تاثیر اخلاق بر زندگی فردی و اجتماعی
تاثیر اخلاق بر زندگی فردی و اجتماعی اخلاق به عنوان پایه و اساس رفتار و شخصیت فردی و اجتماعی انسان از مهمترین موضوعاتی است که هر فردی با آن در ارتباط است. به طوری که هر رفتار انسان بر اساس خلقیات و ویژگی های شخصیتی وی به ظهور و بروز می رسد. این شخصیت و ویژگی رفتاری انسان علاوه بر تأثیر گرفتن از ژن و خصوصیات وراثتی هر شخص، بر گرفته از جامعه و...
تاثیر اخلاق بر زندگی فردی و اجتماعی
اخلاق به عنوان پایه و اساس رفتار و شخصیت فردی و اجتماعی انسان از مهمترین موضوعاتی است که هر فردی با آن در ارتباط است. به طوری که هر رفتار انسان بر اساس خلقیات و ویژگی های شخصیتی وی به ظهور و بروز می رسد.
این شخصیت و ویژگی رفتاری انسان علاوه بر تأثیر گرفتن از ژن و خصوصیات وراثتی هر شخص، بر گرفته از جامعه و فرهنگ اجتماعی ای است که آن فرد در آن زندگی می کند؛ لذا هر کس با ویژگی های رفتاری خود، بر جامعه اش تأثیر می گذارد. البته باید گفت این ویژگی های رفتاری اشخاص برگرفته از یک سری از انگیزه هایی است که در فرد شکل گرفته اند. این انگیزه ها علاوه بر ویژگی های فردی و منحصر به فرد هر انسان از محیط اجتماعی خویش نیز تأثیر به سزایی می گیرد. در نتیجه این تأثیر و تأثر متقابل میان افراد و جامعه، رفتار غالب و به تعبیر دیگر فرهنگ جامعه را پایه گذاری می کند.
ما در این نوشتار برآنیم که پس از تعریف هر یک از واژگان فرهنگ و اخلاق به بررسی رابطه این دو موضوع و میزان و چگونگی این تأثیرات متقابل پرداخته و آن را روشن سازیم و با راهکارهایی نشان دهیم که تأثیر پذیرفتن افراد از این راهکارها به دگرگونی های مثبت و رو به رشد منجر گشته و به بسط فرهنگ دینی-اخلاقی منتج گردد.(صادق کریمی مقدم)
1- مقدمه
اخلاق به عنوان رکن رکین و اصل اصیل انسانیت که انسان با وجود آن به حقیقت وجودی خود می رسد، دارای اهمیت بسیار می باشد چنانکه در قرآن کریم از مهمترین خصائص پیامبر را دارا بودن خلق عظیم برای وی بر می شمرد و می فرماید:” وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ” (قلم:4) و راستى که تو را خویى والاست!
و در احادیث از آن به بهترین بهترین ها یاد گردیده است؛ در حدیثی که می خوانیم «عن الحسن: إنَّ أحسنَ الحسنِ الخُلقُ الحسنُ (شیخ صدوق، الخصال، ج1، ص29)، امام حسن(ع) می فرمایند:بهترین خوبیها خلق نیکو است. همچنین عاقل ترین مردم با اخلاق ترین آنان شناخته شده اند».
چنانکه در این حدیث می خوانیم،« قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: أَکْمَلُ النَّاسِ عَقْلًا أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً (کلینی، ج1، ص24) امام صادق(ع) می فرمایند: عاقل ترین مردم خوش خلق ترین آن ها است».
نیز در حدیثی دیگر در رابطه ایمان با اخلاق می خوانیم «أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ أَکْمَلَ الْمُؤْمِنِینَ إِیمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً (کلینی، الکافی، ج2، ص100)، کامل ترین مؤمنین از نظر ایمان خوش خلق ترین آنان می باشد».
همچنین در حدیثی یکی از علل اصلی وارد شدن در بهشت معرفی گشته است، «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: أَکْثَرُ مَا تَلِجُ بِهِ أُمَّتِی فِی النَّارِ الْأَجْوَفَانِ الْبَطْنُ وَ الْفَرْجُ وَ أَکْثَرُ مَا تَلِجُ بِهِ أُمَّتِی فِی الْجَنَّةِ التَّقْوَى وَ حُسْنُ الْخُلُقِ(محدث نوری، مستدرکالوسائل، ج8، ص441-442) یعنی پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: بیشترین چیزی که امت من به سبب آن در جهنم وارد می شوند شکم و شهوت می باشد و بیشترین چیزی که به سبب آن وارد بهشت می شوند تقوی و حسن خلق است».
نیز موجب سنگینی اعمال خوب انسان معرفی شده است. «عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ لَیْسَ شَیْءٌ أَثْقَلُ فِی الْمِیزَانِ مِنَ الْخُلُقِ الْحَسَنِ(محدث نوری، همان، ج8، ص442)، امیر المؤمنین(ع) می فرمایند از رسول اکرم(ص) شندم که فرمود: چیزی سنگین تر از حسن خلق در میزان اعمال نیست».
البته در معنای اخلاق، شاهد توسع معنایی بیشتر و آن را شامل رفتار فردی و اجتماعی و خلق و خوی رفتاری می باشیم مانند حدیث ذیل، «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ الصَّبْرَ وَ الْبِرَّ وَ الْحِلْمَ وَ حُسْنَ الْخُلُقِ مِنْ أَخْلَاقِ الْأَنْبِیَاء(شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج3، ص260) امام صادق(ع) فرمودند: همانا صبر، نیکی، حلم و حسن خلق از اخلاق انبیاء است»؛ همانگونه که مشاهده می شود حسن خلق و خوش رفتاری خود یکی از مظاهر اخلاق می باشد. این وسعت معنای واژه اخلاق در سده های بعدی در فرهنگ دینی بیشتر و به گستره بزرگ تری تسرّی و توسعه داده شد.
