چرا رمانِ شاخص انقلاب اسلامی نداریم؟/دولت‌ها برنامه مدونی برای هنر انقلاب نداشتند


چرا رمانِ شاخص انقلاب اسلامی نداریم؟/دولت‌ها برنامه مدونی برای هنر انقلاب نداشتند

گروه فرهنگی ـ در میزگرد جریان شناسی ادبیات داستانی انقلاب اسلامی درباره تلقی‌های موجود از ادبیات داستانی انقلاب اسلامی بحث شد و پس از آن، به مسائلی همچون چرخه معیوب نظریه‌پردازی، آموزش و نقد در حوزه ادبیات داستانی انقلاب اسلامی و همچنین بی‌برنامه بودن دولت‌ها در زمینه رشد و تعالی هنر انقلاب در پاسخ به چرایی عدم خلق آثار شاخص در این حوزه پرداخته...

چرا رمانِ شاخص انقلاب اسلامی نداریم؟/دولت‌ها برنامه مدونی برای هنر انقلاب نداشتند

به گزارش ایکنا از خوزستان، نشست «جریان شناسی ادبیات داستانی انقلاب اسلامی» با حضور حامد صافی مدرس دانشگاه و پژوهشگر ادبیات فارسی، فاطمه شکردست منتقد و مدرس زبان و ادبیات فارسی و عبدالرزاق پورعاطف داستان نویس در تحریریه خبرگزاری قرآن خوزستان تشکیل شد. در این میزگرد در آغاز درباره تلقی‌های موجود از ادبیات داستانی انقلاب اسلامی بحث و پس از آن، دلایل عدم خلق آثار شاخص در این حوزه بیان شد.

در آغاز این نشست، فاطمه شکردست عضو هیات علمی دانشگاه پیام نور استان خوزستان گفت: ورود به این بحث نیازمند یک مقدمه است و آن تلقی ما از ادبیات داستانی انقلاب است. تعبیر ادبیات داستانی انقلاب، زیاد به کار برده می‌شود اما واقع این است که در اصول موضوعه و مبانی ادبیات داستانی انقلاب اسلامی شاید هنوز بین پژوهشگران یک تعریف جامع و مانع وجود ندارد. منظور این نیست که ادبیات داستانی انقلاب هنوز تعریف نشده است؛ اما ارائه یک تعریف جامع و مانع از میان این تعاریف کار مشکلی است.

برخی‌ها قائل به این هستند که ادبیات انقلاب، یعنی هر داستانی که در آن به موضوع انقلاب 57 اشاره شده باشد یا هر داستانی که به انقلاب و حوادث دفاع مقدس پرداخته باشد. یعنی کاملاً تاریخی نگاه می‌کنند و این عده باز دو گروه هستند؛ یک عده مبنا را سال 57 و برخی سال 42 می‌دانند. تلقی بنده از ادبیات داستانی انقلاب این است که این ادبیات بر مبنای یک جهان‌بینی است.

جهان‌بینی که در ادبیات انقلاب اسلامی وجود دارد همان جهان‌بینی است که موجد و مولد انقلاب اسلامی بود؛ یعنی همان تفکری که باعث به وجود آمدن انقلاب اسلامی شد، همان تفکر است که در ادبیات آن وجود دارد. یک وقتی نمود جهان‌بینی در درون‌مایه است نه در موضوع؛ یعنی اصلاً مهم نیست که در این ادبیات ما درباره انقلاب 57 در این داستان صحبتی کرده باشیم یا نه. از نظر بنده پایه ما در تعریف ادبیات داستانی انقلاب، بر مبنای جهان‌بینی اسلامی شیعی است؛ همان جهان‌بینی که انقلاب را به وجود آورد.

