هنگامه مرمت
حقوق عمومی و حقوق اساسی ظرفیت فراهم کردن خواستگاه های نسل امروز را در اصول داراست ولی قواعد آن به نظر می رسد محتاج بازنگری و ترمیم است
قانون-مسعود رضا بلادری/ حقوقدان و روزنامهنگار
حدود ۱۱۰ سال قبل، ملت ایران شجاعانه علیه زیادهخواهی و انحصارطلبی و استبداد زمامداران بهپاخاست و انقلاب مشروطه را رقم زد. انقلابی که به لحاظ حقوقی اختیارات پادشاه را محدود و مشروط و بهنسبت حق مردم در تعیین سرنوشت را به رسمیت شمرد؛ کشور از حکمرانی مطلق یک اندیشه و یک طیف خارج و اگر چه احترام و وجود سلطنت باقی ماند ولی خواست ملت در اداره امور کشور به نسبت لحاظ شد. سالها بعد پهلوی وارث انقلاب مشروطهخواهی ملت شد و لحظه به لحظه جمهوریت انقلاب مشروطه را به سمت استبداد و تک رایی پیش برد. پهلوی قصد کرد تجددخواهی و عمران و رونق اقتصادی و توسعه یافتگی صنعتی و اشتغال را جایگزین آزادی و مردمسالاری کند. آرام آرام از انقلاب مشروطه و ارزشها و اصول قیام مشروطهخواهی اثری باقی نماند؛ شاه به نیابت از مردم و بهتنهایی گرداننده امور کشور بود. مملکت فقط با یک حزب آنهم متعلق به پادشاه، قدم در رستاخیزی بزرگ مینهاد؛ محمدرضا پهلوی موسس دولت و حکومت بود و به جهت سوق کشور به اقتصادی قدرتمند و رفاه نسبی خود را محق در استبداد و خود رایی میدید و در عمل جایگاهی برای حضور مردم در اداره کشور قائل نبود. پهلوی سعی میکرد با توسعه اقتصاد ذهن ملت را از آزادیهای مشروع و دموکراسی دور کند و این با خواست مردم در تضاد بود. پس این بار کج به منزل نمیرسید حتی اگر شکم مردم سیر بود. هنگامهای که در سال ۱۳۵۷ هجری شمسی، یک ملت هم نوا شدند و خود را برای انقلابی دیگر در تکامل و احیای انقلاب مشروطه مهیا کردند، مهمترین شاخصهای که بهوضوح مشاهده شد، مطالبه حق تعیین سرنوشت توسط شهروندان یک اجتماع ناامید بود. اجتماعی سرخورده و ناامید این بار خود را در پناه اسلام و مذهبیون میدانستند. ملت یک صدا سلطه سلطنت را تکفیر و مشارکت در اداره کشور و تعیین سرنوشت را حقی مسلم میدانستند حقی که توسط پادشاه در سالهای قبل از انقلاب، شناسایی نشد و اصرار سلطان بر نظام پادشاهی و اعمال مستقیم نظرات شخص اول مملکت در امر حکومت، بدون توجه به منویات مردم موجبات دیکتاتوری و در نهایت دگرگونی عظیم را در ایران و خاورمیانه رقم زد.دستاوردی از انقلاب
سالهای متمادی از انقلاب اسلامی میگذرد، مردم از جور سلاطین بهزعم خود نظام سیاسی ایران را در مصونیت اسلام نهادینه کردند. شهروندان ایرانی اتکا بر منویات اسلامی را در ممانعت از بروز استبداد و دیکتاتوری، واکسنی برای اجتماع خود دانستند و با آزادی کامل انقلاب خود را به مذهبیون و زعمای اسلام سپردند. اینک بسیاری از انقلابیون یا از دنیا رفته اند یا دوران کهولت و بازنشستگی را طی میکنند نسل دهه ۵۰ رو به پایان دارد و جوانههای قرن ۱۵ هجری شمسی در حال سبز شدن است. اینک ایران اسلامی در مقابل اندیشه نسل تازهای است که توقع میرود از مزایای انقلاب و سازوکار نسل گذشته بهرهمند باشند. در حقوق اساسی و عمومی نظام جمهوری اسلامی انتخابات و همهپرسی بارزترین سازوکار اجرایی کردن حق تعیین سرنوشت و رسانیدن منویات مردم به گوش مسئولان، توسط نسل امروز است همانطورکه بنیان جمهوری اسلامی با تیزهوشی و تدبیر بنیانگذار انقلاب از مسیر همه پرسی و رجوع به آرای مردم در دو مرحله سرنوشت ساز نهادینه گشت و اینک مثل هر اجتماع بشری و رو به توسعهای، جامعه امروز ایران با بدنه اجتماعی سال ۵۷ بسیار تفاوت دارد چرا که نسلی از پس نسلی دیگر میروید و ضمن دریافتن سرگذشت نسل گذشته با اندیشهای نو به میدان اجتماع میرود و در رویارویی با سیاستمداران به منصه ظهور میرسد.