جریان یافتن اخلاق در جامعه پیوسته در اندیشه بزرگان دین و خوبان جوامع بشری بوده و یکی از پر اهمیت ترین مسائلی است که رواج آن در میان بشریت با چالش هایی رو به رو بوده و هست. به ویژه که در حال حاضر که فرقه های انحرافی و ضد اخلاقی در جهان هر چه بیشتر رو به فزونی است و از قضا در کشور هایی به ازدیاد رسیده یا می رسند که دارای ابزار پیشرفته رسانه ای و ارتباط جمعی است و گاهاً شاهد حمایت دولت و حکومت های آنان از این جریان های ضد اخلاقی- دینی نیز می باشیم؛ لذا در این آشفته بازار ضد فرهنگ دینی- اخلاقی و تهاجمات آن ها به کشورهای دین محور در حکومت یا در بین مردم جهان خصوصاً در بین جهان سوم و باز به ویژه ایران که داعیه دین محوری در جهان را دارد مبارزه و مقابله ای همه جانبه را می طلبد.
لذا ما با این رویکرد که هم بایستی در مقابل حملات ضد فرهنگی جهان امروز خود را بیمه و حفظ کنیم، بایستی خود را و فرهنگ دینی و اخلاقی جامعه خود را شکوفاتر کرده و آن را به اشکال صحیح اثر بخش و با روش های کارآمد در میانِ فرد فرد جامعه خود ترویج دهیم. در این نوشته به انگیزه هایی که می توانند در فرد اثر گذار بوده و در جامعه تسرّی داده شود به طوری که با تکرار آن به صورت یک عادتاً اجتماعی گشته در نتیجه جزء رسوم و نهایتاً فرهنگ می گردد می پردازیم.
2- واژه فرهنگ و تعریف آن:
واژه فرهنگ در لغت فارسی به معنی «علم و دانش، ادب، فضیلت و عقل، نیکویی، آثار ادبی و علمی یک قوم یا ملت» است(ر.ک: عمید، ص915)؛ که در عربی به «الثقافه» به معنای«دانش، بینش، تربیت، تعلیم؛ فرهنگ و تمدن» تعبیر گردیده است(آذرنوش، ص69). معادل آن در زبان انگلیسی «culture» می باشد که به همین معانی به کار رفته است(ر.ک: حییم، ص170).
تعاریف متعددی از فرهنگ توسط دانشمندان رشته های مختلف علوم انسانی به عمل آمده است که در این جا به برخی از آن ها اشاره می کنیم. درتعریف آن گفته اند: «مجموعه معانی و اعتقادات مشترک نظام مند که مبنای عمل افراد در جامعه دارای حمایت اجتماعی»(رجب زاده و دیگران، ص7 با تلخیص). به عبارتی دیگر «فرهنگ، مجموع ویژگی های رفتاری و عقیدتی اکتسابی اعضای یک جامعه خاص»(کوئن، ص37).
3- واژه اخلاق و تعریف آن:
اخلاق، جمع واژه «خُلُق» و «خُلق» است که در اصل واژه ای عربی است به معنای «سرشت و سجیه» اعمّ از آن که آن سرشت و سجیه مثبت و یا منفی باشد(ابن منظور، ج10، ص86)؛ که در زبان لاتین در لغت معادل«ethical» و در علم اخلاق «ethics» می باشد(ر.ک: حییم، ص259) که گاهی از آن، تعبیر به «morality» نیز می گردد که گویا بیشتر ناظر به ظهور اخلاق در واقعیت و عمل است؛ مانند تقوا که نمود بیرونی اخلاق است؛ البته به معنای روحیه نیز آمده است(ر.ک: حییم، ص640 ).
تعاریف بسیار گوناگونی از اخلاق توسط دانشمندان به عمل آمده است که در این جا به برخی از آن ها اشاره می کنیم. علامه مجلسی در تعریف اخلاق می گوید: «اخلاق ملکه ای نفسانی است که کار به آسانی از آن صادر می شود. برخی از این ملکات ذاتی اند و پاره ای از آن ها نیز با تفکر و تلاش و تمرین و عادت دادن نفس به آن ها به دست می آیند، چنان که بخیل در ابتدا به سختی و مجادله با نفس خود می بخشد، سپس آن را تکرار می کند تا خلق و خو و عادت او می شود …»(مجلسی، 1403 ق، ج67، ص372).
در تعریف دیگری از اخلاق آمده است: «اخلاق، هیأتی است استوار در جان که کارها به آسانی و بدون نیاز به تفکر از آن صادر می شوند …»(فیض کاشانی، المحجه، ج5، ص95).
بنابراین ناظر به درون وجود فرد و تعیین کننده روحیه او است که به صورت یک رفتار دائمی بروز می کند؛ لذا با این ویژگی، اخلاق افراد قابل پیش بینی و حدس است، زیرا ویژگی پیوستگی و تکرار شوندگی را دارا است.
4- دگرگونی های فرهنگی:
هرگاه عناصر و مجموعه های فرهنگی تازه ای در یک فرهنگ پدیدار شوند، و بر اثر آن محتوا و ساختار آن فرهنگ دگرگونی فرهنگی پدید می آید(کوئن، 1384ش، ص43). دگرگونی هایی نظیر تغییر در سبک های هنری و یا دگرگونی در سنت های ریشه دار و ارزش های کهن، دگرگونی های فرهنگی به حساب می آیند(همان، ص330). البته باید توجه داشت که دگرگونی فرهنگی زمانی رخ می دهد که جامعه قابلیت آن را پیدا نماید.
5- رابطه انگیزه و اخلاق:
“انگیزه” در لغت به معنای سبب، باعث، علت و آن چه کسی را به کاری برانگیزاند(عمید، ص 213-214) آمده است. و آن چه برانگیخته و تحریک شده نیز به “انگیخته” معنا شده است(عمید، ص214). انسان نیز اصولاً برای هر کاری نیاز به انگیزه دارد تا مبادرت به انجام رفتار یا عملی بنماید.