چرا رمانِ شاخص انقلاب اسلامی نداریم؟/دولت‌ها برنامه مدونی برای هنر انقلاب نداشتند

وی بر اساس این تلقی در توضیح تفاوت میان ادبیات داستانی انقلاب و ادبیات دینی گفت: همه ادیان خلق هنر داشتند؛ اما شاید فرق اساسی این باشد که نگاهی که جهان‌بینی شیعی به دین دارد با نگاهی که بقیه ادیان دارند متفاوت است. جهان‌بینی شیعی در بحث هستی‌شناسی، خداشناسی و انسان‌شناسی یک دکترینی دارد که با بقیه ادبیات دینی متفاوت است. مخلص کلام این است که وقتی می‌خواهیم ادبیات انقلاب اسلامی را تعریف کنیم به موضوع و تاریخ نگاه نکنیم؛ بلکه مبنای ما بر اساس جهان‌بینی باشد؛ در واقع زیرترین لایه تفکری که ممکن است در یک داستان در جریان باشد.

عبدالرزاق پورعاطف نویسنده کتاب یک بار برابر تیربار نیز گفت: از زاویه‌های مختلف می‌توان به بحث ادبیات داستانی انقلاب اسلامی پرداخت. اول اینکه باید روشن شود منظور از ادبیات داستانی انقلاب، آثاری است که در حوزه آن اتفاق، یعنی انقلاب اسلامی شکل گرفته‌اند یا منظورمان ادبیاتی است که بعد از وقوع انقلاب اسلامی خلق شد؛ چه از طرف نویسندگان متعهد به انقلاب و چه از طرف نویسندگان غیرمتعهد.

برداشت من این است که ادبیات داستانی انقلاب اسلامی، آن ادبیات داستانی است که به حادثه بزرگ انقلاب اسلامی بپردازد؛ هم چنانکه ادبیاتی در جهان به انقلاب فرانسه یا انقلاب الجزایر یا روسیه می‌پردازد.

ما نتوانستیم «دُن آرام» انقلاب اسلامی را خلق کنیم

آنچه که مشخص است ما اثر شاخصی در حوزه داستان و رمان انقلاب اسلامی نداریم و آن صحبتی که محمدرضا بایرامی در اختتامیه جایزه جلال مطرح کرد که ما نتوانستیم «دُن آرام» انقلاب اسلامی را خلق کنیم واقعاً حرف درستی است. گرچه رمان‌های خوبی هم داشته‌ایم؛ مثل رمان «مدار صفر درجه» احمد محمود که از لحاظ تکنیکی یکی از بهترین رمان‌ها در حوزه انقلاب اسلامی است اما برخی معتقدند این رمان ضدانقلاب است و تاریخ انقلاب را تحریف کرده است.

چرا رمان انقلاب اسلامی شاخص نداریم؟

وی در تبیین اینکه چرا رمان انقلاب اسلامی شاخص نداریم گفت: یکی از دلایلش این است که ما بعد از انقلاب به فاصله دو سال دچار جنگ شدیم؛ این جنگ با توجه به اینکه 8 سال طول کشید و تلفات جانی زیادی داشت، اگر بخواهیم کمّی نگاه کنیم ادبیات بیشتری خلق کرد؛ ادبیات پادگانی، ادبیات جبهه‌ای، ادبیات شهری (بمباران شهری)، ادبیات اسارت و ... .

جنگ باعث شد ادبیات انقلاب به حاشیه برود؛ یعنی تولیدی در آن حوزه نداشته باشیم و سال 42 تا 57 با وجود آن همه اتفاقات و جریان‌های انقلابی در سایه جنگ قرار گرفت. سالیان سال است که مقام معظم رهبری به این موضوع اشاره دارند که در حوزه انقلاب، آثار فاخری خلق شود. در یکی از سخنرانی‌های خود به این موضوع اشاره کردند که در خصوص شهدای هفتم تیر ما اثر داستانی نداریم. این ضعفی است که از یک طرف به متولیان فرهنگی برمی‌گردد که دغدغه‌ای در این زمینه نداشتند و حمایتی نکردند و از طرفی به نویسندگان که اهتمام جدی نسبت به این مسائل نداشتند.

