به گزارش خبرنگار گروه اندیشه
خبرگزاری شبستان: نشست «گفتمان فلسفی علوم انسانی در چهار دهه پس از انقلاب اسلامی»، صبح امروز (پنجشنبه، ۱۱ بهمن) در سالن اندیشه پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
«غلامعلی حداد عادل» در این نشست طی سخنانی اظهار کرد: یک واقعیت آن است که ایران همیشه کشور حکمت، عرفان، کلام و فلسفه بوده و شاید کمتر کشوری در دنیا وجود داشته باشد که فلاسفه آن بتوانند سنت استاد- شاگردی خود را تا ۱۲۰۰سال قبل به صورت منظم و ناگسیخته ترسیم کنند و این تاریخ را می توان تا ابن سینا و قبل از او نوشت. تشیع که همیشه در ایران مورد توجه بوده و در چند قرن اخیر غلبه پیدا کرده است برداشتی عقلانی از اسلام دارد و نمونه اش نهج البلاغه است. در ایران حکمای ما اسلام را با نگاه عقلانی فهمیده اند مثل شهید مطهری، ما نمی توانیم این واقعیت را نادیده بگیریم که بنیان گذار این انقلاب خود در حوزه قم مدرس اسفار ملاصدرا بوده و شارح ابن عربی در حوزه قم بود. لذا امام راحل قبل از اینکه پرچم انقلاب را در دست بگیرد خود فلسفه تدریس می کرده است و مقام معظم رهبری نیز فکر فلسفی عمیق دارند هرچند که مجال طرح ام چندان ممکن نشده است. نگاه رهبری نگاه علامه طباطبایی(ره) و شهید مطهری به فلسفه است.
رییس شورای تخصصی تحول و ارتقای علوم انسانی ادامه داد: نامه ای که امام خمینی(ره) به گورباچوف نوشت فرصتی کوتاه بود تا امام برخی حرف های فلسفی اش را مطرح کند، این بعد از شخصیت امام راحل هیچ وقت مکشوف نشد.
وی با بیان اینکه در این چهل سال وضعیت فلسفه در ایران رشد کرده است، گفت: امروز وقتی وضعیت گروه فلسفه در دانشگاه ها را با زمانی که دانشجو بودم مقایسه می کنم، می بینم چه تفاوت هایی ایجاد شده است، وقتی دانشجوی کارشناسی ارشد و دکترا بودم و فلسفه کانت می خواندیم تنها ۱۲صفحه از کانت به فارابی ترجمه شده بود اما امروز تقریبا همه آثار کانت به فارسی منتشر شده است و رشد فلسفه در این چهل سال بسیار است و بر اساس آماری که وزارت ارشاد ارایه کرده است در این مدت ۴۱ هزار و ۹۵۷ کتاب ذیل عنوان کلی فلسفه و روانشناسی در ایران منتشر شده است. همچنین تعداد مجلات در حوزه فلسفه و حکمت مطابق آمار وبگاه نورمگز ۱۳۵ مجله است و فکر نمی کنم که تعداد این مجلات قبل از انقلاب از تعداد انگشتان یک دست بیشتر بوده باشد.
حداد عادل در بخش دیگری از مباحث خود با اشاره به مواجهه فلسفه غرب و فلسفه اسلامی، اظهار کرد: در این مورد به چند نکته اشاره می کنم، از خصوصیات فلسفه اسلامی در برابر فلسفه غرب آن است که این فلسفه هست خود را در بحث وجود و احکام وجود خلاصه کرد که اصلا تعریف فلسفه از دیدگاه حکمتی ما همین است و این یعنی فهم عالم هستی از طریق فهم وجود است.
وی ادامه داد: در فلسفه اسلامی معرفت شناسی و خود علم به معنای آگاهی وجود است و وقتی صحبت از وجود ذهنی می شود یعنی علم هم از وجود بر می خیزد، در فلسفه غربی خصوصا از دکارت به این طرف، معرفت شناسی از هستی شناسی فاصله گرفته است.
