خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ
یک
۵ فروردین ماه ۱۳۹۳، در میانه خلوتی بازار رسانهها در ایام نوروز، خبری در رسانههای غیررسمی دست به دست میچرخد. علی خلیلی بسیجی ناهی از منکری که چند سالی بود در بستر جراحت ناشی از حمله چند فرد به او افتاده بود؛ شهید شده است. خلیلی نام آشنایی برای رسانههای ایرانی نیست. حافظه دور و کم رمق برخی از اهالی رسانه تصویر جوان ریشو و لاغری را به یاد می آورند که دو سال است در بستر بیماری است و مرگ را انتظار میکشد.
علی خلیلی کیست؟ سوابق اینترنتی درباره او چیز مشخصی را نشان نمیدهد جز چند عکس آشنا. خلیلی با عدهای نوجوان در اردوی مشهد یا اردوی جهادی.درحالی که کتابهای بزرگترین ایدئولوگ انقلاب اسلامی ایران را بردست گرفتهاند. تیپ و ظاهرش و همین چند عکس بیکیفیت اما تا حدی نشان میدهد که علی خلیلی کیست.
یک جوان حزباللهیای که عدهای نوجوان را دور خودش جمع کرده است و با آنها تمرین کار انقلابی میکند. آنها را به اردوی مشهد میبرد. کتابهای شهید مطهری دستشان میدهد، با هم به اعتکاف میروند، هیئت میروند و حلقه وصل آنها به انقلاب و مذهب شده است. عکسها چیز زیادتری به ما نمیگویند، جر اینکه علی خلیلی احتمالا در کارش وارد است. این را دستهای حلقه زده به دور گردن این آدم و آرایش موها و نوع لباسهای بچهها به ما میگوید. جوان عینکی و ریشوی قصه ما، مثل همه جوانهای عینکی و غیرعینکی و ریشو و بیریش همه این سالها بعد از انقلاب، کار فرهنگی خودجوش میکند. رشتهای که سر درازش به بچههای جنگ و سالهای جنگ برمیگردد... رنگ و بوی آرمانگرایی آن دوره در آدمهایی که برای این دوره نیستند.
جوان عینکی و ریشوی ما احتمالا مجوز خاصی ندارد، دفتری هم تاسیس نکرده است، از نهاد یا موسسهای هم بودجه نمیگیرد، اصلا از در خیلی از این نهادها و موسسهها راهش نمیدهند، معلوم است. عادت دارد پیراهنش را روی شلوارش میاندازد، ریشهای را هم بلد نیست آنکادر کند.کت و شلوار هم به سختی در تنش آرام میگیرد. به راحتی قابلحدس است که کار میکند پول درمیآورد و خرج این بچهها میکند، شاید هم در مدرسهای معلم تربیتی است، اگر چیزی به نام دفتر تربیتی هنوز مانده باشد. فرقی هم نمیکند، این بچهها را دور خودش جمع کرده است و با هم مسیری را جلو میروند.
دو سال پیش از شهادت او، شب واقعه، شب نیمه شعبان بوده است. جوانک عینکی و ریشوی ما بچهها را هیئت برده است، جشن میلاد امام زمان(عج). تا دیروقت بوده است و جوان قصه ما قصد میکند که دو تا از بچهها را به خانهشان برساند. چند سالی است که شب نیمه شعبان کمی در خیابانها تهران ناامن شده است. برای منتظرانش ناامنتر. چند نفر مست مزاحم دخترانی شدهاند، جوان و نوجوانانش با آنها درگیر میشوند و آنها هم با چاقو ضربهای به شاهرگ جوان میزنند و فرار میکنند.