خیلی از روشنفکران در قبال انقلاب و جنگ سکوت کردند

در حوزه ادبیات انقلاب می‌توان از کتاب «لحظه‌های انقلاب» محمود گلابدره‌یی به عنوان یک اثر معتبر نام برد -که در رمان بودن آن اختلاف وجود دارد چون روزنوشت‌های نویسنده از روزهای انقلاب است- و رمان دیگری به نام «ترکه‌های درخت آلبالو» نوشته اکبر خلیلی که بین وقایع دوساله میان انقلاب و جنگ رفت و آمد دارد. ببینید مسلماً کسی به احمد محمود سفارشی نکرد که رمانی در خصوص انقلاب یا جنگ بنویسد. خیلی از روشنفکران در قبال انقلاب و جنگ سکوت کردند.

چرا رمانِ شاخص انقلاب اسلامی نداریم؟/دولت‌ها برنامه مدونی برای هنر انقلاب نداشتند

البته ما رمان‌های دیگری هم داریم مثل «سال‌های ابری» علی‌اکبر درویشیان و «رازهای سرزمین من» رضا براهنی. اواخر یک سری رمان‌های سفارشی هم تولید شد.

آنچه ادبیات انقلاب را خلق می‌کند مسلماً سفارش‌نویسی نیست

باید بدانیم انقلاب حاصل جریان‌های مختلف فکری بود. یعنی این طور نیست که فقط جریان مذهبی به دنبال انقلاب بود. گروه‌های دیگری هم بودند که بعدها به انحراف کشیده شدند. آنچه ادبیات انقلاب را خلق می‌کند مسلماً سفارش‌نویسی نیست.

سه تلقی از ادبیات داستانی انقلاب

حامد صافی مدرس دانشگاه و پژوهشگر ادبیات گفت: وقتی ما می‌گوییم ادبیات انقلاب اسلامی، سه تلقی می‌توان از این عبارت داشت؛ اولین تلقی آن ادبیات داستانی است که از بهمن 57 به بعد رقم خورد. هر ادبیات داستانی که از بهمن 57 تا بهمن 97 نوشته شده با این تلقی ادبیات داستانی انقلاب اسلامی است. در این تلقی انقلاب اسلامی یک مقطع تاریخی در نظر گرفته‌اید و در پژوهش‌های ادبی آثار را به قبل و بعد انقلاب دسته‌بندی می‌کنیم که به نظر تلقی نادرستی هم نیست؛ چون به هر صورت موتور محرک ادبیات، حوادث و تحولات اجتماعی است.

با این تلقی، ادبیات داستانی انقلاب اسلامی یعنی ادبیات داستانی دوره انقلاب اسلامی و چون ما اعتقاد داریم انقلاب اسلامی یک حادثه مستمری است، ما هنوز در دوره انقلاب اسلامی به سر می‌بریم. در تلقی دوم؛ داستان‌هایی که درباره حادثه انقلاب اسلامی نوشته شده است؛ ادبیات داستانی انقلاب اسلامی است. در این تلقی، انقلاب اسلامی موضوع اثر را تبیین می‌کند؛ وقتی آقای گلاب‌دره‌ای اثری درباره حوادثی که منجر به تشکیل حکومت جدیدی شد، می‌نویسد می‌گوییم این ادبیات انقلاب است؛ این تلقی به نظر کمی قابل نقد است.

ادبیات انقلاب اسلامی در تلقی سوم، آن آثاری است که تحت تأثیر حادثه انقلاب اسلامی -که معتقدیم حادثه چند وجهی اقتصادی، سیاسی، فرهنگی است- نسبت به آثار پیش از انقلاب اسلامی در مسیری که انقلاب اسلامی می‌رود، تغییر جهت دادند؛ اینها آثاری است که از لحاظ سبکی در ادبیات انقلاب اسلامی می‌گنجد. با این تلقی، رمان جنگ، رمان ادبیات عاشورایی، رمان نماز و… زیرمجموعه ادبیات انقلاب اسلامی است. آثار ادبیات دینی مثل «شماس شامی»، «سه کاهن» و ... هم در این تلقی زیرمجموعه ادبیات انقلاب اسلامی هستند؛ چون نویسندگان این آثار در دوره انقلاب اسلامی و تحت تأثیر ارزش‌های آن دست به قلم زدند و این آثار را خلق کردند.

با این تعریف، اگر نویسنده‌ای بعد از انقلاب اثری بنویسد که با توجه و شرایط و ظرف دهه 50 نوشته شده است؛ این اثر گرچه از لحاظ تاریخی بعد از انقلاب اسلامی است؛ اما به لحاظ سبکی به دوران قبل از انقلاب تعلق دارد.