قرآن کریم نیز مبدأ عمل هر انسانی را شاکله می نامد و در سوره إسراء می فرماید: «قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلى شاکِلَتِهِ»(بگو هرکس بر اساس ساختار درونی خود عمل می کند)(إسراء:84) “شاکله” در اصل از ماده”شَکََلَ” به معنى مهار کردن حیوان است، و”شکال” به خود مهار مىگویند، و از آنجا که روحیات و سجایا و عادات هر انسانى او را مقید به رویهاى مىکند به آن”شاکله” مىگویند و کلمه “اشکال” به سؤال ها و نیازها و کلیه مسائلى گفته مىشود که به نوعى انسان را مقید مىسازد(راغب، صص462-463).
“طبرسى” ذیل این آیه دو معنا را براى آن ذکر کرده است، طبیعت و خلقت و نیز طریقه و مذهب و سنّت(طبرسى، ج6، ص673).
علامه طبابایی(ره) نیز می گوید: “شاکله” به معناى خوى و اخلاق است، و اگر خلق و خوى را شاکله خواندهاند بدین مناسبت است که آدمى را محدود و مقید مىکند و نمىگذارد در آنچه مى خواهد آزاد باشد، بلکه او را وادار مىسازد تا به مقتضا و طبق آن اخلاق رفتار کند …. حال آیه کریمه عمل انسان را مترتب بر شاکله او دانسته به این معنا که عمل هر چه باشد مناسب با اخلاق آدمى است چنانچه در فارسى گفتهاند” از کوزه همان برون تراود که در اوست” پس شاکله نسبت به عمل، نظیر روح جارى در بدن است که بدن با اعضا و اعمال خود آن را مجسم نموده و معنویات او را نشان مىدهد(طبابایی، ج13، ص262).
شاکله هرگز به معنى طبیعت ذاتى نیست، بلکه به هر گونه عادت و طریقه و مذهب و روشى که به انسان جهت مىدهد شاکله گفته مىشود بنا بر این عادات و سننى که انسان بر اثر تکرار یک عمل اختیارى کسب کرده است، و همچنین اعتقاداتى که با استدلال و یا از روى تعصب پذیرفته است، همه اینها نقش تعیین کننده دارند، و شاکله محسوب مىشوند.
اصولا ملکات و روحیات انسان معمولا جنبه اختیارى دارد چرا که انسان هنگامى که عملى را تکرار کند، نخست”حالت” و سپس”عادت” و بعد تدریجا تبدیل به”ملکه” مىشود، همین ملکات است که به اعمال انسان شکل مىدهد و خط او را در زندگى مشخص میسازد، در حالى که پیدایش آن مستند به عوامل اختیارى بوده است(مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج12، ص248)
در بعضى از روایات”شاکله” به نیت تفسیر شده است، در اصول کافى از امام صادق ع چنین نقل شده: «النیة افضل من العمل الا و ان النیة هى العمل»، ثم تلا قوله عز و جل«قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلى شاکِلَتِهِ» یعنى على نیته: «نیت افضل از عمل است اصلا نیت همان عمل است سپس آیه قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلى شاکِلَتِهِ را قرائت فرمود و اضافه کرد منظور از شاکله نیت است»(حویزی،1412ق، ج3، ص114).
این تفسیر، نکته جالبى در بر دارد. و آن این که نیت انسان که از اعتقادات او برمىخیزد به عمل او شکل مىدهد، و اصولا خود نیت یک نوع شاکله یعنى امر مقید کننده است، لذا گاهى نیت را به خود عمل، تفسیر فرموده و گاه آن را برتر از عمل شناخته، چرا که به هر حال”خط عمل” منشعب از”خط نیت” است(مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج12، ص249).
6- راه های ایجاد انگیزه های اخلاقی و تأثیر آن بر فرهنگ:
برای اینکه اخلاق الهی در یک جامعه قرار بگیرد بایستی به صورت یک فرهنگ غالب درآید. و برای فرهنگ شدن آن باید به صورت نظری و عملی مقبول افراد واقع گردد و مبنای عمل قرار گیرد. برای تحقق این امر انجام اموری لازم است که باید به آن ها توجه شود تا در جامعه فراگیر گردند:
6-1- بیان خوبی ها و زیباییهای اخلاق و سخنان ائمه(ع):
«أَمِیر الْمُؤْمِنِینَ ع أَنَّهُ قَالَ لِوَلَدِهِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ مَحَاسِنَ الْأَخْلَاقِ وُصْلَةً بَیْنَهُ وَ بَیْنَ عِبَادِهِ فَنُحِبُّ أَحَدَکُمْ أَنْ یَمْسِکَ بِخُلُقٍ مُتَّصِلٍ بِاللَّهِ (محدث نوری، مستدرکالوسائل، 1408ق، ج11، ص 193). امیر المؤمنین(ع) به فرزندشان فرمودند: خداوند نیکویی های اخلاق را اتصالی بین خود و بندگانش قرار داد پس ما دوست داریم که شما به اخلاقی که متصل به خداوند است(یعنی اخلاق نیکو و الهی) چنگ بزنید».
همچنین در حدیثی دیگر می خوانیم «قال أبو الحسن علی بن موسى الرضا(ع): فإنَّ النّاسَ لو علموا محاسنَ کلامِنا لَاتّبعونا» (شیخ صدوق، عیون أخبارالرضا(ع)، ج1، ص307) امام رضا(ع) فرمودند: اگر مردم زیبایی های سخنان ما را بدانند از ما تبعیت می کنند.
6-2- بیان علل زشتی گناهان و آثارآن :
همانگونه که بیان زیبایی ها و محاسن چیزی برای افراد جاذب است، بیان زشتی ها و معایب یک قضیه و یا یک موضوع نیز به شناخت افراد نسبت به آن کمک شایان توجهی می نماید و نظر و بصیرتی مناسب به انسان می دهد تا به آن نزدیک نشود و از آن دوری نماید.چنانکه در بسیاری از آیات قرآن کریم، خداوند متعال به بیان چیستی شیطان و کیدهای او و یا به ویژگی های نفس اماره انسان می نماید تا انسان را به بدی های آن ها آشنا ساخته و از او بر حذر دارد.
