پنج هفته‌ای می‌شود که دولت ترامپ، به دلیل اختلاف کاخ سفید و نمایندگان دموکرات بر سر تامین بودجه ساخت دیوار مکزیک، تعطیل است. این میزان تعطیلی دولت فدرال در آمریکا، بی‌سابقه است. نه ترامپ و نه بزرگان دموکرات، تا لحظه تنظیم این یادداشت، از خواسته‌های خود کوتاه نیامده‌اند و چیزی حدود 800 هزار کارمند دولتی 34 روز است که، در مرخصی اجباری بدون حقوق به سر می‌برند. حدود 5 روز پیش سی‌ان‌ان گزارشی منتشر کرد که نشان می‌داد، بسیاری از کارمندان بیکار شده دولت آمریکا، برای دریافت غذا و نوشیدنی، در صف‌های طولانی ایستاده‌اند! سی‌ان‌ان چند روز بعد گزارش دیگری منتشر و اعلام کرد که: «بسیاری از این کارمندان، به دنبال استعفا هستند تا شغل دیگری برای خود بیابند... آنهایی هم که کارد به استخوانشان رسیده، به فکر خودکشی افتاده‌اند.»(!)

به تصاویر کارمندانی که در صف دریافت غذا ایستاده‌اند، دقت کردم. ظاهر و پوشش افرادی که در صف غذا ایستاده‌اند، مرتب است، آنها هیچ شباهتی به افراد فقیر و کارتن‌خواب ندارند. لباس‌های مرتب، ظاهر آراسته و...

چطور می‌شود، در بزرگ‌ترین اقتصاد دنیا، کارمندی که خانه، ماشین و زندگی خوبی دارد، در عرض یک ماه فقیر می‌شود؟ آیا آنها چیزی به نام پس‌انداز ندارند؟ یا نه، پای برخی مسائل فرهنگی در میان است؟ در ایران خودمان آیا اگر کارگر یا کارمندی یک ماه حقوق نگیرد، به این وضع می‌افتد؟ در ایران با این همه فشار و تحریم و بیکاری و بی‌تدبیری، اگر کارگر یا کارمندی یک ماه حقوق نگیرد، آیا به دریافت کمک‌های غذایی محتاج می‌شود و 35 روزه به فکر خودکشی می‌افتد؟

برای یافتن پاسخ این سوال‌های جالب و مهم، تحقیق مختصر و کوتاهی انجام دادیم و مثلا، با تنی چند از دانشجویان ایرانی ساکن آمریکا ارتباط گرفتیم، یا در اینترنت و رسانه‌های غربی جست و جو کردیم، حتی نظر برخی کارشناسان ارشد اقتصادی را هم جویا شدیم. نتیجه این تحقیقات بسیار جالب بود... بخوانید:

1- عده‌ای مسائل فرهنگی را پیش کشیدند. مثلا گفتند: «شاید» فرهنگ دریافتِ غذای کمکی در آمریکا طوری است که مردم از ایستادن در صف غذا احساس شرم نمی‌کنند. برخی نیز اعلام کردند، دولت آمریکا، مراکزی را آماده کرده که در چنین شرایطی به مردم غذای کمکی می‌رسانند و کارمندان نیز از وجود این مراکز آگاهند و خیلی راحت از این امتیاز استفاده می‌کنند. لذا حس تحقیر و شرمندگی هم ندارند.

اما این پاسخ دقیق نیست، چون هنوز به این سوال که «چرا با یک ماه حقوق نگرفتن، تحت شرایطی قرار گرفته که به کمک غذایی نیاز پیدا کرده» پاسخ داده نشده است. آنها چه احساس شرم داشته باشند چه نداشته باشند، به این غذای کمکی نیاز پیدا کرده‌اند. ضمن اینکه، طبق گزارش‌های رسانه‌های معتبر آمریکا، تعطیلی دولت و نبود بودجه، به همین مراکز خاص تهیه غذا نیز به شدت لطمه زده است. و اینکه، برخی کلیسا‌ها و مراکز خیریه که ارتباطی با دولت ندارند وارد میدان شده و برای نجات کارمندان گرسنه به صف شده‌اند.