چرا رمانِ شاخص انقلاب اسلامی نداریم؟/دولت‌ها برنامه مدونی برای هنر انقلاب نداشتند

هر کدام از این سه تلقی می‌تواند درست باشد و هر یک به جای خود به کار برده می‌شود؛ یک وقتی منظورمان از ادبیات داستانی انقلاب اسلامی، آثاری است که در دوره انقلاب اسلامی تولید شد، یک زمان منظورمان آثاری است که درباره حوادث انقلاب اسلامی شکل گرفت و وقتی منظورمان ارزش‌ها، آرمان و جهان‌بینی انقلاب اسلامی است، انقلاب را یک پدیده فرهنگی می‌دانیم که چتر آن روی جامعه گسترده است و هنوز ادامه دارد.

شکردست با نقد «قابلیت پذیرش هر سه تلقی» است، گفت: نمی‌شود هر سه تلقی را قبول کرد چون اولا با هم متناقض هستند. انقلاب اسلامی، یک انقلاب در تفکر بود؛ انقلاب در تاریخ و اقتصاد و سیاست ذیل آن تفکر تعریف می‌شود. ما نمی‌توانیم آثار به وجود آمده در انقلاب را از تفکر آن جدا کنیم، آن را تاریخ بدانیم و بعد آثار احمد محمود را جزء آن قرار دهیم. چون یک اثر کمونیستی ناتورالِ سیاهِ سیاه هیچ وقت نمی‌تواند نماینده تفکر انسان‌های واقع‌گرای آرمان‌طلب باشد. نگاه و تلقی این اثر نسبت به خدا، هستی و انسان با آن تفکری که انقلاب را به وجود آورد متفاوت است.

ادبیات انقلاب اسلامی، جریان های ادبی دیگر را نفی نمی کند

دوماً از نظر مکاتب ادبی، مکتب ادبی انقلاب اسلامی گرایش زیادی به واقع‌گرایی و آرمان‌طلبی دارد. این را در پرانتز بگویم گاهی وقتی صحبت از ادبیات انقلاب اسلامی می‌کنیم، فکر می‌کنند منظور ما این است که آثاری که متعلق به ادبیات انقلاب اسلامی است، وجود دارد و ما آنها را به رسمیت می‌شناسیم و بقیه را خیر. در حالیکه ما معتقدیم در عصر انقلاب یک سری آثار مسیر سابق را ادامه دادند، یا تفکرات شبه روشن‌فکری در آثارشان بود، یک عده هم با تأثیرپذیرفتن از آرمان‌ها، باورها و هنجارهایی که انقلاب را به وجود آورد، آثاری خلق کردند که در کنار گروه قبلی با هم کار می‌کنند و بازار مشحون از آثار این دو گروه است. ما آن سو را نفی نمی‌کنیم؛ هر چند شبه روشن‌فکرها این سو را نفی می‌کنند و معتقدند ما ادبیات انقلاب نداریم و ادبیات انقلاب اسلامی معنا ندارد که این خود بحث جدایی است.

ما می‌گوییم هر دو وجود دارد؛ اینکه می‌گوییم مثلاً اثر احمدمحمود جزء ادبیات انقلاب نیست؛ منظورمان این نیست که آن را نفی می‌کنیم؛ بلکه در حوزه ادبیات انقلاب تعریف نمی‌شود، چون مبنای ما یک تفکر است؛ تفکر آرمان‌گرای شیعی خداباور. اما در آثاری که تحت تأثیر تفکر چپ‌ها قرار گرفته حضور خدا را آن چنان که ما باور می‌کنیم، نمی بینیم. برای همین معتقدم ادبیات انقلاب اسلامی، موضوع نیست؛ درون‌مایه است؛ درون‌مایه‌ای است که زیربنای آن تفکر و جهان‌بینی است؛ موضوع آن حتی می‌تواند عاشقانه باشد. با این نگاه رمان پنج‌شنبه فیروزه‌ای و قیدار را هم ادبیات انقلاب می‌دانم.

