خلاقیت های پژوهشی با نقد لیبرالیسم شکوفا می شود/از لیبرالیسم علم نسازیم
نعمتی با بیان اینکه عالمان اجتماعی به مسائلی می پردازند که مسئله ما نیست، گفت: اگر بخواهیم خلاقیت ها شکوفا شود چاره ای نداریم جز آنکه نسخه لیبرالی را نقد کنیم. اغلب مسئولان نسبت به اهمیت علوم اجتماعی و ضرورت آن تصوری ندارند.
خبرگزاری شبستان، گروه اندیشه: پژوهش در کشور ما امری مغفول شاید نَه اما قطعاً مهجور است، این مهم را می توان از گله مندی های متعدد محققان دریافت که چه قدر برای انجام امور مربوط به پژوهش خود، درگیر مسایل مختلف می شوند، از بروکراسی اداری گرفته تا هزینه هایی که باید از جیب خودشان متحمل شوند و نهایتا اگر حمایتی شوند آن قدر ناچیز است که به پایان کار نمی رسد.
این موانع از یک سو و عدم تطبیق نیاز جامعه با پژوهش از سوی دیگر، سبب شده تا شرایطی نه چندان مطلوب را در فضای پژوهشی کشور شاهد باشیم، با وجود آنکه آمار تولید مقاله در کشور ما بالا است.
از این رو، به مناسبت فرا رسیدن هفته پژوهش بر آن شدیم این مسایل و برخی مشکلات دیگر در عرصه پژوهش و تحقیقات علمی را با «محمد نعمتی»، عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع) و رئیس مرکز نوآوری و ایده پردازی علوم انسانی اسلامی (منا) به بحث بگذاریم. در ادامه حاصل نظرات این محقق تقدیم حضورتان می شود:
به نظر شما یک پژوهش استاندارد چه ویژگی هایی باید داشته باشد؟
قبل از پاسخ به این پرسش مقدمه ای را بیان می کنم، من نظام پژوهش را نظام تولید علم و نظام علمی را نظام حل مساله تعریف می کنم، با یک تبصره که در نگاهم ناظر بر علوم انسانی است نَه نظام فنی مهندسی و یا تجربی.
بنابراین، یک نظام پژوهشی را نظام تولید علم می دانم که ماهیت آن حل مسائل اجتماعی است. مسائل اجتماعی نوع بشر از نگاه من، موضوع بهره مندی جامعه از همه خیرات و مواهب است، یعنی عالمان اجتماعی می خواهند یک مدینه فاضله طراحی و آن را روی زمین محقق کنند. اتوپیایی می سازند که در مقام ذهن شان و عینیت بخشیدن در فضای تعاملات اجتماعی است.
آرمان عالمان اجتماعی، زندگی ای است که طی آن آحاد جامعه از امکانات مختلف به صورت عادلانه برخوردار باشند به گونه ای که نیازهای نوع آدمی به عدالت پاسخ داده شود. البته این نیازها مختلف است از بهره مندی از انواع کالا و خدمات و داشتن سرپناه گرفته تا تربیت، آموزش، فرهنگ، امنیت، دسترسی عادلانه به مواد غذایی و خدمات بهداشتی، امنیتی و بهره مندی عادلانه از منابع طبیعی و ثروت های عمومی.
همه این مقولات انواع نیازهای بشر را پاسخ می دهد و عالمان اجتماعی می خواهند در آن اتوپیا، یک جامعه و روابط اجتماعی را سامان دهند. در این سیر البته قدرت هم می تواند مقوله ای در کنار سایر مقولات باشد، یعنی توزیع قدرت چگونه باشد که این اهداف محقق شود و عده ای کاخ نشین و بقیه کوخ نشین نباشند. پس پژوهشی خوب و قابل قبول خواهد بود که ناظر بر این مسایل یعنی حل مسایل اجتماعی باشد. از نظر من چنین پژوهشی پذیرفته است.