چیز دیگری در جستجوهای اینترنتی در مورد جوانک قصه ما پیدا نمیشود . دو روز بعد از ماجرا ۲۷ تیر ۱۳۹۰ امیرعلی مصفا، وبلاگنویس در وبلاگش اینچنین مینویسد، شاید باارزشترین نگاشته مساله، همین حرفها با زبان صریحتر:"ارزش خبری نداری طلبه جان. خودت و رگ دستت و یک چشمت که اصلاً، کارهای اُمُلانهات که ابداً ! حالا اگر پرورش اندامی، پاورلیفتینگی چیزی کار میکردی شاید اما نهی از منکر میکنی؟!؟ مگر ما و گشت ارشادمان بوقیم که تو وارد معرکه میشوی ؟ حیف که ضعیفکش نیستیم واِلا …حالا این به کنار، یک مشت بچه جمع کردهای دور خودت که چه ؟ مثلا میخواهی ما را مسخره کنی؟ ما با اینهمه دستگاه عریض و طویل فرهنگیمان کشک! توی یک لاقبا میخواهی کار فرهنگی کنی؟ ها؟ اساسنامهات کجاست؟ مجوزت کو؟راستی بگو ببینم این موقع سال وسط شهر چه میکنی؟ تو الان باید در دهکورهها مشغول تبلیغ اسلام باشی، نه وسط شهر، بیخ گوش ما. اینجوری برای خودت هم بهتر است. از مُخاطرات شهرنشینی (!) هم در امانی.مگر نمیگویی سرباز امام زمانی، خوب آفرین ! مثل همان امام زمان برو یک جایی تا جلوی چشمان ما نباشی و ما از اسمت، استفاده خودمان را ببریم. برو عزیزم، برو؛ اینجا نمون. شَر میشه …"
همان سال؛ چهار روز قبل از ماجرا رهبر انقلاب مهمترین سخنرانی سالانهشان را ایراد میکنند، در حرم مطهر امام رضا(ع). بخش مهمی از این سخنرانی تاریخی به این شرح است : "امّا آنچه نقطهی مهمتر عرض من است، خطاب به جوانهایی است که در سرتاسر کشور فعّالیّتهای فرهنگی را به صورت خودجوش شروع کردند که بحمدالله خیلی هم وسیع شده است. من میخواهم بگویم آن جوانهایی که در تهران، در شهرهای گوناگون، در استانهای مختلف، در خود مشهد، در بسیاری از شهرهای دیگر کار فرهنگی میکنند، با ارادهی خودشان، با انگیزهی خودشان ـ کارهای بسیار خوبی هم از آنها ناشی شده است که از بعضی از آنها ما بحمدالله اطّلاع پیدا کردیم ـ کار را هرچه میتوانند بهطور جدّی دنبال کنند و ادامه بدهند. بدانند که همین گسترش کار فرهنگی در بین جوانهای مؤمن و انقلابی، نقش بسیار زیادی را در پیشرفت این کشور و در ایستادگی ما در مقابل دشمنان این ملّت، ایفا کرده است."
جوان ریشو و عینکی ما چند سالی است که در فضای ایران تنفس نمیکند، درست چهار روز بعد از اینکه سخنرانی رهبرش، سند تاییدی بر درستی راهی که رفته است را میشنود شهید میشود. سخنرانیای که پیام تسلیت شهادت او هم همانست.
حالا در سالگرد چهلمین سال انقلاب اسلامی ایرانی یادآوری او و داستانش سند به موقعی است برای نمایش همزمان تداوم پیروزی انقلاب در مردمان ایران زمین و توقف آرمانهای انقلاب در شرایط بوروکراتیک و آرمانزده اداری ایرانی. شرایطی که دقیقا همین نیروهای خودجوش فرهنگی باید به دادش برسند تا از سقوط قریبالوقوع نجات پیدا کند و حالا چند سالی است که انقلاب با جوانانش، به پیش میرود. قصه نمادین علی خلیلی خیلی ساده به سر رسید. سادهتر از همه تصورات ما. اما ماجرا هنوز ادامه دارد، تازه شروع شده است.نادیدگان انقلاب و خمینی، حالا مسیر خمینی را به پیش میبرند دور از همه محافظهکاریهای معمول سیستم اداری و دولتی ایرانی. علی خلیلیها زندهاند و هر از چند گاهی با یک نشانه مثل شهید حججی جوان شهید مدافع حرم، شهید اژدری، جوان فعال در اردوهای جهادی و... به یادمان می آورند که مسیر این انقلاب محافظهکاری نمیشناسد و خمینینادیدهها انقلاب را به پیش خواهند برد. رسانههای ایرانی آنها را سانسور کنند، دستگاههای رسمی آنها را نادیده بگیرند و سیستم دولتی کمر به حذف آنها بردارد، انقلاب با وجود آنها زنده است.