چرا رمانِ شاخص انقلاب اسلامی نداریم؟/دولت‌ها برنامه مدونی برای هنر انقلاب نداشتند

این اتفاق که در تفکر افتاد و منجر به انقلاب شد و آثارش را نمی توانیم منفک از تفکر بررسی کنیم؛ مثلاً تاریخی یا موضوعی بررسی کنیم.

صافی گفت: ما وقتی می‌گوییم ادبیات داستانی انقلاب اسلامی، از عبارت انقلاب اسلامی می‌توانیم تلقی‌های متفاوت داشته باشیم و این تلقی‌ها اشتباه نیست؛ بلکه نیاز به تبیین دارند. شما یک موقع یک پژوهش صرفاً تاریخ ادبیاتی انجام می‌دهید و روش شما برای تقسیم‌بندی دوره‌ها، تغییر حکومت‌ها است. در این جا وقتی می‌گوییم ادبیات انقلاب اسلامی، از این تعبیر می‌توان برداشت کرد که منظور از ادبیات انقلاب اسلامی در این پژوهش هر آن چیزی است که پس از انقلاب رخ داده است. این تلقی وجود دارد و وقتی آن را تبیین کنیم، نادرست نیست. تلقی دیگر این است که ادبیات انقلاب اسلامی را یک سبک ادبی بدانیم.

اتفاقی که در داستان بعد از انقلاب می‌افتد که ویژگی سبکی آن است، بومی‌نویسی آن است. سبک، تغییر در همه ابعاد اثر است. اینکه امروز جایزه ادبی جلال تعیین می‌کنیم؛ برای این است که جلال یک نقطه عطف در ادبیات انقلاب اسلامی بود. نخستین کسی که بومی‌نویسی را در ادبیات داستانی رایج کرد، او بود. قبل از جلال، داستان‌ها و رمان‌ها و داستان های کوتاه پهلو به پهلوی ادبیات غرب می‌زند. در آثار او محتوا، درون‌مایه و موضوع بومی می‌شود و نسل سوم نویسندگان بعد از انقلاب ما، بومی‌نویسی جلال را تکمیل می‌کنند.

ادبیات انقلاب اسلامی در دو حوزه شعر و نثر، یک سبک قابل بررسی است که ذیل مکتب اسلام تعریف می‌شود. اسلام یک مکتب چندوجهی است که درباره ادبیات، اقتصاد، سیاست، خانواده نظر دارد. یک مکتب فکری کامل است و ذیل آن سبکی تعریف می‌شود که این سبک چون در دوره انقلاب اسلامی رخ داد ویژه انقلاب اسلامی است و کسی نمی‌تواند آن را مصادره کند.

چرا رمانِ شاخص انقلاب اسلامی نداریم؟/دولت‌ها برنامه مدونی برای هنر انقلاب نداشتند

پورعاطف گفت: با نگاه دوستان موافق نیستم. من ادبیات انقلاب اسلامی را یک ژانر ادبی می‌بینم؛ مثل جنگ. در کل دنیا چنین است؛ در جاهای دیگر هم انقلاب و جنگ رخ داده است و درباره آن نوشته‌اند و ادبیات خلق شده است. با این نگاه ادبیات انقلاب اسلامی ادبیاتی است که حول و حوش حوادث انقلاب اسلامی از سال 42 تا 57 تولید شده است.

ما انقلاب کردیم که همه نظرات خود را آزادانه بگویند؛ ما نمی‌توانیم به نویسنده بگوییم نظر خود را ارائه ندهد؛ به هر حال او متفکر است و نگاهش به انقلاب اسلامی این است. مثلاً درویشیان این اثر را می‌نویسد. احمد محمود چیز دیگری می‌نویسد و ... . آثار مختلفی تولید می‌شود. «مدار صفر درجه» احمد محمود یک اثر رئالیسم اجتماعی است؛ نه ناتورال. ممکن است برخی از مسائل را سیاه ببیند و از این رو آنها را می‌نویسد. با این صحبت که احمد محمود در این اثر و زمین سوخته سیاهی‌ها را برجسته کرده است، موافق نیستم.

