محسن شرفالدین: اولین فیلم این جشنواره که فراتر از حد انتظار بود و مخاطبان را غافلگیر کرد. به عنوان یک اول از فیلمساز کم تجربه میتوان چشم را در ایراد های فنی و اجرایی بست و از آن لذت برد. فیلمی که پس از نمایش در پردیس ملت، واکنش ها و بحث های فراوانی را در گوشه گوشه سالن مطبوعات به خود اختصاص داده. یک اثر رادیکال سیاسی و بی تعارف که حتی اجازه ساخته شدنش هم یک پیشرفت برای سینمای ما محسوب می شود. فیلمی سرپا، قصه گو، دارای قهرمان و ضد قهرمان مشخص، با روایتی پر ضرب و میخکوب کننده!
مصطفی رضایی: فیلمی سیاسی - که تعدادش و تنوع نگاهاش در سینمای ایران به شدت کم است - با وامگیری از آژانس شیشهای که گرچه قدرت درام و پرداخت سینمایی آژانس را ندارد ولی صریحتر است. "دیدن این فیلم جرم است" پر است از تیپهایی که هر کدامشان قرارست نماد بخشی از حاکمیتی باشند که بخش اعظم آن را زوال و فساد فرا گرفته است. قهرمان فیلم عنوان نمایندگی همه مردم را یدک میکشد، اینکه چقدر این تلقی صحیح باشد خودش محل بحث است اما لااقل مثل آژانس شیشهای، فیلمی ضد مردم نیست.
هدی مقدسی: «دیدن این فیلم جرم است» از کارگردانی که کارنامهای نه چندان شناخته شده دارد، فیلم عجیبیست، یک آژانس شیشهای امروز با سکانسهای نفسگیر حاتمیکیایی که به حق با دیالوگهایی مناسب و بهجا و فرمی که به سینمای مدرن تنه میزند، درگیرت میکند. میزانسهایی در عمق با دوربینی که همراه شخصیتهاست و جغرافیا را بدون تاکید روی المانهای آشنای مخاطب از طبقه خاص قهرمان به درستی میسازد، و قصهای که شاید گفتنش جسارت میخواهد. فیلم در ادعای خود موفق است، حرفهایش را بیپرده میزند و کارگردانی روان و سیالش هرچه میخواهد از تماشاگر میگیرد.
امیر ابیلی: علی رغم معایب فنی، «دیدن این فیلم جرم است» در رویکرد و استراتژیِ روایت بسیار جلوتر و بینقصتر از فیلم محبوب ابراهیم حاتمیکیاست. به این دقت کنیم که «آژانس شیشهای» به وضوح فیلمی «علیه مردم» است. در آژانس با آنکه بسیجی/مربی به «سیستم» اعتراض دارد اما حالا رو در روی «مردم» ایستاده و نگاه کارگردان به مردم بسیار منفی است. «امیر» «دیدن این فیلم جرم است» اما در کنار مردم و مسائل آنان است و در مقابل «سیستم» به آن انتقاد میکند و مخاطب نیز به شدت با او همراه است و قلبش برایش میتپد. طبعا این برای یک فیلم در سینمای ایران دستآورد بزرگی است و برای یک فیلم اولی دستآوردی بزرگتر.