دو
این عکس متعلق به ۱۲ سال پیش است و در سال ۲۰۰۶ در بوئنسآیرس آرژانتین گرفته شده است، در جریان یک راهپیمایی اعتراضآمیز به حملات هوایی اسرائیل به جنوب لبنان.یک جوان آرژانتینی که روی بازویش را با نقش امام خمینی، رهبر انقلاب ایران خالکوبی کرده است.توضیح دیگری در مورد عکس وجود ندارد.
تقریبا ۳۵ سال پیش مرتضی آوینی، عکسی از یک جوان بوسنیایی که به پیروی از بسیجیان ایرانی سربند «اللهاکبر» بسته بود روی جلد مجلهاش، سوره چاپ کرد و توسط وزیر وقت ارشاد توبیخ کتبی شد به دلیل چاپ عکسی مغایر با شئونات اسلامی. تصویر به وضوح نشان میداد که آرمان خمینی و فرزندانش خیلی زود تا قلب اروپا نفوذ کرده بود. اما پسر بوسنیایی موی بلندی داشت و عینک دودی...
سه
محمد محمدی نجات مستندساز ایرانی تعریف میکند: در کشمیر مکانی وجود دارد که نامش منتظر آباد است. من وقتی این نام را بر روی تابلو دیدم تعجب کردم. دقت که کردم دیدم وسط تابلو را رنگ کردهاند و قسمتی را حذف کردهاند.برایم سوال پیش آمد که چرا این شکلی شده است؟ وقتی از محلیهای آنجا سوال کردم گفتند که این روستا نام دیگری داشته است؛ نام اینجا در اوایل انقلاب ایران به منتظری آباد تغییر میکند. زمانی که امام خمینی(ره) با مرحوم منتظری مشکل پیدا میکند، خود مردم آن منطقه، «ی» منتظری آباد را حذف کردهاند و نام آن را به منتظر آباد تغییر دادهاند.
این مردم چنین تعصبی نسبت به امام دارند.فرجی دیگر مستندساز ایرانی از سفرش به آفریقا تعریف میکند و اینکه آنجا وقتی مادری بچه خردسالش را صدا میزده است ابتدا فکر کرده است که اشتباه شنیده است. اما بعد که دقت کرده است از میان همه آن کلمات نامفهوم به زبان محلی مردمان آن دیار، لفظ خمینیاش را تشخیص داده است که نام پسرک را خمینی گذاشتهاند و آنجا نام پسرانشان را خمینی میگذارند. سهیلی کریمی از روستایی در قزاقستان تعریف میکند به نام «ایرانسکی» که در قلب سرزمین کفر، بالای همه خانهها عکس امام خمینی است و سلیم غفوری از قهوهخانهای در عمق کوههای هیمالیا تعریف میکند که عکس امام را به سر در مغازهاش زده است و وقتی سوالپیچش میکنند که تو کجا و امام کجا، میگوید: این عکس اعلان هویتی ماست و ..
یا از پاکستان بگوییم. دیماه سال ۱۳۸۱ در جریان سفر رئیسجمهور وقت ایران، حجتالاسلام خاتمی به پاکستان، اتفاق خاصی میافتد. گمانهها پیرامون حمله آمریکا به عراق حال و هوای آن روزهای دنیا و رسانهها را به خود اختصاص داده است. همین ماجرا فضایی را رقم زده که سخن از مواضع ضدآمریکایی و ایستادن بر سر آرمانهای جهانی انقلاب، امام و رهبری به مذاق برخی سیاسیون خوش نمیآید.