آنچه برای ادبیات انقلاب سم است این است که بیاییم به یک ادبیات ایدئولوژی‌زده دامن بزنیم

تاکنون که چهل سال از انقلاب اسلامی می‌گذرد، ادبیات داستانی که می‌بایست درباره این حادثه به وجود بیاید، به وجود نیامده است. غیر از آن، خیلی از مسائل در ادبیات داستانی ما حل نشده است و آنچه برای ادبیات انقلاب سم است این است که بیاییم به یک ادبیات ایدئولوژی‌زده دامن بزنیم؛ ادبیاتی که فقط به دنبال آن است تا یک محتوایی را انتقال دهد. نگران این هستم دچار این مسأله شویم که این تفکر حاکم شود تا این نوع ادبیات خلق شود و غیر آن بد است.

شکردست گفت: یک اشتباهی که در مباحث اتفاق می‌افتد این است که ما گاهی درباره نظریه بحث می‌کنیم و گاهی نقد می‌کنیم‎؛ این دو مبحث است. وقتی ما وارد نقد می‌شویم در حوزه «هست‌ها» هستیم و وقتی وارد بحث نظریه‌پردازی می‌شویم در حوزه «بایدها» هستیم.

وقتی می‌خواهیم بگوییم یک اثری، ادبیات داستانی انقلاب است، یک جور درباره آن حرف می‌زنیم و وقتی می‌خواهیم بگوییم ادبیات انقلاب اسلامی چیست یک جور دیگر صحبت می‌کنیم.

جان‌مایه فکری که انقلاب اسلامی را به وجود آورد را اگر استخراج کنیم، هر اثری که بر اساس این تفکر و باور خلق شود، ادبیات انقلاب اسلامی است. مثلاً اگر اثری بر پایه اعتقاد و دفاع از وطن باشد که جزء اعتقادات دینی است- این اثر در هر دوره‌ای از تاریخ باشد- اگر مبانی دیگر آن در بحث جهان‌بینی متضاد نباشد- می‌تواند ذیل ادبیات انقلاب تعریف شود.

ما در ادبیات بعد از انقلاب فقط به تولید اثر فکر کردیم و تئوری‌پردازی، نقد و آموزش ابتر ماند

درباره اینکه چرا بعد از چهل سال می‌گوییم ادبیات انقلاب نداریم، توجه کنیم که همه مکاتب ادبی یک چرخه دارند که شامل نظریه‌پردازی، تولید اثر، آموزش، نقد، چاپ و انتشارات است. ما در ادبیات بعد از انقلاب فقط به تولید اثر فکر کردیم. ما بار را روی دوش تولیدکنندگان آثار گذاشتیم؛ چه آنهایی که آثارشان از درون جوشید و چه آنهایی که سفارش گرفتند و در این میان بحث نقد ابتر ماند.

بحث تئوری‌پردازی ابتر است؛ بحثی که الآن انجام می‌دهیم، تئوری‌پردازی است و شالوده رشد هر جریان ادبی است. وقتی تئوری‌‎پردازی وجود ندارد و بر اساس آن تئوری‌پردازی آموزشی وجود ندارد، اثر شاخصی خلق نشده است. همچنان شبه روشن‌فکرها حوزه آموزش ادبیات داستانی ما را در کشور اداره می‌کنند. چون این چرخه ناقص است ما الآن یک شاهکار در ادبیات داستانی انقلاب نداریم‏، همه بار را روی دوش نویسنده گذاشته‌ایم.

پس این چرخه معیوب است که باعث شده است ما به شاهکاری که توقع داریم نرسیم، دوم اینکه ما تازه شروع کرده‌ایم، موج اول و دوم یک شروع ناقص برای ادبیات انقلاب بود. ممکن است این شاهکار بعد از صد سال شکل بگیرد.

