کتابخانه ای از کاغذ باطلههای شهر
نویسنده: ترانه بنی یعقوب صفورا کاغذ باطلههای شهر را جمع میکند و با پولش کتابخانه میسازد. ساخت هفت کتابخانه در یک سال و نیم حاصل کار اوست. صفورا غلهزاری، معلم بازنشسته انزلیچی را در انجمن طرفداران توسعه بندرانزلی میبینم؛ نزدیک اسکله تفریحی و زیباترین نقطه این شهر ساحلی. حالا کمتر کسی است که نداند آرزوی این زن داشتن شهری بدون زباله است....
صفورا کاغذ باطلههای شهر را جمع میکند و با پولش کتابخانه میسازد. ساخت هفت کتابخانه در یک سال و نیم حاصل کار اوست.
صفورا غلهزاری، معلم بازنشسته انزلیچی را در انجمن طرفداران توسعه بندرانزلی میبینم؛ نزدیک اسکله تفریحی و زیباترین نقطه این شهر ساحلی. حالا کمتر کسی است که نداند آرزوی این زن داشتن شهری بدون زباله است. دوستان و همراهانش تقریباً به یاد نمیآورند به نقطهای از شهر رفته باشند و زبالهای روی زمین افتاده باشد و او برای برداشتنش پیشقدم نشده باشد.
کارش را با پویش جمعآوری در قوطیهای پلاستیکی و خرید ویلچر برای افراد دارای معلولیت آغاز کرد و بعد وقتی متوجه شد در شهرش تفکیک پسماند از مبدأ وجود ندارد و کاغذهای باطله با سایر زبالهها مخلوط میشود، تصمیم گرفت خودش سیستمی برای جمعآوری کاغذهای باطله ایجاد کند. اما امکانات محدود بود.
به ارتباطاتش با مدارس و معلمان شهر بسنده کرد و از همه خواست کاغذهای باطلهشان را دور نریزند. مکانی برای انبار کردن کاغذها لازم بود آن را هم مدیر یکی از مدارس غیرانتفاعی شهر برایش فراهم کرد و قصه آغاز شد: «کار را تنها شروع کردم و بعد با دوستان انجمن آشنا شدم و فهمیدم در قالب انجمن و همکاری جمعی، کارها بهتر پیش میرود. اولین بار توانستیم یک تن کاغذ باطله جمع کنیم. فکر کردم همان طورکه برای در بطری جامعه هدف داشتیم و با فروشش برای افراد دارای معلولیت ویلچر میخریدیم بهتر است هدف مشخصی داشته باشیم و عواید حاصل از آن را هزینه کارهای مختلف نکنیم.
بنابراین کاغذ را در برابر کتاب دیدم و ایجاد کتابخانههای کوچک در اماکن عمومی شهر. تا الان توانستهایم هفت کتابخانه در نقاط مختلف شهر ایجاد کنیم؛ از جمله بیمارستان، زندان، باشگاههای ورزشی، انجمن ناشنوایان و شهرداری انزلی.»
روزهای زیادی او به تنهایی بار جمعآوری کاغذ باطله و جابهجا کردن کتابها را به دوش کشید اما هیچ وقت گلایهای نکرد: «گاهی اوقات از صبح تا شب درگیر کار میشوم، سرتا پا خاکآلود و خسته. حتی گاهی نزدیکترین آدمهای دور و برم میگویند این کار چه فایدهای دارد؟ شاید اقدامات محیط زیستی آثارش خیلی زود به چشم نیاید اما در آینده همه اثرش را خواهند دید.»
تصور نکنید فروختن کاغذ و احداث کتابخانه به این سادگیهاست، برای این کار صفورا و همکارانش در انجمن مجبور شدند وقت زیادی بگذارند و با مسئولان مختلف شهر گفتوگو و چانهزنی کنند: «گاهی احداث کتابخانه در این مکانها با کلی مانع روبهرو بود. مثلاً مجبور بودیم همه کتابهایی را که نشرهای مجاز منتشر کرده بودند، دوباره به تأیید ارشاد برسانیم. بعد که کارمان بیشتر جا افتاد، برخی خودشان سراغمان آمدند و درخواست ساخت کتابخانه کردند.
مثلاً شهرداری یکی از بارهای کاغذش را به ما داد که بیشترش کاغذهای ادارای بود، نزدیک ۵۰۰کیلو کاغذ شد و ما همان موقع وعده دادیم با فروشش برای شهرداری کتاب بخریم و این کار را هم انجام دادیم.»
صفورا سالها مطالعات اجتماعی تدریس کرده و عاشق محیط زیست است و به قول خودش با اینکه خیلی اوقات دست تنها همه کارها را میکند اما آنقدر این فعالیتها به او حس خوبی میدهد که حاضر است همه سختیهایش را بپذیرد: «دیدن زباله عذابم میدهد. محال است بیرون بروم، زبالهای ببینم و دست به کار نشوم. از سویی میدیدم کتابخانه انزلی کتابهای جدید کم دارد و همیشه برایم آرزو بود چنین امکانی را برای شهروندان شهرم ایجاد کنم.»