بخشی از دستگاه دیپلماسی وقت ایرانی در جریان این سفر، قصد کانالیزه کردن رسانهای شدن استقبال مردم پاکستان از رئیسجمهوری ایران را دارند. بنا به گفته صریح یکی از مسئولین ایرانی حاضر در پاکستان در آن دوره، مسئولین تشریفات و استقبال با هماهنگی با مقامات پاکستانی، تصمیم میگیرند تا روز قبل از استقبال تنها تصاویری از شخص رئیسجمهور ایران را در اختیار رایزنیهای فرهنگی، کنسولگریها و سفارت ایران دهند تا آنها با توزیع این تصاویر و پوسترها بین پاکستانیهای عاشق ایرانی فضای استقبال را به سمت و سوی خاصی بکشانند.
روز استقبال میشود و حجت الاسلام خاتمی وارد پاکستان میشود. در حالی که برخی تصور میکردند با این برنامهریزی، نهایتا تنها عکسها و پلاکاردهای شخص حجت الاسلام خاتمی که در اختیار پاکستانیهای عاشق ایران، قرار داده شده بود میان جمعیت مشاهده شود؛ مردم پاکستان درست در نقطه مقابل جریان حاکم بر آن روزهای رسانههای دنیا و یک نگاه خاص در مدیریت سیاست خارجی ایران قرار میگیرند.
برنامه از مناطق اهل سنت پاکستان شروع میشود و همه مدیرانی که مراسم استقبال از آقای خاتمی را برنامهریزی کرده بودند، شوکزده میشوند. مردم پاکستان، جالبتر از آن اهل سنت مردم پاکستان خودشان از خانههایشان با انواع و اقسام عکسها و پلاکاردهای امام خمینی و آیتالله خامنهای بیرون میآیند و توهم ریشهدار غیرانقلابی و محافظهکار در انتقال کانالیزه آرمانهای امام و انقلاب با چالشی جدی در درون خود مواجه میشود.
همان مسئول ایرانی حاضر در پاکستان که ماجرا را برای تسنیم تعریف کرده است؛ به قابعکسهای بزرگی اشاره میکند که به دست مردم پاکستان بالا رفته است. قابعکسهایی که نشان میدهد مدت چند سال در جایی در خانه پاکستانیها به اتاق دیواری آویزان شده است. مردم پاکستان نیازی به عکسها و پوسترهای ایرانیها از امام و رهبری نداشتند. نیازی به عکسهای دستگاه دیپلماسی ایرانی نداشتند. خودشان در خانههایشان داشتند... و این پرچمی است که زمین نمیافتد…
چهار
امروز در سالگرد رسمی چهل سالگی انقلاب سال ۵۷، روز اعلام رسمی شکست سیاست «اصالت زندگی» است. بزرگترین ایدئولوژیای که در تاریخ انقلاب به جنگ آرمانیترین انقلاب دوران ما آمد و با صراحت اعلام توقف داد:" بس است. مردم ایران هم زندگی میخواهند. به ما چه ربطی دارد که در فلان کشور چه میگذرد؛ بگذارید مردم زندگیشان را کنند." ایدئولوژی پرطرفداری که درست بعد از پایان جنگ ۸ ساله در لفافه اعلام شد و در زمان مدیریت تیم فعلی بر دولت رنگ علنی به خود گرفت. سیاستی که معتقد بود آنچه اصل است رفاه و آسایش مردمانی است که در کشور زندگی میکنند و اگر آرمانی این آسایش و راحتی و این زندگی را به خطر بیندازد باید محترمانه به کناری نهاده شود تا مردم زندگیشان را بکنند. امروز در یک همزمانی جالب و تاریخی نتایح عکس این سیاست به عریانترین صورت ممکن به روی مردم ایران آورده شده است به راحتی به عکس خود تبدیل شده است و وعدهدهندگان چرخیدن چرخهای اقتصاد، بهبود زندگی روزمره با کناره جستن از آرمانها امروز زندگی امیدواران به این وعدهها را در حال نابودی میبینند و سرافکنده سکوت پیشه کردهاند. قرار بود با اصالت دادن به زندگی به استقبال از زندگیای برویم که به ازای کنار گذاشتن آرمانها آغوشش را برای ما باز کرده است؛ اما با چیزی مواجه شدیم که رنگی از زندگی نداشت. امروز روز پاسداشت زندگیهاست. زندگیهایی که در پرتو آرمان جان میگیرند و آرمان که به کناری میرود فقط مثل سایهای کش می آیند.
