز بدون هیچ چشمداشتی روزشان را وقف بچه هایی کرده اند که شب نشینی یلدا کنار خانواده برایشان رویا است.
امروز رویای این بچه ها نه تمام و کمال اما به اندازه ای که خوشحالشان کند، برآورده شده است. پدر و مادرشان کنار آنها نیستند اما خاله ها و عموها دست به هر کاری می زنند تا همه بچه ها شاد و سرخوش از در کافه ای که بهانه چله نشینی شده است بیرون بروند.
* جایی با حس و حال خانه
زمانی به محل برگزاری جشن می رسم که هنوز بچه ها از راه نرسیده اند. الهام عبدالهی، مدیر مرکز آیندگان بنیاد نیکوکاری دست های مهربان به همراه گروهی از همکارانش در حال دکور کردن گوشه ای از کافه هستند. همه تم های یلدایی روی دیوار و میزها رعایت شده است. بادکنک های سبز و قرمز، عروسک های ننه سرما، انارها و آدم برفی های دکوری، کیک هندوانه، پشمک و ....
تماشای دکور سبز و قرمز و خوراکی های روی میز کافی است تا اشتهای هر تازه واردی را باز کند.
عبدالهی در حالی که مشغول چیدمان است و چک می کند همه چیز سر جای خودش قرار گرفته باشد، می گوید: نزدیک به چهار سال است که مدیر مرکز آیندگان هستم. در اینجا ما کودکان سه تا 7 سال پذیرش می کنیم. یعنی مقطع خردسال و پیش دبستانی. اینجا برای بچه ها مثل مهدکودک است و سعی می کنیم آنها را در زمینه های آموزشی، خدمات بهداشتی، پوشاک، سرویس رفت و برگشت به مدرسه، ناهار و صبحانه و... کمک کنیم.
به گفته عبدالهی، خیلی از کودکان تحت حمایت آنها بچه های مددجویان بنیاد نیکوکاری دست های مهربان هستند. کودکانی بی سرپرست یا بدسرپرست. آنها نصف روز پیش مربی هایشان هستند و پس از آن به خانه هایشان برمی گردند. جایی که شاید حس و حال خانه خیلی از ما را نداشته باشد. آنها در محیط های آموزشی و فرهنگی خوبی رشد پیدا نمی کنند و شاید همه این دلایل کافی بود تا بنیاد دست های مهربان به فکر تاسیس مرکز آیندگان افتاد.
خیلی از این بچه ها از محله هایی مثل ورامین، پاکدشت، شوش، مولوی و ... به مرکز آیندگان می آیند. آنها در طول مدتی که در مرکز آیندگان هستند آموزش می بینند و اگر مشکلی داشته باشند تیم مددکاری و روانشناسی تلاش می کنند تا مشکل بچه ها حل شود. «در حال حاضر کودکان مرکز آیندگان 30 نفر هستند و گاهی با بچه های زنان سرپرست خانوار که برای مهارت آموزی به بنیاد می آیند تعداد آنها به 50 نفر نیز می رسد. در این مدت بچه ها غیر از آموزش، در زمینه های تربیتی، استعدادیابی، پرورش خلاقیت و شرکت در کلاس های فوق برنامه مثل زبان، سفال، رباتیک، نقاشی و... نیز حمایت می شوند». بچه ها پایان هر ترم نیز از طریق مشاوره های فردی یا گروه درمانی ارزیابی روانشناسی می شوند.
* شاد بودن را یاد می گیرند
در کنار همه کلاس های آموزشی و تربیتی، بچه ها با شرکت در برنامه های فوق برنامه و مناسبی با سنت ها نیز آشنا می شوند. جشن یلدا یکی از همین سنت ها است. آنها در قالب این جشن نه تنها با یک سنت دیرینه آشنا می شوند بلکه شاد بودن، شاد زندگی کردن کنار دوستانشان را نیز یاد می گیرند. «بچه ها شعر حافظ را از حفظ می خوانند. دورهمی های مناسبتی باعث می شود آنها اعتماد به نفس پیدا کنند، شاد زندگی کردن را یاد بگیرند، منزوی نباشند و حس خوبی داشته باشند».
خیلی از مقدمات این جشن را نیز خود بچه ها درست کرده اند. همه نمادهای انار، آدم برفی، کلاه هایی با اشکال انار و هندوانه به دست خود این بچه ها درست شده است. آنها در بخش هایی از این جشن مشارکت داشته و نظر داده اند.
تقریبا همه چیز آماده شده که بچه ها خنده کنان از مینی بوس پیاده و وارد کافه می شوند. همگی شان لباس های بنیاد دست های مهربان را به تن دارند. دخترها سارافن و پسرها جلیقه و شلوار طوسی و نارنجی رنگ.
به ترتیب روی صندلی دست به سینه می نشینند. مربی شان می گوید: آنها بدون اجازه کاری نمی کنند و همیشه ادب آنها زبانزد است.
