در جامعه هستند ولی با جامعه نیستند
این روزها در بین دانشجویان که هنوز شغلی نیافتهاند نشانههایی از عزلتگزینی، انزوا و گوشهگیری میبینم که به نوبه خود نشانه ای از شروع عزلت نشینی و شروع افسردگی در قشر جوان جامعه است.
شاید بتوان گفت که در مطالعات اجتماعی، رابرت مرتون از اولین جامعهشناسانی بود که به موضوع « انزوا یا انزوا گزینی» retreatism توجه نشان داد و به توصیف افرادی پرداخت که به تعبیر او گوشۀ عزلت برمیگزینند و خویش را در قرنطینهای خودخواسته قرار میدهند، حصاری به دورِ خود میکشند و بهتدریج از جامعه فاصله میگیرند. نوعی تبعید یا ُبریدن خودخواسته از جامعه به ناکجاآباد.
مرتون معتقد است که عموماً در هر جامعهای اهداف و ارزشهایی حاکم است و از فرد انتظار میرود تا به سمت آن اهداف حرکت کند. برای مثال موفقیت مادی میتواند هدفی باشد که نهادهای اجتماعی مانند خانواده یا رسانهها در معرض افراد قرار میدهند. معمولاً وضعیت نرمال در یک جامعه آن است که امکان رسیدن به این اهداف برای افراد امکانپذیر باشد.
مشکل زمانی بروز میکند که چنین امکانی وجود نداشته باشد. مثلاً شرایط خوبِ مادی یک ارزشِ موردقبول جامعه باشد ولی جامعه نتواند شغل مناسب برای دسترسی به این هدف را در اختیار افراد قرار دهد، و یا تشکیل خانواده یک ارزش باشد ولی افراد؛ شرایط مالی مناسب برای تشکیل خانواده را نداشته باشند. از شما شدیداً انتظار میرود که اسبسوار شوید و این در حالی است که اسبی وجود ندارد! جامعه از اعضایش انتظار دارد تا روزبهروز ازنظر مادی موفق تر شوند ولی در عمل؛ راه پذیرفتهشدهای پیش روی آنها قرار ندارد تا ازنظر مادی پیشرفت کنند.
پرسش مرتون آن است که افراد در این وضعیت چه واکنشی از خود نشان میدهند؟ نظریۀ مرتون« نظریۀ فشار یا تقلّا» نام دارد. منظور، فشاری است که فرد در موقعیتی نظیر آنچه در مثالهای بالا گفتیم تجربه میکند و همین فشار او را به بیراههها یا میانبرها سوق میدهد.
انزوا و یا گوشهگیری یکی از پاسخهای ممکن به شرایطِ توأم با فشار است. در این وضعیت، افراد بهتدریج خود را از جامعه دور میکنند. ازنظر مرتون برخی از آنها به الکل و یا مواد مخدر پناه میبرند، مینوشند تا ازنظر ذهنی خود را از جامعه دور کنند. مرتون معتقد بود که این افراد در ابتدا تلاش کردهاند تا با انتظارات جامعه همراه و همگام شوند ولی دچار سرخوردگی، ناکامی و احساس تحقیر شدهاند و به همین دلایل انزوا را برگزیدهاند.
هرچند جامعه ژاپن با جامعه ایران تفاوت دارد ولی این روزها در بین دانشجویان قدیمیام که هنوز شغلی نیافتهاند نشانههایی از عزلتگزینی، انزوا و گوشهگیری میبینم. همکاران روانشناسم نیز از مراجعه والدینی خبر میدهند که فرزندانشان به شکل خودخواسته خویش را در اتاقهایشان حبس کردهاند و علاقهای ندارند تا با جامعه در ارتباط باشند. برخی از دانشجویان قدیمیام بهتنهایی در خانههای جنگلی و یا در حاشیه روستاها زندگی میکنند و دلیل آنرا نه دوستی با طبیعت بلکه دور شدن از نگاه سرزنشآمیز و تحقیرآمیز اطرافیان ذکر میکنند. مسئله آنان انتظار شدید جامعه برای موفقیتهای مادی، شغلی و تشکیل خانواده ازیکطرف و از طرف دیگر، فقدان هرگونه فرصت مناسب برای تحقق این انتظارات توسط آنهاست.
با توجه به وخیمتر شدن بحران اقتصادی در ایران و بیکاری گسترده، میتوان انتظار داشت که بر تعداد جوانان منزوی و گوشهگیر افزوده شود. جوانانی که در جامعه هستند ولی با جامعه نیستند. باید توجه داشت که انزوا فقط به شکل جسمی و فیزیکی ظهور نمییابد. مرتون پناه بردن به دامان الکل یا مواد مخدر را نیز نوعی انزوا گزینی ذهنی و دور شدن از جامعه میداند.