پنج
نشانهها فراوانند. نشانههای نفوذ و تداوم انقلاب سال ۵۷ در ایران و جهان. نشانههای اینکه تیری که خمینی پرتاب کرد هنوز در حال حرکت است و به زمین نیفتاده است. حالا نسلی بزرگ که افتخار بینظیری چون نگذاشتن باز شدن پای جنگ به ایران را با مقاومت در کیلومترها دورتر از مرز ایران در کارنامه خود دارد نماینده واقعی انقلاب خمینی در ایران شدهاند. حرکتهای خودجوش فرهنگی در ایران مستحکمتر و ریشهدارتر از قبل در حال پیشروی شده است؛ توجه جوانان انقلابی از سیاستبازیهای مرسوم به مسائل و آسیبهای اجتماعی بسیار افزونتر شده است و چیزی به نام اردوهای جهادی به برنامه ثابت جوانان انقلابی تبدیل شده است. آرمانخواهان جوان با اشکالات و ایرادات محتمل به ریسمان محکم عدالتخواهی چسبیدهاند و البته با آزمون و خطا اما پایدار و مستحکم مسیر جدیدی برای تحقق یکی از برگترین آرمانهای انقلاب ۵۷ آغاز کردهاند. کاملا خودجوش و بی حمایت های ساختاری.مرزهای مشروعیت دهنده به محافظهکاری بسیار بسیار باریکتر از قبل شدهاند و حنای نمایندگان نژادی، انتسابی و انتصابی به خمینی و خامنهای بزرگ برای عبور از مرزهای انقلابیگری با توجیههای مختلف مصلحتگرایی دیگر رنگ باخته است.
در مقابل آنهایی که روزگاری به چیزی به نام انقلاب فخر میفروختند حالا سرنوشت متفاوتی پیدا کردهاند و به یک زندگی آرام و راحت در کشوری که شلوغ نباشد و صدای کسی بلند نشود ایمان آوردهاند؛ فرسنگها دورتر از انقلاب و مشغول تئوریپردازی و عمل به آموزههای کهنه محافظهکاری و حفظ وضع موجود هستند.مردم از انقلاب حذف نمیشوند. فرآیند حذف مردم از انقلاب اسلامی ایران، چیزی که دو دهه قبل با ژست نخبهگرایی در نهادهای انتخابی آغاز شد امروز به پایان رسیده است. قرار بود مردم به زندگی روزمرهشان برسند و کاری به سیاست نداشته باشند و سیاستمداران سیاست را تعیین کنند و مسیر جمهوری اسلامی را پیش ببرند. این موضع اما امروز با نمایش کارکرد بیهوده خود به معرکهای نمایشی تبدیل شده است که کاربردی جز پنهان شدن ندارد. توسل جستن به مفهوم «ارتباط» و راه نجات را در گسترده تر کردن مصادیق آن تا انتهای آمریکای شمالی نیز همامروز به ناکامی طرفدارانش ختم شده است. هر چند که رعشه های ضربههای این دو سیاست بر پیکرههای انقلاب همچنان نمودار است.
چهل سالگی انقلاب را با افتخار به جوانانی که متوجه مسیر قدرت گرفته محافظهکاری در تاریخ انقلاب شدهاند و پیش رویش ایستادهاند جشن میگیریم و برای چندین و چندمین بار گزاره مشهور «محافظهکاری قتلگاه انقلاب است»؛ نقشه راه مسیر آینده انقلاب را تکرار میکنیم. راه رجوع دوباره به آرمانهای سال ۵۷ است و جوانان ایرانی این مسیر را آغاز کردهاند.این مسیری بیبازگشت است.
پرونده «علیه محافظه کاری در سال چهلم» -۱/ علیه «محافظهکاری» در سال چهلم/انقلاب زنده است، زنده باد انتقاد
«علیه محافظه کاری در سال چهلم»-۲/ عماد افروغ در گفتوگو با مهر: چپ و راست ندارد، همه محافظهکار شدند!