حدادعادل ابراز کرد: جمله (من فکر می کنم پس هستم) که دکارت گفت، متضمن تقدم شناخت بر هستی است، این ادامه یافته و به طوری می توان گفت که تاریخ ۵۰۰ ساله تفکر فلسفه غرب بر اساس نسبت میان معرفت و وجود تحریر یافته است اگرچه این اتفاق در فلسفه اسلامی نیفتاده است اما در فلسفه غرب غالب است.
استاد دانشگاه تهران افزود: تفاوت دیگر فلسفه اسلامی با فلسفه غرب آن است که در فلسفه اسلامی سراغ فلسفه های خاص و انضمامی نرفتند. با این حال ما در میان حکمای خودمان کسی را نمی بینیم که فلسفه هنر، فلسفه سیاست و ... را به این معنا که در غرب بوده در سنت فلسفی مان مطرح کند.
حداد عادل بیان کرد: امروز در اروپا راجع به همه چیز بحث فلسفی می کنند، اما این چنین جریانی برای ما وجود نیامده است، توجه کنیم تفاوت مهمی که میان دنیای غرب و اسلام هست آن است که ما در دنیای اسلام قرون وسطا نداریم، قرون وسطا در اروپا به معنای حاکمیت دین است و رنسانس یعنی پایان حاکمیت دین و آغاز عصر جدید.
وی اظهار کرد: در اروپای جدید بعد از رنسانس فیلسوفان خواه ناخواه جانشین پیامبران شدند و زمانی که مردم دیگر نمی توانستند برای بایدها و نبایدها به دین رجوع کنند به فلاسفه مراجعه می کردند لذا باید فلسفه همه چیز ایجاد می شد. در صدساله اخیر که فلسفه های غربی وارد کشور ما شد و با نوعی مواجهه که میان فلسفه اسلامی و غربی پیدا شده است نوعی آگاهی برای اهل فلسفه پیدا شد که عبارت بود از اینکه فلسفه غرب با فلسفه ما متفاوت است.
حدادعادل تاکید کرد: قبل از انقلاب این مسأله وجود نداشت و به فلسفه اسلامی به عنوان کار موزه ای نگاه می کردند که نباید آن را دور انداخت اما باید نگاه اش داشت.
وی ابراز کرد: فلسفه غربی، زبان و مطالبی جز فلسفه اسلامی داشت و بحث وجود و هستی شناسی در فلسفه غربی جدی نبود در عوض فلسفه های مضاف در فلسفه اسلامی سابقه نداشت.
رییس فرهنگستان زبان و ادب فارسی بیان کرد: در چهل سال اخیر که فلسفه جدی شده است سه مواجهه و تاثیر را می بینیم که فلسفه اسلامی از فلسفه غرب گرفته است، نخست آنکه در نگاه جدید، به بحث معرفت و شناخت در قالب فلسفه اسلامی توجه می شود. دومین تاثیر اینکه در فلسفه اسلامی سوالاتی ایجاد شده که زایش ها و رویش های نوینی را ایجاد کرده است و تاثیر سوم در روش بیان فلسفه اسلامی است به طوری که کتاب های تألیف شده در فلسفه اسلامی با روش جدید ارایه شده است. نمونه ای که در این راستا می توان اشاره داشت کار مرحوم ایزوتسو بود که مقدمه ای بر شرح منظومه سبزواری زد و بعدها مرحوم مجتبوی آن را به فارسی برگرداند.
وی اضافه کرد: این کار ایزوتسو می تواند الگو باشد. از دیگر جنبه های مهم در مواجهه فلسفه اسلامی با فلسفه غرب، فلسفه های اگزیستانس است که در غرب مطرح بود و در جامعه ما طرح شد. در واقع حرفی که فیلسوفان اروپایی بعد از جنگ جهانی تحت عنوان فلسفه اگزیستانس گفتند به لحاظ ماهیت و محتوا بیشتر با عرفان سر و کار دارد و می خواهد حرف هایی را بزند که عرفای ما میزدند.
حداد عادل در پایان خاطرنشان کرد: فلسفه در ایران به سرعت در حال تحول است و در آینده با گسترش میدان فلسفه تطبیقی هم فلسفه اسلامی به معنای ذاتی خود رشد می کند و هم فلسفه غربی.
پایان پیام/
248