انقلاب اسلامی از سال 42 نتوانست هنرمندان را در همه شاخه‌ها با خود همراه کند

صافی گفت: داستان به معنای مدرن آن در ادبیات فارسی هنوز عمر صدساله ندارد. برای یک پدیده ادبی خیلی زود است که بخواهید در این صد سال به دنبال شاهکار باشید. مهم‌ترین نقص کار این است که انقلاب اسلامی از سال 42 نتوانست هنرمندان را در همه شاخه‌ها با خود همراه کند. شاید هنرمندان هم جزء معترضان بودند؛ چنانکه مهدی اخوان‌ثالث، شاملو، دولت‌آبادی به زندان می‌روند؛ اما اینها با جریان انقلاب اسلامی نبودند با توده‌ای‌ها بودند. یعنی اینها در هدف که سرنگونی شاه بود یکی بودند اما چرا انقلاب اسلامی نتوانست از سال 42 شاعر، نویسنده، فیلم‌ساز، خواننده، آهنگساز، با خود همراه کند؟ تا آن وقت که در سال 56 یک عده جمع شوند و حلقه اصلی حوزه هنری را تشکیل بدهند که همه شاعر بودند.

چرا رمانِ شاخص انقلاب اسلامی نداریم؟/دولت‌ها برنامه مدونی برای هنر انقلاب نداشتند

با وقوع انقلاب خیلی از هنرمندان درست یا غلط از کشور می‌روند، خیلی‌ها هم می‌مانند. نسل نویسندگانی که بعد از انقلاب در کشور ماندند چه کسانی هستند؟ احمد محمود، رضا براهنی، درویشیان و هوشنگ گلشیری و ... اینها چه نسبتی با انقلاب اسلامی داشتند؟ نظریه‌پردازان انقلاب اسلامی چه تلاشی کردند که از جریان هنر برای انقلاب اسلامی بهره ببرند؟ هیچ تلاشی نکردند.

نویسندگان و شاعران بزرگ ادبیات معاصر با انقلاب اسلامی همراه نبودند. بعد از انقلاب این هنرمندان در دهه 60 آثاری می‌دهند که با تعریف ما از ادبیات انقلاب اسلامی، نسبتی ندارد.

جریان انقلاب اسلامی نتوانست هنرمندان را به صورت عام و نویسندگان داستان را به صورت خاص با خود همراه کند. وقتی جنگ شد، چه کسی باید درباره جنگ بنویسد؟ احمد محمود که همراه با جریان انقلاب اسلامی نیست، «زمین سوخته» را می‌نویسد و فقط کمبودها را می‌بیند اما شهادت را نمی‌بیند. نویسندگان تراز اول ما با انقلاب اسلامی نبودند که بخواهند در آن حوزه اثر تولید کنند و تا امیرخانی و قیصری بخواهند نویسنده تراز اول شوند 60 سال طول می‌کشد، پس طبیعی است که تا الان ما نویسنده تراز اول بین‌المللی نداریم.

پورعاطف گفت: آنچه مشخص است این است که حزب توده و مارکسیست‌ها برنامه مشخصی برای هنرمندان در حوزه جذب و پرورش آنها داشتند. ولی نظام جمهوری اسلامی برنامه‌ای برای هنرمندان ندارد. یکی از سؤال‌هایی که باید در بررسی این مسأله پاسخ داد این است که چه قدر به هنرمند اهمیت داده شده است؟

کارهای خوبی در سال 68 توسط مرتضی سرهنگی انجام شد که تأثیرگذار بود؛ اما ادامه پیدا نکرد. ما به مرتضی سرهنگی‌های زیادی نیاز داریم تا بتوانیم به محصول خوبی برسیم.

دولت‌ها هیچ وقت برنامه مدونی برای هنر انقلاب اسلامی در همه شاخه‌ها نداشتند

شکر دست نیز اظهار کرد: دولت‌ها هیچ وقت برنامه مدونی برای هنر انقلاب اسلامی در همه شاخه‌ها نداشتند. هنرمندانی جذب شدند، اما بعد از انقلاب، اتفاقی که افتاد این بود که جریان هنری غالب کشور در همه شاخه‌ها همچنان همان جریان شبه روشنفکری بود و هر کسی وارد هنر انقلاب می‌شد، از طرف آن جریان نفی می‌شد و او را سفارشی‌نویس تلقی می‌کردند. دولت‌ها نه تنها برنامه‌ای برای هنر انقلاب نداشتند؛ بلکه برنامه‌های آنها اثر عکس گذاشت.