«علیه محافظه کاری در سال چهلم»-۳/ عماد افروغ در گفتوگو با مهر:پرشورتر و پرامیدتر از همیشه هستم/انقلابی بودن شیشه شکستن نیست
«علیه محافظه کاری در سال چهلم»-۴/ سلیمی نمین در گفتوگو با مهر: انقلاب خواصگرا نبود/انحصار فرهنگی و رسانه ای،نتیجه انحصاراقتصادی
«علیه محافظه کاری در سال چهلم» ۵/ سلیمی نمین در گفتوگو با مهر: هاله تقدس هاشمی مانع نقدش شد/امروز روند نقد به دیگر قوا رسیده
«علیه محافظه کاری در سال چهلم»-۶/ لاریجانی، مهر و نعلین، تتلو و داستان جوانان انقلابی خسته
«علیه محافظهکاری در سال چهلم» - ۷/ موسی نجفی در گفتگو با مهر: نیروی حیاتی انقلاب ربطی به این رئیس جمهور و آن نماینده مجلس ندارد
«علیه محافظهکاری در سال چهلم» - ۸/ موسی نجفی در گفتگو با مهر:محافظهکاری پذیرش سیطره تمدنی دیگر است/نهادها را انقلابی کنید
«علیه محافظهکاری در سال چهلم» -۹/ چمران در گفتوگو با مهر: قرار بود خودمان را فدای انقلاب کنیم، نه انقلاب را فدای خودمان!
«علیه محافظه کاری در سال چهلم»-۱۰/ مدیران جوان انقلابی در معرض خطر تلفن، قدرت طلبی و محافظهکاری
«علیه محافظهکاری در سال چهلم» -۱۱/ چمران در گفتگو با مهر: (۲)«سرگرم بودن همه»، هدف اصلی محافظهکاران/سازندگی از چپاول نمیگذرد
«علیه محافظهکاری در سال چهلم» -۱۲/زائری در تلویزیون؛ مطالعه موردی محافظهکار شدن در ایران
«علیه محافظهکاری در سال چهلم» -۱۳/ چرا صاحبان انقلاب هیچ وقت صاحب رسانه نشدند؟
«علیه محافظهکاری در سال چهلم» -۱۴/ چالش «ریش و انگشتر» با «حفظ وضع موجود»/ راستیها انقلابی هستند؟
«علیه محافظهکاری در سال چهلم» -۱۵/غلامی در گفتوگو با مهر:بزدلان سیاسی به بهانه حفظ نظام، ترمز جمهوری اسلامی شدهاند
«علیه محافظهکاری درسال چهلم» -۱۶/ سکوت و محافظهکاری حزباللهیها،از عوامل نابسامانیهای جامعه است
«علیه محافظهکاری درسال چهلم» -۱۷/حسین راغفر در گفتگو با مهر:انتقام محافظهکاران از انقلاب/کار به تحقیر آرمان انقلاب کشیده است
«علیه محافظهکاری درسال چهلم» -۱۸/ حدادعادل در گفتگوی تفصیلی با مهر:اتحاد ثروت و قدرت علیه آرمان/سیاسیون عدالت را به حاشیه بردند
«علیه محافظهکاری در سال چهلم»-۱۹/خروجی «معرفتشناسی محافظهکاری»: اضمحلال سوژه انقلابی
«علیه محافظهکاری در سال چهلم»-۲۰/«شرایط حساس کنونی»بهانه سرپوش فساد شده است/هتاکی عدالتخواهی نیست
«علیه محافظهکاری در سال چهلم» -۲۱/امرودی در گفتگو با مهر مطرح کرد :تفکیک بین انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی/انقلاب با سرعت پیش میرود
«علیه محافظهکاری در سال چهلم» -۲۲/ حجتالاسلام پیروزمند:انقلابیگری، پرخاشگری نیست/محافظهکاری، ضد واقعیت و عقل است
«علیه محافظهکاری در سال چهلم» -۲۳/ محمدحسن قدیری ابیانه:همه فقط مطالبه گر شده اند/ احساس بیعدالتی بیشتر از بیعدالتی است
«علیه محافظهکاری در سال چهلم» ۲۴/میزگرد ایثارگران در مهر؛خدای امروز همان خدای ۵۷ است، مدیران جمهوری اسلامی چه؟
