خدانگهدار اسطوره فردا!
جناب آقای کیروش! صدمین مسابقهای که شما به عنوان سرمربی تیم ملی فوتبال ایران روی نیمکت نشستید، به مدد همان روحیه جمعی ایرانی که همواره در بزنگاههای تاریخی مانند بختک، روی تن و ذهن ما میافتد و مانع دستیابی به گوهر مراد میشود
قانون-حامد شجاعی
جناب آقای کیروش! صدمین مسابقهای که شما به عنوان سرمربی تیم ملی فوتبال ایران روی نیمکت نشستید، به مدد همان روحیه جمعی ایرانی که همواره در بزنگاههای تاریخی مانند بختک، روی تن و ذهن ما میافتد و مانع دستیابی به گوهر مراد میشود، تبدیل به یک بازی دراماتیک شد تا درست در لحظهای که یک ملت با شور فراوان آماده در آغوش کشیدن شاهد قهرمانی آسیا پس از 43 سال بودند، یک روز تلخ در حافظه جمعی فوتبالدوستان ثبت شود. اما دلیل نگارش این سطور، بیشک مرور وقایع مسابقهای که شاید بتوان آن را با شکست تلخ 3 بر صفر مقابل کره جنوبی در مسابقات مقدماتی جامجهانی94 مقایسه کرد، نیست.
آقای کیروش! قطعا جنابعالی به عنوان فردی که هشت سال سکاندار تیم ملی فوتبال ایران بودید، بهتر از هر شخص دیگری میدانید که همه آنچه در این جایگاه، چه در بعد فنی و چه در حوزه ارتباطی انجام دادید، بلااشکال و غیرقابل نقد نبوده است و قطعا با هوش و ذکاوتی که در شما وجود دارد، دانستهاید که ما ایرانیان، در قبال بزرگان و چهرههایی که به هر دلیل و در هر حوزهای به ایشان امید میبندیم، مردمانی خوشاستقبال و بد بدرقهایم! پس جای تعجب ندارد اگر امروز، عدهای از ما همه آنچه در هشت سال گذشته با هدایت شما در سبد فوتبال ملی ایران قرار گرفته است را در پای یک شکست تلخ، به مسلخ ببرند و پایکوبان، رفتن جنابعالی از تیم ملی ایران را تبریک بگویند یا با طعن و کنایه از تمامی اعضای تیم ملی فوتبال ایران، منهای سرمربی آن، تقدیر و تشکر کنند. این نوع رفتارها، مسبوق به سابقه است و جنابعالی قطعا نخستین نفری نبودید که در چنین فضایی، خداحافظی با جایگاهتان را تجربه کردید اما به لطف تغییرات فراوانی که شخص شما در نگاه جمعی ما به مسابقات و نحوه بازی کردن ملیپوشان در تیم ملی ایجاد کردید، امیدوارم آخرین نفری باشید که حدیث جداییاش از مقام و منصب، چنین سرانجامی دارد. ما ملتی اسطورهجو و قهرمانکُشیم! درست در زمان بحران، چراغ به دست میگیریم و به دنبال یک اسطوره میگردیم تا منجی ما باشد اما دیری نمیپاید که منجی دیروز و قهرمان امروز، دلمان را میزند. پس او را میکشیم و بار دیگر چراغ در دست به جست و جوی منجی جدید برمیآییم و البته وقتی در آستانه کشتن قهرمان جدیدمان هستیم، از قهرمان گذشته، در دل و جانمان یک اسطوره دستنیافتنی میسازیم. با کمال خوشوقتی باید گفت که جنابعالی در این چرخه تکراری تاریخی از نوادر خوشاقبال بودید که دوران گذارتان از منجی به قهرمان مرده، هشت سال به طول انجامید و احتمالا آنقدر خوششانس هستید که تبدیل شدنتان به آن اسطوره دستنیافتنی در حافظه جمعی ایرانیان، چندان طول نکشد. مبادا گمان ببرید که ملت ایران، ملتی غریبگدازند و تنها در قبال غیرایرانیان چنین رفتاری نشان میدهند. پیش از شما، پرویز دهداری و علی پروین و محمد مایلیکهن و جلال طالبی و امیر قلعهنویی و علی دایی نیز چنین سرنوشتی داشتهاند؛آنچه بر سر تومیسلاو ایویچ فقید آمد که نیاز به تکرار ندارد. خودمانیم! همین آقای ایوانکویچ هم وقتی به آن نقطه رسید، چمدانش را از آلمان بست و تا سالها فکر بازگشت به ایران، به سرش نزد. فردای برانکو هم پس از کمی به دردسر افتادن تیم پرسپولیس در هر مقطعی که طبیعت فوتبال است، حدیث مکرر خواهد بود؛ مگر آنکه ما ایرانیان، عادات جمعی خود را به سمت بهتر شدن تغییر بدهیم، وگرنه تا اطلاع ثانوی ما ملتی میمانیم که فردای خداحافظی رییس دولت اصلاحات از دولت، محمود احمدینژاد را بر جای او مینشانیم و تا سالها کاسه «چه کنم؟» در دست میگیریم.
آقای کیروش! باخت تیم ملی فوتبال ایران به ژاپن، از قضا تقصیر جنابعالی نبود. ما در مسابقه هشتم بهمن به خودمان، به عادات جمعیمان و به سرخوردگیهای انباشته شده در روح تکتکمان، طی سالهای متمادی باختیم. انگار در بزنگاه دیدار با ژاپن، شاگردان شما همه آنچه به ایشان آموخته بودید را در یک نیمه، به کنار گذاشتند و شدند آنچه همه ما شدهایم و هستیم. ملتی که باور ندارد تا نهایت موفقیت و پیروزی میتوان گام برداشت! جمعی که احساس میکند همواره دست دشمن از غیب بیرون میآید تا ولو در گام ماقبل نهایی مانع موفقیتش شود. گروهی که در همان مقطع حساس کنونی، توان و تمرکزش را به جای تلاش برای رسیدن به هدف، صرف مبارزه با دشمن فرضی میکند و در عالم واقع، خودش، رقیب خودش میشود. صدها سال است بخش مذهبی این جامعه، مسلمانان صدر اسلام را به خاطر رهاکردن تنگه احد قبل از پیروزی شماتت میکند. چقدر صحنه گل اول ژاپن شبیه آن نبرد تاریخی بود!
و این دقیقا تفاوت فرهنگی ما با ملتی است که از دل خاکستر جنگ جهانی دوم و غبار ناشی از بمباران اتمی، میخواهد و اراده میکند که قرعه نو به نام خودش بزند تا جهان به کامش شود.
آقای کیروش! بابت همه زحماتی که در هشت سال گذشته برای فوتبال ایران کشیدید، متشکریم اما بدانید که به هیچوجه به پایان ماجرا نرسیدیم. دور نیست زمانی که از شما و دوران مربیگریتان در تیم ملی ایران، با آه و حسرت یاد شود و حتی خیابانیترین تحلیلها و تفسیرهای ورزشی هم، عصر کیروش را مقطع بروز تغییرات شگرف در تفکر و نحوه بازی ملیپوشان فوتبال ایران بدانند. سرگذشت اوفارل و ایویچ، شاهد قطعی این مدعاست. پس اجازه بدهید که فعلا فقط تا زمانی که در قامت یک اسطوره در تاریخ فوتبال ایران هبوط کنید، دست شما را گرم بفشاریم و اخبار فعالیتهایتان را در گوشه دیگری از جهان، دور از ایران دنبال کنیم. خداحافظ منجی دیروز و قهرمان مجروح امروز! خدانگهدار اسطوره فردا!