او و همراهانش در انجمن طرفداران توسعه بندرانزلی اما این روزها ایدههای بزرگتری هم در سر میپرورانند. آنها معتقدند احداث کتابخانههای کوچک برای شهر کافی است و بهتر است حالا کتابخانهای بزرگ با ایدههای نو تأسیس کنند. کتابخانهای که نه تنها به جریان تبادل کتاب در شهر کمک کند که شهروندان را به کتابخوانی بیشتر علاقهمند سازد: «دوست دارم کتابها به دست همه برسد. با خودم فکر کردم شاید گذر برخی شهروندان به بیمارستان و باشگاههای ورزشی نرسد. برای همین قصد داریم این بار با فروش کاغذ باطله یک کتابخانه بزرگ راه بیندازیم.
یعنی درواقع یک کتابخانه برای همه شهر و برای این کار از ایدههای کارشناسی استفاده میکنیم. افزایش سرانه مطالعه در شهر از دغدغههای ماست و میخواهیم برنامهای برای کتابخوان کردن شهروندان هم بدهیم.
یعنی کتابخانه ما بجز امانت دادن کتاب به جوانها، آنها را به کتابخوانی هم علاقهمند کند.»
اکنون ۱۲ مدرسه در شهر انزلی اعلام آمادگی کردهاند تا کاغذهای باطله مردم را تحویل بگیرند و شهروندان هم همکاری خوبی دارند. آنها ایدههایشان را با مردم در شبکههای مجازی به اشتراک میگذارند و مردم هم همیشه استقبال میکنند و حالا خیلیها چشم به بازگشایی این کتابخانه با ایدههای جدیدش دارند.
آرمین صافدل یکی دیگر از اعضای انجمن طرفداران توسعه بندرانزلی هم برایم توضیح میدهد که شهرشان در زمینه مدیریت پسماند کاستی دارد و این کار توسط خانم غلهزاری انجام شده. او تأکید میکند معمولاً دولتها به شهروندان کتاب هدیه میدهند اما آنها برعکس عمل کردهاند و به نهادهای مختلف شهرشان کتاب هدیه دادهاند ازجمله آنها در روز کتاب و کتابخوانی به اعضای شورای شهر کتاب هدیه دادهاند.
با این همه تنها اقدام این انجمن برای ترویج کتابخوانی در شهر، فروش کاغذهای باطله و ایجاد کتابخانههای کوچک نبوده.
او برایم در این باره بیشتر توضیح میدهد: «ما فکر کردیم مهمترین مشکل شهرمان پایین بودن آگاهی است. ما در حوزههای علوم انسانی ضعیفیم. اگرچه تعداد زیادی مهندس خوب در شهر داریم اما جامعهشناس خوب، فیلسوف سیاسی و اجتماعی نداریم. تنها راه پر کردن این کاستی مطالعه است. ما تصمیم گرفتیم به گردش کتاب در شهر کمک کنیم و اگر کتابفروشی مرجع در شهر نیست باید به شهروندان کمک کنیم تا کتاب تهیه کنند.»
برای همین در کنار ایده ساخت کتابخانه که با نظارت صفورا انجام میشود آنها ایده تبادل کتاب را در قالب طرح «تو هم بخوان» در شهر اجرا کردند: «نمیخواستیم برنامه تبادل کتاب برنامهای خشک باشد و دنبال جاذبه بودیم تا همه گروهها و طبقات از هر سنی در آن شرکت کنند.
این برنامه را در سالن برگزار نکردیم و به فضای عمومی بردیم و چه بهتر این فضاها، فضاهای گردشگری تاریخی مهم شهری باشند و ضمن رفتن به این اماکن یک مطالبه هم داشته باشیم. مناره انزلی یا برج ساعت اولین جایی بود که این ایده را در آن برگزار کردیم. بعد از آن در موزیک جیگا (جایگاه موسیقی) این کار را کردیم. مناره درحال تخریب بود و در کنار برنامه تبادل کتاب درخواست مرمت مناره را هم دادیم که درخواستمان به نتیجه هم رسید.
موزیک جیگا هم دوباره احیا و بعد از مدتها در شهر موسیقی زنده اجرا شد. این روزها از دیگر شهرهای استان گیلان از شفت و رشت برای شرکت در این برنامه به انزلی میآیند و این موضوع برای همهمان تازگی دارد.» برنامه تبادل کتاب، احداث کتابخانه و طرحی برای تشویق کودکان و نوجوانان به کتابخوانی از دیگر برنامههای این انجمن است.
آنها در این انجمن نشان دادند میتوانند برای آینده شهرشان نگران باشند و از هیچ، برای شهرشان کتابخانه بسازند.