همچنین تبیین و توضیح عواقب شوم ارتکاب گناهان و پیامد های بد و نا خوشنودانه دنیوی و اخروی آن در دور کردن انسان از گناهان و بدی ها راهنمایی قابل توجهی می نماید. دراین باره آیات متعددی به بیان زشتی ها و بدی ها و آثار گناهان اشاره گردیده است و به بیان عواقب سوء آن ها اشاره کرده است. روایات متعددی در کتب روایی ما وجود دارند که در این باره از اهمیت ویژه ای برخوردارند. به عنوان نمونه در این باره مراجعه به روایات منقول امامان (علیهم السلام) خصوصاً کتاب «ثواب الاعمال و عقاب الاعمال» تألیف جناب شیخ صدوق معروف به ابن بابویه (م381ه.ق) کمک زیادی به دریافت اطلاعات مناسب می نماید.
6-3- بیان فلسفه و غایت عمل به اخلاقیات:
عموما آشنایی و شناخت فلسفه و علت مسائل و چرایی وجود آن ها و یا چرایی عمل به آن ها موجب یک هدف داری و دارا بودن یک حکمت در پس هر چیز ذهنی و یا خارجی می گردد. این امر به هر چیزی هویت می دهد و انسان را نسبت به آن دارای یک بصیرت و شناخت می نماید و نتیجه دار بودن هر قضیه به انسان انگیزه لازم را برای انجام آن به انسان عطا می کند.
اعمال اخلاقی نیز از این امر مستثنی نیستند. لذا هر فرد یک جامعه با شناخت چرایی اعتقاد و عمل به یک امر اخلاقی و پیامدهای آن بصیرت در نتیجه انگیزه و عمل به آن را به او می دهد.
درباره هدف نهایی جملات اخلاقی و فرق آن با گزاره های حقوقی گفته شده است: «هدف اصلی حقوق سعادت اجتماعی مردم در زندگی دنیا است …. ولی هدف نهایی اخلاق، سعادت ابدی و کمال معنوی است و دایره آن وسیع تر از مسائل اجتماعی است»(مصباح یزدی،1366، ج1،ص234).
6-4- فراهم آوردن شرایط حداقلی اقتصادی زندگی در جهت زمینه سازی اخلاقیات :
طیب خاطر داشتن از باب داشتن معیشت مناسب حال افراد، موجب آرامش خاطر داشتن گشته و بدین صورت می تواند با آرامش به انجام کارهای خود بپردازد. درباره فقر و تأثیر منفی آن بر انسان حدیث ذیل نمونه خوبی برای این مورد می باشد. «أَبو عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): کَادَ الْفَقْرُ أَنْ یَکُونَ کُفْراً”(کلینی، الکافی، ج2، ص307) امام صادق(ع) از پیامبراکرم(ص) نقل می کنند: «نزدیک است که فقر به کفر بیانجامد».
جامعه باید از نظر سطح مالی از حداقل یک زندگی متوسط برخوردار بوده و از خط فقر به دور باشد. و اولین قدم برای این منظور این است که افراد جامعه از جهت شغلی بیکار نباشند درباره کار و ارزش آن احدیث زیادی از معصومین(ع) به ما رسیده است به عنوان مثال در حدیث ذیل آمده است: «أَبِی جَعْفَرٍ(ع) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): الْعِبَادَةُ سَبْعُونَ جُزْءاً أَفْضَلُهَا طَلَبُ الْحَلَالِ(کلینی، همان، ج5، ص78) امام باقر(ع) به نقل از رسول خدا(ع) فرمودند: عبادت هفتاد جزء است که بهترین آن کسب روزی حلال است».
و برای جوانان فراهم کردن زندگی نو و ازدواج مهیّا باشد تا جامعه از نظر اخلاقی تا حدّ بسیاری مصون و بیمه گردد. در حدیثی درباره این موضوع می خوانیم: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): مَنْ تَزَوَّجَ أَحْرَزَ نِصْفَ دِینِهِ وَ فِی حَدِیثٍ آخَرَ فَلْیَتَّقِ اللَّهَ فِی النِّصْفِ الْبَاقِی) (صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج3، ص38) امام صادق (ع) فرمودند: پیامبر اکرم(ص) فرمودند: هرکس ازدواج نماید نیمی از دین خویش را حفظ نموده است» و در حدیث دیگری فرمودند: «بایستی در نیم دیگر تقوای الهی را پیشه کند» همچنین در جای دیگر پیامبر اکرم(ص) در حدیثی به شخصی فرمودند: «تزوّج و الا فانت من المذنبین (علامه مجلسی، ج100، ص221) یعنی:ازدواج کن وگر نه از گنهکاران خواهی بود». لذا در جامعه باید اریک طرف در امر ازدواج تسهیلاتی از سوی حکومت اسلامی بایستی برای جوانان درنظر گرفته شود و از طرفی خانواده ها نیز باید رو به آسان گیری در این امر بیاورند.
البته به این نکته نیز باید توجه نمود که غنای بیش از از اندازه نیز موجب انحراف انسان از مسیر بندگی خداوند می گردد چنانکه این آیات شریفه می فرمایند:“کَلَّا إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى” (علق: 6-7) یعنى حقّا که انسان طغیان می کند از مرز خود تجاوز نموده و بر پروردگارش تکبّر نموده و از حد خود می گذرد و هر آینه اگر دید خود را بی نیاز از پروردگارش به سبب نزدیکان و اموال و نیرویش مثل آنکه گفته است طغیان و سرکشى می نماید کسى که خود را بی نیاز از خدا ببیند نه هر کس که توانگر باشد طاغى شود(طبرسی،1360ش، ج27، ص183).
6-5- انتقال فرهنگ اخلاقی با ابزار مناسب رسانه ای و خوب و صحیح بیان کردن آن:
در گذشته تعامل میان افراد عمدتاً میان افراد صورت می گرفت و ازمیان رسانه ها تنها کتاب معمول بود و آن هم به صورت محدود تولید می شد.(رجب زاده و دیگران، ص45).
