خط و نشان درمنی برای یک خبرنگار / نظر ابرکلاهبردار در مورد رفقایش خاوری، زنجانی و جزایری
هنگامی که در اتاق محل مصاحبه در حال انجام امور مربوط به مصاحبه بودیم درمنی وارد شد اخم به چهره داشت.
قرار در زندان اوین بود. شماره کارشناسان پرونده را از قبل گرفته بودم که قبل از نشستن روبروی باقری درمنی با آنها صحبت کنم.
از قبل اخبار دادگاه را خوانده بودم و تقریبا روند پرونده دستم آمده بود.
اولین تماس را با کارشناس پرونده برقرار کردم. بعد از کلی معرفی و نشانه دادن که خبرنگار هستم، چون اعتماد نمیکرد مجبور شدم در سربرگ نامه بزنم و برای ادارهاش فکس کنم.
بعد از ارسال نامه کلی معذرت خواهی کرد و گفت: به قدری در جریان این پرونده برای من اتفاقات عجیب افتاده که دیگر به کسی اطمینان ندارم. نزدیک به یک ساعت با هم صحبت کردیم، اما انگار از این یک ساعت فقط جمله آخرش یادم مانده بود که میگفت: درمنی انقدر زیرکه که به جرات میگویم اکثر مفسدین اقتصادی سالهای اخیر ما رو میتونه درس بده.
شماره کارشناس دیگری را گرفتم. سرش خیلی شلوغ بود، اما با حوصله هر آنچه را فکر میکرد به دردم بخورد را گفت، اما باز هم یک جمله آشنا شنیدم. اگر من کارشناس پرونده بودم از همین الان بگم باقری درمنی خیلی زرنگتر از اینهاست که بشینه جلوت و باهات حرف بزنه.
با تکرار دو جمله بالا به سمت اوین رفتم.
وارد اتاق مصاحبه شدیم. تصویربردارها و دیگر خبرنگاران از شبکه خبر و خبرگزاری صدا و سیما آمده بودند. سریع کارهایشان را انجام دادند.
درمنی وارد شد اخم به چهره داشت. با غرور ما را نگاه میکرد. ایستاد تا دستبند را باز کنند، بعد نشست. به قول بوکسورها با گارد پایین و بسته آغاز کرد.
جواب سلامها را خیلی آهسته داد، اما اولین جمله را بلند و رسا گفت: میشه بگید برای چیه؟ گفت: نمیخواهم حداقل همین ابتدا تصویرم را بگیرید.
گفت: از ابتدا هم از حضور خبرنگاران در دادگاهش راضی نبوده است.
درمنی با اشاره ضمنی به ایفای وظیفه پرسشگری خبرنگاران و افشای حقیقت به سلامی خبرنگار خبرگزاری صدا و سیما گفت: من از شما میترسم الان با من چه کار دارید.
سلامی زیر لب زمزمه کرد کاش از خدا میترسیدی.
در ادامه برای یوسف سلامی خبرنگار خبرگزاری صدا و سیما خط و نشان کشید.
حرف که به محمود جزایری (از اطرافیانش که به دستور خودش فراری است رسید) گفت: جزایری آنقدر آدم شارلاتانی بوده است که الان فرار کرده و در ترکیه زندگی میکند. گفتم از کجا میدانید که ترکیه هست؟ کمی مکث کرد و با لکنت جواب داد: رفقایش میگویند رفته ترکیه اقامت گرفته و زندگی میکند.
وقتی به جزایری لقب شارلاتان را که داد یاد حرف کارشناس پرونده افتادم که میگفت: باقری درمنی از جایی که متوجه شد فساد بزرگ لو رفته است سریع دستور خروج جزایری و چند نفر دیگر از نزدیکانش را از کشور را داد تا حلقههای وصل پرونده از بین برود.
کارشناسان پرونده میگفتند شیوه باقری درمنی در گروهش رد نگذاشتن از اقدامات خرابکارانه اقتصادی خودش بوده است و هر مهرهای را که میسوخت بلافاصله از کشور خارج میکرد.
صحبت از میزان داراییها شد. پرسیدم شما پالایشگاه دارید؟ کلی طفره رفت و به این در و آن در زد که جواب ندهد، اما باز تکرار کردم تا اینکه لبش را کج کرد و گفت: پالایشگاه که چه بگویم. یک مجموعه در بوشهر به مساحت ۳۸۵۰۰ متر داریم.
از صدها ملک و زمینی که به صورت صوری به نام دیگران کرده و با لو رفتن محتوای یک نامهاش فاش شد پرسیدم تعدادش را نمیدانست و حساب از دستش خارج بود ابتدا گفت: من اصلا نامهای به خارج از زندان نزدم. این درحالی بود که در جلسات علنی دادگاه نامه معروف انتقال داراییها را پذیرفته بود و این تناقض آشکاری با اظهارات قبلیاش بود.