با پخش اولین آهنگ یلدایی یخ بچه ها کم کم آب می رود. آنها یکی پس از دیگری از جایگاهشان بلند شده و شادی می کنند. آن قدر شادی شان زنده و واقعی است که باورتان نمی شود در میان آنها کودکی است که زیر شکنجه های پدرش شنوایی یکی از گوش هایش را تاحدودی از دست داده است. باور نمی کنید دختری 11 ساله به خاطر سوء تغذیه و جثه ریزش مثل کودکان پنج ساله دیده می شد و حالا کمی نسبت به گذشته جان گرفته است.
آنها کلاه های انار و هندوانه به سر می گذارند. دخترها انار و پسرها تصمیم گرفته اند تا پایان این شب هندوانه باشند. قرار است شام غذای هوس انگیز و موردعلاقه شان، پیتزا بخورند. یکی از آنها در حال خوردن ژله انار است و دیگری در حالی که آب دهانش را قورت می دهد به سرخی ژله چشم دوخته است. انگار نمی تواند تا رسیدن نوبتش صبر کند.
کم کم گروهی برای سرگرم کردن بچه ها وارد کافه می شوند. چند چهره تلویزیونی و آشنا. آنها بدون هیچ چشمداشتی و با علاقه به جمع کودکان پیوسته اند تا آنها را سرگرم و شاد کنند. یکی آواز یلدا می خواند، دیگری با استندآپ کمدی آنها را سرگرم می کند. یک نفر دیگر لباس پرزرق و برق یلدایی به تن کرده و سربه سر بچه ها می گذارد. آنها در عمق خوشحالی غرق هستند و هیچ چیز حتی خاطرات تلخ زندگی های سختشان نمی تواند این لحظه را از بچه ها بگیرد.
* آشنایی با سنت یلدا
در میان شلوغی و شیطنت های بچه ها، زهرا یوسفی، مدیرعامل بنیاد نیکوکاری دست های مهربان به جمع می پیوندد. بچه ها با دیدن یوسفی به سمتش می روند و او آنها را در آغوش می گیرد.
یوسفی می گوید: من هیچ کار خاصی برای این بچه ها نمی کنم. فقط گاهی به آنها سر می زنم. این بچه ها آن قدر در خانواده هایشان از نظر عاطفی کم حمایت می شوند که با دیدن کمی محبت به سمت ما می آیند. به همین دلیل ماه اولی که بچه ها وارد مرکز می شوند با چندماه بعدشان زمین تا آسمان فرق می کند. خیلی از آنها پس از رفتن به مدرسه حتی مورد توجه معلمان قرار می گیرند. به خاطر ادب و آموزش این بچه ها.
بنیاد دست های مهربان سال 83 با محوریت زنان بی سرپرست، بدسرپرست و ایتام تاسیس شد اما به مرور زمان و با توجه به نیاز این افراد، حوزه کاری مرکز به حیطه های دیگر نیز کشیده شد. توانمندسازی، اشتغال، نگهداری از کودکان، درمان، تامین جهیزیه برای دخترانی که به سن ازدواج رسیده اند و ... بخش هایی از فعالیت های بنیاد است.
هدف بنیاد تلاش برای بالا بردن اعتماد به نفس این بچه ها است. «ما از بدو ورود بچه ها به مرکز سعی می کنیم آنها را در زمینه های مختلف توانمند کنیم. به همین دلیل آنها وقتی وارد مدرسه می شوند نه تنها چیزی کم ندارند بلکه خود را بالاتر از بقیه نیز می بینند».
برپایی نمایشگاه نقاشی یکی از مسیرهای توانمندسازی بچه ها است. آنها حتی در جریان نمایشگاه ها موفق شده اند نقاشی هایشان را بفروشند. به همین دلیل کارهای دستی و هنری شان را خیلی جدی می گیرند.
«بنیاد برنامه های مناسبتی نیز برای بچه ها برگزار می کند. جشن یلدا یکی از همین برنامه هاست. با وجود اینکه به خانواده این بچه ها به صورت ماهیانه و مناسبتی سبد کالا می دهیم، برای جشن یلدا نیز به خانواده ها سبد کالا شامل آجیل، شیرینی، پشمک و ... می دهیم. اما با وجود این سبد یلدایی، ممکن است خیلی از آنها جشن یلدا را آن طور که باید و شاید جشن نگیرند و تجربه نکنند .به همین دلیل این جشن را با همکاری آقای کامبیز دیرباز برگزار کردیم تا بچه ها در یک روز شاد با سنت یلدایی آشنا شوند».
*پیرمرد و ننه سرما
به ساعات پایانی جشن نزدیک می شویم. دل کندن از این محل برای بچه ها سخت است. آنها برای خوردن پیتزای اختتامیه لحظه شماری می کنند اما از طرفی دلشان نمی خواهد این جشن کنار عموها و خاله هایشان را از دست بدهند. هنوز تا آماده شدن شام زمان باقیمانده و در این فرصت گروهی از بچه ها لباس های مخصوص یلدایی به تن کرده و برای اجرای نمایش وارد صحنه می شوند. همه سالن به احترام اجرای آنها سکوت می کنند. یکی از بچه ها در نقش پیرمرد و دیگری در نقش ننه سرما و بقیه در نقش های بچه و نوه بازی می کنند. آنها به خوبی دیالوگ ها را از بر شده و با وجود کم سن و سال بودنشان در نقش خود فرو رفته اند.
گزارش از فاطمه شیری
اجتمام *ف ش* 3063