عصر حاضر از جهت پیشرفت وسایل رسانه ای از یک سو و تعدد و تنوع آن از سوی دیگر با عصر قبل بسیار متفاوت گردیده است به گونه ای که عصر رسانه و ارتباطات مشهور و مسمی گشته است، اهمیت بالای رسانه و وسایل ارتباط جمعی را می نمایاند. عصری که در فرآیند پیچیده اطلاعاتی قرار دارد و هر کشور یا فرهنگی برای القای نظرات و ایدئولوژی خود و دیکته آن بر دیگران بیشترین تلاش خود رادر این راستا به کار گیرد. لذا از هر وسیله ارتباطی ازجمله کالاهای دیداری و شنیداری از تلفن همراه و برنامه های روزآمد آن گرفته تا رایانه و بازی های بسیار متنوع و برنامه های گوناگون آن تا اینترنت و ماهواره و برنامه های تلویزیونی و سینما و دیگر وسایل ارتباطی موجب ارتباط جمعی میان انسان ها و جوامع می گردد.
لذا فرهنگی می تواند خود را به جامعه خود بشناساند که اولاً با رسانه های گوناگون با فراد جامعه ارتباط برقرار نماید و ثانیاً با بهترین وجه و شیوه های مناسب به ایجاد یا ثبات فرهنگی بپردازد.
البته در این امر پایگاه های فرهنگی نظیر فرهنگ سراها و پایگاه های فرهنگی بسیج نیز اثر مهمی در ترویج فرهنگ دینی و اخلاقی در جامعه می گذارند.
6-6- نشان دادن الگو های دینی و اخلاقی:
می توان گفت یک مثال همواره به روشن سازی یک موضوع یا مسأله کمک فراوانی می نماید. در مورد نمونه ها و مثال های عینی اخلاقیات و الگوهای دینی نیز این قضیه صادق است.
چنانکه قرآن کریم همواره در کنار بیان های اخلاقی و دستورالعمل های خود به ذکر نمونه های عالی مبادرت می نماید که از جمله آن ها می توان به داستان پیامبران(ع) و نحوه عملکرد های اخلاقی آنان اشاره می کند از جمله پیامبران می توان به حضرت یوسف نبی(ع) اشاره کرد که تقریبا سراسر سوره ای که به نام خود ایشان مسمی است را در بر می گیرد. همچنین درباره حضرت موسی(ع) که در بسیاری از سوره ها از جمله سوره بقره، اعراف، طه، قصص و دیگر سوره ها به داستان ایشان پرداخته است. همچنین سایر پیامبران که خداوند متعال به ذکر اسامی پیامبران و چگونگی ایشان اخلاق و اعمالشان می کند خصوصا در مورد حضرت ابراهیم(ع) و پیامبر اکرم(ص) که قرآن کریم این دو پیامبر عظیم الشأن(ص) را به عنوان اسوه به انسان ها معرفی می کند و از انسان ها می خواهد که از ایشان در زندگی شان به عنوان الگوی خود سرمشق قرار دهند.
قرآن کریم درباره حضرت ابراهیم(ع) می فرماید: “لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِیهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ …”(ممتحنه:6) «قطعاً براى شما در [پیروى از] آنان سرمشقى نیکوست[یعنى] براى کسى که به خدا و روز بازپسین امید مىبندد».
و درباره پیامبر اکرم(ص) با صراحت کامل به عنوان الگو برای تمامی بشریت می شناساند و می فرماید: “لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثِیراً” (احزاب:21) قطعاً براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نیکوست براى آن کس که به خدا و روز بازپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد مىکند.
7- نتیجه:
با بررسی ای که در این نوشتار به عمل آمد نتایجی به دست آمد از آن جمله که در عملکرد فرهنگ بر جامعه بایستی به این نکته توجه نمود که روند فرهنگ سازی امری است که به تدریج انجام می شود. نیز آنچه انگیزه هر فرد است متأثر از شخصیت یا به تعبیر قرآنی آن «شاکله» هر شخص است قرار می گیرد که آن متأثر از ژن، خانواده، و ویژگی های محیطی یا همان جامعه است. علاوه بر آن می توان با انجام کارهایی در جامعه، انگیزه افراد را برای انجام دادن یا متأثر شدن از اخلاقیات و تکرار آن توسط فرد فرد جامعه به عنوان فرهنگ قرار گیرد و به نسل های بعدی انتقال داده شود از جمله:
1- بیان خوبی ها و زیباییهای اخلاق و سخنان ائمه(ع).
2- بیان علل زشتی گناهان و آثارآن .
3- بیان فلسفه و غایت عمل به اخلاقیات.
4- فراهم آوردن شرایط حداقلی اقتصادی زندگی در جهت زمینه سازی اخلاقیات.
5- انتقال فرهنگ اخلاقی با ابزار مناسب رسانه ای و خوب و صحیح بیان کردن آن.
6- نشان دادن الگو های دینی و اخلاقی.
همواره انسان ها، به فراگیری تمام آموزه های الهی برای پاسخ گویی به فطرت حقیقت خواه و خداجوی خود نیاز دارند و در شرایط کنونی، نیاز به علم اخلاق و مباحث اخلاقی، بیش از گذشته احساس می شود. گفتنی است برخی ناآگاهانه، مسائل اخلاقی را امری خصوصی در زندگی شخصی افراد به شمار می آورند یا آن را تنها شامل مسائل مقدس روحانی و معنوی می دانند و معتقدند مسائل اخلاقی، تنها در زندگی اخروی تاثیر دارد، در حالی که این اندیشه، نادرست است. بسیاری از مسائل اخلاقی و بلکه همه آنها، در زندگی انسان اثرگذار هستند که این آثار می تواند مادی باشد یا معنوی. بی تردید، جامعه انسانی بدون مسائل اخلاقی، به باغ وحشی تبدیل خواهد شد که تنها قفس ها می توانند مانع فعالیت های تخریبی ساکنان آن شوند.
با اندکی تامل در تاریخ درمی یابیم بسیاری از جوامع بر اثر برخی انحراف های اخلاقی، شکست خورده یا به طور کلی نابود شده اند. همچنین بسیاری از زمامداران بر اثر نقاط ضعف اخلاقی، قوم و ملت خویش را در کام مصیبت های دردناکی فرو برده اند.