تجربه خاص
تاریخ تجربیات و شکستها و پیروزیهای جامعه دیروز را به آدمیان امروز منتقل میکند و تغییر معلول طبیعت روبهابد جهان هستی است. بسیاری از آمال و مطالبات مردم امروز نسبت به مردم دیروز تغییر کرده، اگرچه بسیاری از ارزشها قرنهاست که ثابت ماندهاند ولی روشهای نیل به سعادت و دست یافتن به ارزشهای اجتماعی رو به تغییرهای بنیادین است. انقلاب در سازوکارهای مورد پسند نسل اول، دست کم تا ۴۰ سال جوابگوی زمانه و اتباع خویش است و حالا باید پرسید آیا این سازوکارها و روشهای مورد تایید گذشتگان، جوابگوی نسل حاضر است؟ و چه کسی بهجز نسل امروز شایسته پاسخ به این سوال است؟ به تعبیر دیگر که بنیان گزارش حاضر است، آیا مردم نسل امروز انقلاب چون نسل اول حق تعیین سرنوشت خود را دارند یا باید با روشها و سلایق نسل اول انقلاب جامعه را به پیش برد؟ آیا انقلاب اسلامی سال ۵۷ سازو کار ورود سلیقه و خواست نسل امروز را با خود همراه دارد؟ یا فقط منویات مردمان دهه ۵۰ برملت دهههای آتی بار میشود؟ بارها شنیدیم مدعیان دموکراسی و حقوق بشر انقلاب ۵۷ ایران را زیر سوال بردند و سعی کردند این انقلاب را طرحی خارجی جلوه دهند لکن تاریخ گواه است که مردم ایران یکپارچه سقوط نظام پادشاهی را فریاد زدند و ذهن سیراب و اندیشه روشن را بر شکمی فربه ترجیح دادند و زعامت خمینی کبیر و قانون اساسی و نظام جمهوری اسلامی را آمال و آرمان خود دانستند و چه شرافتمندانه و سربلند به خواستگاههای خود دست زدند و بر حفظ آن تا امروز کوشیدند و حالا اگر بنا به ادامه نهضت و استقرار دوباره ارزشهای جامعه فعلی داریم شایسته است همین انقلاب، سازوکار عملی کردن خواستگاههای نسل کنونی را برآورده کند.
مرمت انقلاب
حقوق عمومی و حقوق اساسی ظرفیت فراهم کردن خواستگاه های نسل امروز را در اصول داراست ولی قواعد آن به نظر می رسد محتاج بازنگری و ترمیم است؛ انقلاب چون بنایی تاریخی، استوار و زیباست که حالا پس از سالیان محتاج مرمت است تا جلوه های ارزشی خود را بار دیگر به رخ جهانیان کشاند و نشان دهد محصور در دهههای گذشته نیست. انقلاب اسلامی ایران به باور نگارنده نه در اصول که در فروع، محتاج اجتهاد است. بنا نیست با تغییر هر نسل انقلابی در جامعه رخ دهد و یوم ا... تازه ای را تاریخ شهادت دهد. ممکن است در روند توسعه و پیشرفت یک اجتماع جهان بینی مردم ثابت بماند ولی بایدها و نبایدهای مردمان یک اجتماع در گذر زمان ثابت نباشد و دستخوش عقاید مردم زمان خویش شود و هنر انقلاب در ماندگاری اصول و حفظ ارزشها ست نه در تعصب و پافشاری انقلابیون بر روشها و سازوکارهای قدیمی. ماندگاری تضمین نمی شود مگر از ملت در هر دوره و نسلی پرسیده شود چه می خواهند؟ و چه روشی را می پسندند؟ نظام سیاسی کشور در سالیان اخیر دستخوش جریاناتی شده که بهنظر می رسد اکثریت مردم به سهولت بر سرنوشت خود اشراف ندارند و سلایق حزبی را بر خواسته های خود مرجح و محاط می یابند.