علت آنکه تحقیقات ما به ویژه در عرصه علوم انسانی کمتر به مرحله کاربرد در جامعه و حل مشکلات آن می رسند، چیست؟
اینکه می گویند برخی مباحث نظری و برخی کاربردی هستند را قبول ندارم و با آن مخالفم، این دوگانه باطلی است، اینکه چرا برخی اقدامات در جامعه ما تاثیرگذار نیستند به علت آن است که عالمان اجتماعی ما به مسایلی می پردازند که مسایل ما نیست.
اما سوال آن است که چرا چنین رویه ای وجود دارد و برخی عالمان اجتماعی ما به حل مسایل جامعه نمی پردازند؟
نوع اداره کشورمان به گونه ای است که اغلب مسئولان، نسبت به اهمیت علوم اجتماعی و ضرورت آن تصوری ندارند و بنابر این اعتقادی به آن نداشته و نیازی به آن نمی بینند. این در حالی است که عالمان اجتماعی، حل مسائل را در گروی تشکیل حلقه نخبگانی متشکل از مشاورانی می دانند که در خدمت جامعه هستند. طبیعتا اگر یک نظام سیاسی پاسخگو به مردم نباشد و مردم در منابع درآمدی مثل نفت سهمی نداشته باشند، نتیجه همین می شود که می بینیم. در واقع در نگاه کلان، جایگاه عالمان اجتماعی دیده نمی شود چرا که نگاه حاکمان آن است که چندمیلیارد پول نقد روزانه مسایل روزمره را حل می کند و دیگر نیازی به نظریه پردازی در مسایل اجتماعی نیست.
از سوی دیگر عمده نظام دانشگاهی ما متاثر از مباحث نظام سرمایه داری است که با بنیاد آموزه های سیاسی ما متفاوت است. لذا خروجی دانشگاه با نظام سیاسی و گفتمان انقلاب اسلامی هماهنگ نیست.
از سوی دیگر در چارچوب حوزه نیز مسایل اجتماعی تاریخی دغدغه نبوده است. اگر تاکنون مسایل حل نشده به این دلیل است که با نگاه علوم اجتماعی اسلامی به آموزه های اسلامی توجه نکرده ایم. در فضای دانشگاهی عملا نگاه اسلامی نیست و ما گفتمان انقلاب اسلامی را ایجاد نکرده ایم.
فکر می کنید چه طور می توان خلاقیت را به پژوهش آن هم به پژوهشی با ویژگی هایی که اشاره کردید بازگردانیم؟
باید باور کنیم علوم اجتماعی لیبرال بر اساس جهان بینی و مبانی فلسفی خاص و در جغرافیایی خاص شکل گرفته است نه به عنوان نسخه ای برای ما. آنها نوعی ساماندهی را برای حیات دنیا ارایه کرده اند، اگر تابوی علم بودنش را کنار بگذاریم یعنی از لیبرالیسم علم نسازیم و در همین حد اکتفا کنیم که در گوشه ای از دنیا در برهه ای از زمان عده ای آمدند و حرف هایی زدند و رفتند آن وقت است که اوضاع متفاوت خواهد شد.
اگر این تابو شکسته شود یعنی اعتمادبنفس در طلبه و دانشجوی ما ایجاد شود شرایط متفاوتی رقم خواهد خورد. اگر بخواهیم خلاقیت ها شکوفا شود چاره ای نداریم جز آنکه نسخه لیبرالی را نقد کنیم.
نقش حوزه و دانشگاه در این میان چیست؟
حوزه و دانشگاه با نگاهی که عنوان کردم متاسفانه هیچ نقشی نداشتند، حوزه راهی را می رود که گویی همه چیز در حد همان مناسک فردی باقی مانده است در حالی که نظام آموزشی انقلاب اسلامی تنها مبتنی بر مناسک فردی نیست.
دانشکده های علوم اجتماعی ما نیز در این میان عمدتا لیبرال بوده و به کار گفتمان انقلاب نمی آیند. لذا فعلا کاری از حوزه و دانشگاه برنمی آید؛ توصیه من به طلاب و دانشجویانی که به گفتمان انقلاب اعتقاد دارند این است مسایل اجتماعی را بر اساس آموزه های اسلامی ارایه کنند و دلداده مناسک فردی و اجتماعی غربی نباشند.
پایان پیام/248