جایگاه و اهمیت اخلاق در زندگی اجتماعی تا بدان جاست که حتی عمل کردن به قوانین و مقررات اجتماعی نیز بدون پشتوانه اخلاق ممکن نیست و اخلاق، بهترین ضامن اجرای قوانین و مقررات است. ازاین رو، مباحث اخلاقی، از مهم ترین هدف های ارسال پیامبران به شمار می رود و بدون آن، نه دین برای مردم مفهومی خواهد داشت و نه دنیای آنها سامان می یابد.
در حقیقت، زمانی انسان شایسته نام انسان است که اخلاقی انسانی داشته باشد. در غیر این صورت، حیوانی خطرناک است که با استفاده از هوش سرشار انسانی، به ویرانی جامعه خود دست می زند، برای رسیدن به منافع نامشروع مادی، جنگ و خونریزی برپا می کند و برای فروش جنگ افزارهای ویران گر خود، بذر نفاق و کینه در جامعه می پراکند.
همچنین اگر اخلاق نباشد، دین نیز نخواهد بود و با آسیب پذیری اخلاق افراد، جایگاه حقیقی دین; یعنی قلب های مومنان خدشه دار می شود. از آموزه های دینی به ویژه سخنان گهربار پیامبر خدا و امیر مومنان، علی علیه السلام نیز به خوبی درمی یابیم اخلاق های فاسد اجتماعی مانند کبر، حسد، غیبت و کینه، نقش بسزایی در دین ستیزی و دین گریزی انسان دارند. از آنجا که ریشه کن کردن این ویژگی های ناپسند به آسانی امکان پذیر نیست، بسیاری از افراد به دین داری حقیقی تن نمی دهند و چه بسا از آن روی گردانند و با ارزش های اسلامی مخالفت می کنند.
بر همین اساس، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و حضرت علی علیه السلام ، پیروان و دوستداران خویش را از رذیلت های اخلاقی و آثار شوم آن بازمی داشتند و پیش گیری از ابتلا به زشتی های اخلاقی را آسان تر از درمان آن می دانستند. امیر مومنان، علی علیه السلام در بیان آثار شوم ویژگی های زشت اخلاقی می فرماید:
حسد نورزید که حسد، ایمان را چون آتشی که هیزم را خاکستر کند، نابود می سازد. با یکدیگر دشمنی و کینه توزی نداشته باشید که نابودکننده هر چیزی است.
در اهمیت و جایگاه اخلاق نیک به عنوان ابزاری انسان ساز که آدمی را از دیگر موجودات متمایز می سازد و با رشد و تعالی فضایل اخلاقی، نور ایمان را به قلب وی می تاباند، همین بس که می توان ادعا کرد هدف از بنای آموزه ها و عبادت هایی که اسلام واجب کرده و ایمان به آنها را پایه های اسلام برشمرده است، چیزی جز تمرین های درست و کارساز با هدف نهادینه کردن خلق وخوی پسندیده و روابط سالم و پایدار اجتماعی مناسب و درست در انسان نیست. بر همین اساس نیز این آموزه ها و فرمان های الهی باید همیشه تکرار شوند تا خلق وخوی صحیح را در زندگی اجتماعی انسان به صورت ملکه درآورند. این عبادت ها بیشتر به تمرین های مداوم ورزشی شباهت دارد که انسان با شور و شعف به آنها روی می آورد و از انجام مداوم آنها، تندرستی و شادابی را در زندگی اجتماعی می جوید. برای مثال، خداوند متعال در کتاب خویش ما را به اقامه نماز فرمان می دهد تا از حقیقت نماز; یعنی دوری از زشتی ها و پستی ها و پاکی از رفتارهای ناهنجار فردی و اجتماعی پرده بردارد و می فرماید: « و نماز را به پا دار که نماز از کار زشت و ناپسند بازمی دارد». در حدیثی قدسی نیز آمده است:
بی گمان، من نماز را از کسی می پذیرم که به وسیله آن، در برابر عظمت و شکوه من فروتنی کند و بر آفریده های من تکبر و خودپسندی نکند و بر گناه و نافرمانی اصرار نداشته باشد و روز را به ذکر و یاد من به سر برد ]و در هر کاری که انجام می دهد، مرا فراموش نکند[ و با بینوایان و رهگذران درمانده و با بیوه زنان و مصیبت دیدگان مهربان باشد.
بنابراین، آموزه ها و دستورهای الهی مانند نماز، روزه، حج، زکات و دیگر عبادت هایی که جزو آموزه ها و شعایر اسلامی هستند، همگی پله های رساننده انسان به درجه های مختلف کمال انسانی و هر یک سرچشمه پاکی ها و نیکی هایی هستند که زندگی فردی و اجتماعی آدمی را از فرو افتادن در مفاسد و زشتی های اخلاقی مصون می دارند. بیان این گونه لطایف و ظرافت های اخلاقی در محیط جاهلی و به دور از تمدن شبه جزیره عربستان و در میان مردمی که قرن ها در کینه توزی، دشمنی، نادانی و تندخویی به سر می بردند، خبر از هدف هایی دارد که خداوند برای رشد و صعود بندگان خویش ترسیم کرده است.
تعریف و نقش اخلاق در زندگی و اخلاق از دیدگاه قرآن را توضیح بدهید و آیه هایی که در مورد مصادیق اخلاقی در قرآن بیان شده است را بیان کنید؟
اخلاق جمع خُلق است.و در لغت «خُلْق» و «خَلْق» از یک مادّه (خ ل ق) هستند.
خَلْق به شکل ظاهری انسان نظر دارد و خُلق به شکل باطنی و نفسانی انسان. همانگونه که شکل ظاهری انسان، متصف به صفت نیک و بد است، شکل باطنی انسان هم دارای اوصاف خوب و بد است. به عبارت دیگر، خَلْق اختصاص به شکل و صورتی دارد که با چشم ظاهر درک می شود و خُلق اختصاص به قوای روحی و طبع باطنی دارد که با بصیرت و چشم دل درک می شود.
بنابراین، اخلاق در اصطلاح، عبارت است از آن سلسله صفاتی که در نفس و روح انسان ثابت و ریشه دار است و منشأ صدور اعمال نیک، همچون راستگویی، انفاق، ایثار و جهاد و یا اعمال بد همچون دروغگویی می شود.