پورعاطف با تصریح به حضور افرادی در حوزه نهادهای فرهنگی و هنری انقلاب که نسبتی با انقلاب و اسلام ندارند، گفت: حضور این افراد و داوری آنها در جشنواره‌های مرتبط با انقلاب اسلامی به دلیل این است که مدیر فرهنگی ما شخص مطلعی نیست، با رابطه‌ها آمده، شعر و داستان را نمی‌شناسد و جریان شناسی بلد نیست.

صافی اظهار کرد: انقلاب اسلامی هنوز برنامه‌ای در حیطه هنر ندارد و اگر تغییری در هنر انقلاب اسلامی در همه شاخه‌ها نسبت به قبل از سال 57 رخ داده، کاملا تحت تأثیر شرایط اجتماعی بود که یک امر طبیعی است و گرنه مسئولان فرهنگی برنامه‌ای نداشتند و با وقوع جنگ تحمیلی هم یک مضمون تازه‌ای خلق شد که هنرمندان به آن بپردازند و نمی‌دانم اگر جنگ نمی‌شد در جشنواره فیلم فجر، هر سال چه فیلمی را می‌خواستند محصول انقلاب اسلامی معرفی کنند؟

وقتی مسئولان فرهنگی ما ندانند چگونه می‌توان از یک هنرمند حمایت کنند، این می‌شود که برخی از هنرمندان توسط گروه دیگر نفی شده و عنوان حکومتی به آنها اطلاق می‌کنند. اینکه از هنرمند بخواهیم اثری در یک حوزه مثل دفاع مقدس خلق کند و ما به او پول بدهیم، این حمایت نیست. شما با این کار دارید این هنرمند را در برابر همه هنرمندانی که درباره این موضوع اثر خلق نکرده‌اند، قرار می‌دهید. حمایت باید کاملا غیر مستقیم و با یک چشم‌انداز دور باشد. باید یک بستری را فراهم کنید که هنرمند کارش را انجام دهد، اثرش نقد شود، معرفی شود. باید برنامه داشته باشید که بیست سال بعد می‌خواهیم به کجا برسیم.

دوره انقلاب از لحاظ آزادی بیان و نشر، با قبل از انقلاب قابل مقایسه نیست

پورعاطف گفت: ما از لحاظ آزادی بیان و نشر، با قبل از انقلاب قابل مقایسه نیستیم و در این شکی نیست. نویسندگان و شاعران ما آثار بهتر و خلاقانه‌تری خلق کرده‌اند؛ اما این بدین معنا نیست که مدیران فرهنگی در این امر دخیل هستند. یک مشکل ما این است که حوزه فرهنگی در کشور ما خیلی متولی دارد و نهادهای موازی در کشور زیادند. از طرفی برنامه طولانی مدتی در حوزه فرهنگ و هنر نداریم.

شکردست در پایان گفت: هنر انقلاب اسلامی به ویژه در شاخه داستان بسیار نوپاست و هنوز به بلوغ هم نرسیده است که شاهکار داشته باشیم. چون انقلاب یک تفکر است و بالیدن یک تفکر زمان می‌برد. تا الان به علت اینکه دولت‌ها هیچ وقت سیاست درستی در قبال رشد و تعالی هنرمندان نداشتند، یک جور ضربه خوردیم و از آن طرف به دلیل اینکه خود نویسندگان، منتقدان و ناشران در یک چرخه درست با هم تعامل نکردند، یک ضربه دیگر خوردیم.

اما به آینده امیدوار هستم. نویسندگانی که در دهه 90 شروع به کار کرده‌اند، افق را روشن می‌کنند. به شرطی که شرایط زمانی و مکانی و فکری خود را دریابند و دائم در حال آموزش دیدن و رشد آگاهی‌ها و تجارت و فهم بشری خود از همه هستی باشند. اگر روزی دولت‌ها نگاه و تلقی خود را درست کنند و این دو اتفاق دست به دست هم بدهند شاهکار هم تولید می‌شود

انتهای پیام



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

(تصاویر) مخوف‌ترین مرکز بازداشت و شکنجه در دمشق