معضلی اساسی
انحصار طلبی بلای جان کشور شده و مردم شاید در انتخاب دست داشته باشند ولی در عزل مستقیم مسئولان آزاد نیستند و بیشتر اشخاصی را که مورد استصواب و سلیقه قلیلی قرار دارند را انتخاب می کنند و هر چقدر اندیشه های اجتماع با منویات این قلیل زاویهدار تر شود نا امیدی رو به فضونی خواهد گذاشت. از طرفی مردم بر مبنای تعهداتی که در تبلیغات انتخاباتی به ملت تسلیم می شود، برخی را اصلح پنداشته و انتخاب می کنند و ایشان را وارد بر سرنوشت خود میدانند در حالی که در ادوار اخیر دولتها مشاهده می شود، منتخبان مردم پس از چندی روندی خلاف تعهدات خود به ملت را در پیش می گیرند و ملت چارهای جز تحمل ایشان تا چهار سال آینده را ندارد. در واقع نظام سیاسی انقلاب سازوکاری جهت اصلاح امور و تغییر مسیر ملت و رجوع از این انتخاب را در قواعد نظام خود ندارد و سازوکار گذشته جوابگوی خواستگاه های نسل امروز نیست و در این شرایط قواعد تازه ای برای مردم تاسیس نشده حال آنکه جامعه تشنه تغییرات اساسی است و این تشنگی اگر توسط انقلاب و انقلابیون ۵۷ سیراب نشود کشور به دست انقلابیون شنبه خواهد افتاد و خون شهدای مشروطه خواه و اسلام گرا به فراموشی سپرده خواهد شد. مردم در صدد حفظ انقلاب ۵۷ و ارزشهای ملی و مذهبی هستند اما در این راه باید مسئولان را در کنار خود بیابند و گرنه حرمت بین ملت و زمامداران شکسته خواهد شد.
اصل مهجور
اصل ۵۹ قانون اساسی در همه پرسی امور مهم کشوری و رجوع به آرای ملت در امور حیاتی متروک مانده است و همه پرسی سالیان است که جایی در نظام سیاسی کشور ندارد. تمام مسئولان پشت تریبونهای خود مطالبات مردم را فریاد می کشند؛ از ریاست جمهور تا ائمه جمعه تا نمایندگان ملت ولی احدی نیست که مسئولیت مشکلات را پذیرفته و اقدام به رفع آن کند چرا که هر کسی تقصیر را بر گردن شخص دیگری آویخته است. دولتهای اصولگرا در نیل به تعهدات انتخاباتی خود شکست می خورند در حالی که محکوم به جریان انحرافی می شوند و مردم فراموش می کنند و به دولتی اصلاح طلب امیدوار میشوند این در حالی است که دولتهای اصلاح خواه نیز در انجام تعهدات خود مسئولیت را به گردن سایر ارکان حکومت انداخته و در حالی که متهم به فتنه گری هستند بهکار خود خاتمه میدهند و مردم بار دیگر فراموش کرده و به دولت دیگری امید می بندند. نسل پشت نسل عمر بسوزانند تا انتخابات چهار ساله بعدی و انتخاب اصلحی دیگر از حاصل استصواب ۱۲ نفر فرا رسد و مشکلات روز به روز بزرگتر شود. به نظر می رسد این دور تسلسل نمیتواند تا سالیان سال خواسته های نسل فعلی انقلاب را تامین کند چرا که نسل تازه محتاج ساز و کارهای تازه است، اگر ارزشهای ملی و مذهبی ثابت مانده ولی سلیقهها و روشهای دستیابی به مدینه فاضله و سعادت دنیوی و اخروی در افکار عمومی مدتهاست که رو به تغییر نهاده ، مسئولان انقلاب شکوهمند اسلامی برای سربلندی ملت ایران باید ظرفیتهای اندیشهای مردم را آزاد کنند تا یاس و ناامیدی و رخوت و سرخوردگی موجود در جامعه جای خود را به احساس مطلوبی که مردم در سال ۵۷ تجربه کردند، دهد و موجب نشاط دوباره جامعه شود و شور و اشتیاق سازندگی در دهه ۶۰ در این نسل نیز بروز کند؛ نسلی که از دورهای تسلسل که رو به ابطال عمر دارند، خسته شده اند و خود را سوخته می دانند در حالی که انقلاب اسلامی ظرفیتهای بسیاری دارد که آزاد نشده و پشت سدهای خودرایی و انحصار مانده است. انقلابیون قدیم و مسئولان حاضر می توانند با نگرشی فراگیر تر از مردم یک نسل، منویات مردم امروز را نیز چون گذشته تامین و نشاط و شادابی را در جامعه الصاق کنند که این مهم از هر برجام و فرجامی در پیروزی نهایی انقلاب موثر تر است.