نقش اخلاق در زندگی:
الف ـ اخلاق نیکو:
نقش اخلاق اسلامی، در محیط زندگی فردی و اجتماعی هر انسان، بسان خورشیدی تابانست که طراوت و شادابی را برای جامعه به ارمغان می آورد و بستر صفا، صمیمیت، صداقت، محبت و اخوت را برای زیستن می گستراند تا همگان با چهره هائی باز و بشاش در یک فضای با صفای بهاری، چون گلها زندگی کنند. اخلاق نیکو، روانها را شاداب و همه را برادر و عضو یک خانواده می سازد. کنفسیوس مربی بزرگ چین معتقد است که اضطراب، آشوب و عدم اطمینان، امراضی هستند که یگانه داروی آنها مکارم اخلاق است.
هدف انسان در فرهنگ اسلام، تقرّب به خداوند است. اخلاق پسندیده اساسی ترین راه وصول به این مقصد است. پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه وآله ـ نیز برای تکمیل مکارم اخلاق مبعوث شده است.
اخلاق نیکو، می تواند نقش فراوانی در زندگی انسان داشته باشد. لکن به خاطر طولانی شدن و رعایت اختصار به بیان برخی از آثار اخلاق می پردازیم:
1ـ اخلاق پسندیده موجب آبادی جامعه و طولانی شدن عمر می شود. امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرماید: «نیکوکاری و حُسن خُلق، خانه ها را آباد کند و بر عمرها بیفزاید»اخلاق شایسته، محبّت را جلب می کند. در سایه محبت، اتحاد و پیوند اجتماعی محکم تر می شود. با استحکام پیوند اجتماعی، جامعه با همکاری همدیگر به آبادی محیط می پردازند. می دانیم که بسیاری از بیماریها، سرچشمه روانی دارد، چنین بیماریهایی از عمر می کاهد و مرگ را نزدیک می کند، ولی اخلاق نیکو، بیمارهای روحی را از بین می برد و در نتیجه از مرگهای زود رس جلوگیری می کند و به نشاط و طراوت بدن می افزاید و به بقاء بدن کمک می کند.
2ـ حُسن خُلق، دلها را می رباید و امت اسلامی را امت نمونه و نیرومند می سازد. قرآن کریم می فرماید: «تو از پرتو و رحمت الهی، در برابر آنها نرم شدی و اگر خشن و سنگدل بودی از اطراف تو پراکنده می شدند.»
3ـ اخلاق اسلامی، موجب کرامت و بزرگواری انسان می شود و راه کامیابی و بهتر زیستن را به انسان عرضه می کند. امام علی ـ علیه السلام ـ فرموده است: «اگر ما، نه امید به بهشت داشتیم و نه ترسی از دوزخ، نه ثوابی وجود داشت و نه عقابی، عقلاً شایسته و وظیفه ماست که در طلب مکارم اخلاق و صفاتی باشیم که موجب کرامت و بزرگواری است. زیرا این صفات است که انسان را به کامیابی می رساند.»
4ـ اخلاق شایسته، سبب ایجاد محبت در تمام محیط زندگی است. امام علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: (حُسن الخلق یورث المحبّة و یویّد المروّة) «حُسن خلق و اخلاق پسندیده سبب محبّت خدا و خلق، و منشأ مروّت و فتوت و مردانگی است.
5ـ اخلاق نیک موجب افزایش رزق انسان می شود. امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرماید: (حُسن الخلق یزید فی الرزق)«حُسن خلق رزق را زیاد می کند.»
6ـ اخلاق نیکو، زندگی را برای انسان با صفا و گوارا می سازد. امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: (لا عیش اَهناً من حُسن الخلق)«هیچ زندگی ای گواراتر از حُسن اخلاق نیست.»
ب: اخلاق ناپسند و بد:
در روایات اسلامی زیانهای اخلاق بد در زندگی فردی و اجتماعی انسان، مورد بحث قرار گرفته است که به بیان فرازهایی از آن پرداخته می شود:
1ـ اخلاق زشت موجب وحشت نزدیکان و نفرت دیگران می گردد. امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: (سوء الخلق یوحش القریب و ینفر السعید) «بد اخلاقی نزدیک را به وحشت می اندازد و برای دیگران نفرت آور است.
2- بد اخلاقی، موجب زایل شدن محبت و دوستی می گردد: امام علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: (سوء الخلق یوحش النفس و یرفع الانس) «بد خُلقی، موجب وحشت انسان و ذایل شدن اُنس و دوستی می گردد.
3ـ اخلاق بد، رزق و روزی را از زندگی کم می کند. امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ فرموده: «شخص بد خُلق تنگ روزی است.»
اخلاق، از دیدگاه قرآن کریم قرآن کریم، کتاب جامع و جاودانه ای است که به تمام نیازهای معنوی و مادی انسان پاسخ گفته است و راه و رسم زندگی با طراوت را مشخص نموده است، از لابلای آیات قرآن می توان دستورات اخلاقی فراوانی بدست آورد که به ذکر بعضی از آنها بسنده می شود:
*قرآن کریم، مردم را از شایعه سازی و دروغ پردازی منع می کند. زیرا ممکن است حیات و زندگی دسته ای را به خطر اندازد و یا به قیمت آبروی جمعیتی تمام شود. لذا قرآن کریم برای جلوگیری از چنین خطری، به مسلمانان دستور می دهد که به هر گزارش و خبر بی اساس، ترتیب اثر ندهند. «ای افراد با ایمان! هر گاه فاسقی خبر می آورد، در خبر وی تحقیق کنید، مبادا «بر اثر گزارش بی اساس او) ندانسته به گروهی آسیب برسانید و بعد، از کرده خود پشیمان شوید.»