2- از آنجایی که در این وجیزه، دو مورد «کارمند ایرانی با کارمند آمریکایی» را مقایسه کرده‌ایم (چرا در آمریکا کارمند با یک ماه حقوق نگرفتن به خاک سیاه می‌نشیند اما در ایران نه؟)‌ اشاره‌ای به وضعیت در ایران بد نیست. در ایران مسائل فرهنگی وجود دارد که باعث می‌شود، کسی که ناگهان بیکار می‌شود، بیشتر دوام بیاورد. مثلا همه شنیده‌ایم که در برخی از کشورهای غربی(مثل همین آمریکا) وقتی فرزندان به سن قانونی می‌رسند، کاملا مستقل می‌شوند و پدر و مادر، مثل سابق، دیگر از آنها حمایت نمی‌کند. اما در ایران، حمایت خانواده از فرزند، سن و سال نمی‌شناسد. چه بسیار افرادی بزرگسالی که به هر دلیلی دچار مشکلات جدی شده‌اند و پدر و مادر تا آنجا که توانسته‌اند، آنها را مثل دوران کودکی، زیر پر و بال خود گرفته‌اند.

3- «پس‌انداز» نیز، موضوع مهم دیگری است که داشتن یا نداشتن آن در چنین شرایطی، به قربانی کمک می‌کند. قطعا اگر آن کارمند آمریکایی که بیکار شده، پس‌انداز داشت، چند ماهی دوام می‌آورد و مجبور به ایستادن در صف غذای موسسات خیریه و کلیسا یا حتی «خودکشی»، نمی‌شد. طبق گزارش سایت market watch (23 دسامبر 2015) 60 درصد مردم آمریکا کمتر از هزار دلار پس‌انداز دارند.(درآمد ماهیانه یک کارمند یا کارگر معمولی در آمریکا به طور میانگین چیزی بین 30۰0 تا 3500 دلار گفته شده است. البته بسته به ایالت نیز این رقم متفاوت می‌شود).21 درصد مردم این کشور هم اصلا پس اندازی ندارند.

علت نداشتن پس انداز این عده نیز قابل توجه است: «زندگی با وام» شاید بیش از هر کشوری، در آمریکا جریان دارد. در این کشور وقتی فرد صاحب شغل می‌شود، چه بسا از سوی آن موسسه یا شرکتی که استخدام شده، صاحب خانه و خودرو هم می‌شود آن هم با اقساط طولانی و پرداخت نقدی حداقلی؛ بنابر این طبیعی است که، بخش قابل توجهی از درآمد ماهیانه این فرد برای مدت طولانی و شاید تا آخر عمر صرف پرداخت اقساط شود. گفته می‌شود آمریکایی‌ها، آدم‌های ولخرجی هستند.(شاید به دلیل اعتمادی که به ثبات اقتصادی کشورشان دارند! شاید هم بنا به دلایل فرهنگی) لذا چیزی برای پس‌انداز باقی نمی‌ماند. در چنین شرایطی، کافی است 30 روز بیکار بمانند.

4- یکی از دانشجویان ایرانی ساکن آمریکا می‌گفت، اینجا سیستم طوری چیده شده که اگر کار نکنی، کلاهت پس معرکه است! اما اگر کار کنی، زندگی آرامی خواهی داشت. در چنین سیستمی، طبیعی است که فرد، به طور جدی و سخت کار کند. باز طبیعی است که نتیجه سخت‌کوشی می‌شود، بهبود شرایط اقتصادی آن کارمند و آن شرکت و در نهایت آن کشور. جمع‌بندی چند پاراگراف بالا این می‌شود که، اگر کار کنی، وضعیت خوب است، وگرنه، کلاهت پس معرکه است. پس سیستمی که در این گونه کشورها چیده شده و کمک شایانی هم به رشد اقتصادی آن کشور می‌کند، مسئله‌ای است که، برای یافتن پاسخ سوال ابتدای یادداشتمان، به آن باید توجه داشت. اما درباره این «سیستم» نکته دیگری وجود دارد که ‌اشاره به آن خالی از لطف نیست.

5- کتاب «سقلمه» نوشته دکتر ریچارد تیلر راجع به اقتصاد رفتاری است. این کتاب در سال 2017 توانست جایزه نوبل اقتصادی را بگیرد. در بخشی از این کتاب به ترفندهایی سیستمی ‌اشاره شده که در بسیاری از این موسسات و شرکت‌ها به کارفرما، این توانایی را می‌دهد تا با سوءاستفاده از برخی ویژگی‌های شخصیتی افراد، بدون آنکه متوجه شود، از آنها کلاه‌برداری کند. شاید با کمی اغماض، بشود نام آن را به نوعی، فساد سیستماتیک! گذاشت. دقیق شدن به این بخش از کتاب شاید بتواند، لااقل به تکمیل پاسخ سوالمان و فهم بهتر موضوع کمک کند.