در مورد تعداد املاکش گفت: دقیق نمیدانم اما حدود ۱۰۸ قطعه زمین فقط در یکجا دارم. همچنین تعدادی دفتر هم در ونک پارک دارم. ۲۸۰ متر خانه هم در فرشته دارم که وقتی ۳۲ سالم بود آن را خریدم.
اینها را که گفت: بلافاصله ادامه داد: من چیزی ندارم که، پولی ندارم اصلا.
گفتم سرمایه خوبی دارید که جواب داد: از نظر شما ۲۸۰ متر خانه در فرشته داشتن سرمایه داری است؟ که پاسخ من لبخندی روی لبانم بود
این حرفها را که میزد دقیقا یاد حرفهای مظلومین افتادم که میگفت: ۷۰۰ میلیارد تومن پوله؟
آمده بود که بحث را به بیراهه ببرد، همانطور که چند سال با شیوههای مختلف پرونده را عقب انداخته بود.
سال ۶۷ در امین حضور مغازه اجاره کرده بود و سال ۷۹ سهام یک کارخانه را ۴۰۰ میلیون خریده بود.
گفتم ۴۰۰ میلیون سال ۷۹ را از کجا آوردید؟ که بلافاصله پاسخ داد بانکها هم کمک کردند.
بعد از اینکار نمایندگی دوو در ایران را گرفته بود و کار میکرده است.
همینطور جلو آمد تا به سال ۸۹ رسید. گفت: پیشنهاد پالایشگاه بوشهر در این سال به ما شد و در سال ۹۰ خریدیم.
گفتم حالا چرا قیر؟ لوازم خانگی چه ربطی به قیر دارد که گفت: اشتباه کردم.
پرسیدم اگر الان جزایری را دوباره ببینی به او چه میگویی؟ چون با شهرام جزایری هم در ارتباط بود اول پرسید کدام جزایری؟ گفتم محمود. گفت: نمیدانم.
از ارتباطش با بابک زنجانی پرسیدم. گفت: با بابک زنجانی ۱۵ سال دوست بودم. یکی از دوستانم او را به من معرفی کرد و یک روز به دفتر ما آمد و با هم دوست شدیم. آن زمان بابک یک کارخانه کوچک اسپری سازی داشت.
از رفیق دیگرش خاوری پرسیدم حاضر نشد برای او لقب مفسد اقتصادی فراری را به کار ببرد.
گفتم خاوری خائن بود؟ که پاسخ داد: من خبر ندارم.
از واژه ابر بدهکار دائما فرار میکرد. میگفت: عبارت ابر بدهکار واقعیت ندارد.
البته از جهاتی هم درست میگفت: با خواندن پروندهاش متوجه میشوی او ابر کلاهبردار بود نه بدهکار.
از بدهی مالیاتیاش هم اظهار بی خبری میکرد. عدد بدهی مالیاتی را به او یادآوری میکنم که میگوید به من رسما ابلاغ نشده است. این در حالی بود به غیر از جلسات بازپرسی عدد بدهی مالیاتی با سربرگ اداره مالیات در دادگاه علنی از سوی قاضی صلواتی اعلام و به وی رسما ابلاغ شد.
طوری حرف میزد که انگار حتی وکیل هم ندارد، اما در دادگاه چند وکیل همراه او همیشه حاضر بود.
علیزاده طباطبایی که را به او یادآوری کردم. گفت: آقای علیزاده وکیل من است، اما هنوز قرارداد مالی با او منعقد نکردهام. برایم جالب بود که چرا باید این اتفاق بیفتد. گفت: آقای علیزاده طباطبایی احساس کرده است باید در این پرونده حضور پیدا کند.
درمنی را تا اینجا همان کسی دیده بودم که کارشناسان پرونده میگفتند. عین ماهی از دستم سر میخورد و فرار میکرد.
در دادگاه داشتن سابقه کیفری را منکر شده بود، اما به مصاحبه ما که رسید گفت: یک سابقه کیفری به دلیل تحصیل مال نامشروع دارم.
جلویش چای گذاشته بودند. لیوان را برداشت و چایش را نوشید. گلویش را صاف کرد. سکوت کرد و به فکر فرو رفت. شاید او هم مثل من به این فکر میکرد چرا در ازای ضرر هنگفتی که بیت المال زده است نباید از مردم عذرخواهی کند. شاید باقری درمنی به این فکر میکرد که چرا آن حجم از کلاهبرداری را کرده است، چرا سردسته یکی از بزرگترین شبکههای جعل بوده است؟ چرا تعداد زیادی سند جعلی را حداقل سه بار در سه مرجع مختلف ارائه کرده است یا چراهای بسیار دیگر که بی پاسخ ماند و او دوباره به بند نگهداری اش برگشت.