*صلح و سازش که یکی از شیوه های اخلاق است، باید بر اساس عدل و داد استوار باشد. اگر دو دسته از مؤمنان با یکدیگر جنگ کنند، میان آنان صلح دهید و اگر یکی بر دیگری تجاوز کرد، با طبقه متجاوز جنگ نمائید تا به فرمان خدا بر گردد و اگر به فرمان خدا بازگشت، میان آنان با عدل و داد آشتی بدهید. براستی خدا افراد دادگر را دوست دارد.
*هیچ مسلمانی حق ندارد مسلمانی را مسخره کند. «ای افراد با ایمان! گروهی گروهی دیگر رامسخره نکنند.»
* عیب جویی در اسلام ممنوع است. (و لا تلمزوا أنفسکم) به یکدیگر طعنه مزنید و عیب جوئی ننمائید. «وای بر هر عیبجوی مسخره کننده ای.»
*با القاب بد و زشت همدیگر را صدا نزنید، و لا تنابزوا بالالقاب با القاب بر یک دیگر یاد مکنید.
* بد گمانی در اسلام حرام است، نسبت به همدیگر بد گمان نباشید. «ای افراد با ایمان! از بسیاری از گمانهای بد بپرهیزید، زیرا برخی از گمانها گناه (و بی اساس) است.
* جاسوسی و دخالت در امور نهانی مردم صحیح نیست. لا تجسّسوا
*غیبت همدیگر را نکنید «هیچ یک از شما دیگران را غیبت نکند. آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد.»
*معیار را تقوی قرار دهید، مسائل نژادی، طبقاتی و فامیلی ملاک نیست. «ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را از تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید. گرامی ترین شما نزد خداوند، با تقوی ترین شماست.»
*با تکبر راه رفتن برای یک مسلمان سزاوار نیست. «بر روی زمین با تکبّر راه مرو، تو نمی توانی زمین را بشکافی و طول قامتت هرگز به کوهها نمی رسد.»
*عدالت در تمام امور باید مراعات شود. «ای کسانی که ایمان آورده اید! کاملا قیام به عدالت کنید.»
*به پدر و مادرتان نیکی کنید: «ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند…»
آیه هایی که در مورد اخلاق در قرآن ذکر شده ، زیاد است. می توانید با مراجعه به تفاسیر موضوعی قرآن، آیات مورد نظرتان را به دست آورید.
اخلاق، نه تنها در نجات جامعه ومسائل اجتماعی، نقش دارد بلکه در نجات فرد و مطالب فردی نیز سهم مؤثری ایفا می کند؛ زیرا اخلاق، تنها برای ایجاد یک مدینه فاضله، شهر و یا کشور متمدن و با فرهنگ نیست؛ انسان خواه در جامعه زندگی کند، خواه در زاویه ای به سر ببرد نیازمند به اخلاق است.
البته اگر جامعه ای وجود داشته باشد و کسی بخواهد عمدا از جامعه جدا بشود، هرگز در آشنایی با فن اخلاق و عمل به قوانین اخلاقی، موفق نخواهد بود؛ زیرا یکی از برجسته ترین و مهمترین وظیفه های اخلاقی انسان، رها نکردن جامعه و در متن آن به سر بردن است، چون شکوفایی فضایل انسانی در سایه داد و ستدهای جمعی است و اخلاق مانند احکام در همه حالات وجود دارد؛ اگر چه مهمترین بخش آن در جامعه جلوه می کند.
نیاز بشر به اخلاق، مانند نیاز وی به نبوت و وحی است؛ همان طور که هر فردی نیازمند به وحی است، خواه در جامعه زندگی کند و خواه زندگی فردی داشته
باشد و هیچ فردی نمی تواند در جهان بینی، اخلاق و یا اعمال مستقلا به سر ببرد و به فکر خود بسنده کند و از همین رو اولین انسان روی زمین خود پیغمبر بود، در مسائل اخلاقی نیز چنین است، یعنی، اولین انسان هم ناچار است با دستور اخلاقی آشنا باشد و به آن عمل کند.
این که مسئله نبوت را از آن جهت که بشر مدنی بالطبع است و جمعی زندگی می کند، طرح می کنند و در روایات ما هم به آن استدلال شده است، بدین معنا نیست که نبوت تنها برای جامعه است؛ زیرا نبوت برای رهبری انسان است، جمعی باشد یا فردی و در روایات هم به هر دو بخش از ادله اشاره و استدلال شده است: یک بخش، بخش جامع و فراگیر است و آن دلیل نبوت برای جامعه است چون فراگیرتر و مهمتر از مطلب فردی است؛ بخش دیگر ادله نیاز انسان به راهنماست؛ خواه اولین انسان و خواه انسانی باشد که در جامعه، زندگی می کند و یا انسانی که بعد از تاسیس جامعه، باز زندگی فردی دارد.
موضوع مسئله اخلاق و نیز موضوع مسئله نیاز به نبوت، «انسان» است و نه خصوص جامعه. در حقیقت، اخلاق برای تهذیب انسان است؛ نه تهذیب خصوص جامعه. البته موضوع بعضی از مسائل، مدینه و جامعه است؛ مثلا، موضوع جامعه شناسی، با شعب گوناگونی که دارد، جامعه است و اگر جامعه نباشد خواه وجود نداشته باشد یا در صدد ایجادش بر نیایند مسئله جامعه شناسی، مدینه فاضله و مانند آنها موضوع ندارد؛ ولی موضوع بعضی از مسائل ، مانند نیاز به وحی، تهذیب روح، اخلاق و مانند آنها خود انسان است، نه جامعه.
انسان، مانند درخت نیست؛ فرضا مانند درخت هم باشد، لازم است اصولی را بداند و رعایت کند، مثل این که چگونه تغذیه، رشد و تولید کند. او مانند حیوان هم نیست؛ مثل حیوان هم بود، نیازمند به علوم دامپزشکی بود. در عین حال، انسان هم جنبه گیاهی، هم جنبه حیوانی و ملکی و هم جنبه فرشته ای و ملکوتی
دارد و قهرا برای تدبیر این جهات، نیازمند به قانون است و از آن جا که هر کدام از این ها هم حقوق و اخلاق را در بر دارد، انجام هر کدام از این مواد حقوقی یا اخلاقی، مسائل حقوقی و مطالب اخلاقی را به دنبال دارد.