در این کتاب می‌خوانیم، برخی موسسات چندملیتی در آمریکا هستند که، با بهره‌برداری از حس تنبلی و کم‌توجهی آدم‌ها، در پوشش حتی قانون، اقدام به سوءاستفاده از مردم می‌کنند. این ترفند‌ها به قدری با ظرافت صورت می‌گیرند که، اگر فرد بعد از مدتی حتی متوجه موضوع بشود هم، به احتمال خیلی زیاد، شکایت نمی‌کند، چون، هیچ‌گاه فرصت آن را پیدا نخواهد کرد!

کتاب پس از توضیح یک مسئله روانشناختی درباره آدم‌ها و اینکه آدمی به طور غریزی به سمت «حفظ وضعیت موجود» و «تنبلی» سوگیری می‌کند می‌نویسد: «افراد (موسسات و شرکت‌ها) از سوگیری وضعیت موجود، به راحتی سوءاستفاده می‌کنند. چند سال پیش، امریکن اکسپرس نامه خوشایندی به سانستین(اسم شخص) نوشت و به او گفت که می‌تواند به صورت رایگان، ‌اشتراک سه ماه پنج مجله را به انتخاب خود دریافت کند. ‌اشتراک رایگان مجلات مثل تخفیف به نظر می‌رسد، حتی اگر این مجلات به ندرت خوانده شوند؛ بنابراین سانستین با خوشحالی مجلات را انتخاب کرد. او متوجه نشد که پس از پایان سه ماه ‌اشتراک رایگان، اگر اقدامی برای لغو ‌اشتراک نکند، همچنان مجلات را دریافت خواهد کرد،اما باید قیمت معمول آنها را بپردازد. حدود 10 سال است که او همچنان مشترک مجانی است که به ندرت آنها را می‌خواند. او کماکان قصد دارد ‌اشتراک خود را لغو کند، اما هیچ وقت فرصت این کار را پیدا نمی‌کند.»

از فساد سیستماتیک، تعاریف متعددی شده است. برداشت من از چکیده و خلاصه تعاریف مختلف از این نوع فساد، این است که، برخی سازمان‌ها و موسسات با آگاهی یا حتی همراهی و کمک حاکمیت، سیستم را طوری می‌چینند که فساد با ظاهری حتی قانونی، انجام شود. به عنوان مثال، قوانینی در سوئیس و آمریکا وجود دارد که، به برخی ثروتمندان، اجازه می‌دهد بخشی از درآمد خود را شفاف نکنند، تا مالیات کمتری بپردازد.(به این نکته توجه داشته باشید که، عدم پرداخت مالیات در این کشورها، جرم بسیار بزرگی است. آن‌قدر بزرگ که ژاپن، کارلوس گوسن، رئیس ‌همزمان نیسان و رنو را که قهرمان ملی این کشور است، به دلیل تخلف کوچک مالیاتی برکنار و محاکمه کرد) آنچه در موسسه چندملیتی امریکن اکسپرس رخ می‌دهد را کنار تعریف نصفه و نیمه‌مان از فساد سیستماتیک و وضعیت کارمندان آمریکایی بگذارید.

همچنین اعتراض‌هایی که هر از چند گاهی در کشورهایی مثل آمریکا و انگلیس در اعتراض به معافیت‌های قانونی برخی ثروتمندان از پرداخت مالیات برگزار می‌شود. قانون به برخی اجازه داده، به دلیل ثروتمند بودن، مالیات کمتری بدهند. مردم آمریکا در چنین فضا و سیستمی کار و زندگی می‌کنند! زندگی در چنین سیستم‌های پیچیده‌ای که، ثروتمند را ثروتمند‌تر و فقیر را فقیر‌تر می‌کند، با تلنگری مثل، تعطیلی یک‌ماهه دولت، قطعا کارمندانِ حقوق‌بگیرِ بدهکار را به چنین روزی می‌اندازد.

فساد از این سیستماتیک‌تر که 90 درصد کل ثروت آمریکا در دستان یک دهم درصد این کشور است (سناتور برنی سندرز 22 دی ماه 97) و 50 درصد ثروت کل کره زمین، در دستان 26 نفر؟! (آکسفام)

منبع: کیهان