«علیه محافظهکاری در سال چهلم»۲۵/میزگرد اهالی رسانه در مهر:۴۰سال گذشت،عاقل تر شدیم یا محافظهکارتر؟/اعتدال، تجسم محافظهکاری
«علیه محافظهکاری در سال چهلم»-۲۶/نقد احترام عمودی؛ وقتی صفت ولینعمتی از پابرهنگان پس گرفته شد
«علیه محافظهکاری در سال چهلم»-۲۷/میزگرد ایثارگران در مهر؛ دیگران خوردند و بردند ما «آدمبده» انقلاب شدیم/هنوز ایستادهایم
«علیه محافظهکاری در سال چهلم»-۲۸/حسن خجسته در گفتگو با مهر:رفتارهای رسانهای مارا «بیبیسی» تعیین میکند/پیشنهاد من گفتگوست
«علیه محافظهکاری در سال چهلم» -۲۹/ بیبیسی یاصداوسیما، کدام خطرناکتراست؟/حزباللهیزینتالمجلس است
«علیه محافظهکاری در سال چهلم»- ۳۰/ حسن خجسته در گفتگو با مهر: خط قرمزهای بیهوده، رسانههای ایرانی را گرفتار کرده است
«علیه محافظهکاریدر سال چهلم » - ۳۱/ حجت الاسلام احمد سالک: «محافظهکاری»؛ زیرساخت انحراف از آرمانهای فرهنگی انقلاب
«علیه محافظه کاری در سال چهلم»-۳۲/ پس از جنگ آرمانهای انقلاب بیش از پیش به فراموشی سپرده شد
«علیه محافظهکاری در سال چهلم» -۳۳/ ابراهیم فیاض در گفتگو با مهر: خطر رئالیسم سیاه در ایران/دوره کنونی ضدعدالت است
«علیه محافظهکاری در سال چهلم» -۳۴/ میزگرد اهالی رسانه در مهر:در حساسترین موقعیت حساس کنونی هستیم/نسبت محافظهکاری ورادیکالیسم
خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ
یک
۵ فروردین ماه ۱۳۹۳، در میانه خلوتی بازار رسانهها در ایام نوروز، خبری در رسانههای غیررسمی دست به دست میچرخد. علی خلیلی بسیجی ناهی از منکری که چند سالی بود در بستر جراحت ناشی از حمله چند فرد به او افتاده بود؛ شهید شده است. خلیلی نام آشنایی برای رسانههای ایرانی نیست. حافظه دور و کم رمق برخی از اهالی رسانه تصویر جوان ریشو و لاغری را به یاد می آورند که دو سال است در بستر بیماری است و مرگ را انتظار میکشد.
علی خلیلی کیست؟ سوابق اینترنتی درباره او چیز مشخصی را نشان نمیدهد جز چند عکس آشنا. خلیلی با عدهای نوجوان در اردوی مشهد یا اردوی جهادی.درحالی که کتابهای بزرگترین ایدئولوگ انقلاب اسلامی ایران را بردست گرفتهاند. تیپ و ظاهرش و همین چند عکس بیکیفیت اما تا حدی نشان میدهد که علی خلیلی کیست.
یک جوان حزباللهیای که عدهای نوجوان را دور خودش جمع کرده است و با آنها تمرین کار انقلابی میکند. آنها را به اردوی مشهد میبرد. کتابهای شهید مطهری دستشان میدهد، با هم به اعتکاف میروند، هیئت میروند و حلقه وصل آنها به انقلاب و مذهب شده است. عکسها چیز زیادتری به ما نمیگویند، جر اینکه علی خلیلی احتمالا در کارش وارد است. این را دستهای حلقه زده به دور گردن این آدم و آرایش موها و نوع لباسهای بچهها به ما میگوید. جوان عینکی و ریشوی قصه ما، مثل همه جوانهای عینکی و غیرعینکی و ریشو و بیریش همه این سالها بعد از انقلاب، کار فرهنگی خودجوش میکند. رشتهای که سر درازش به بچههای جنگ و سالهای جنگ برمیگردد... رنگ و بوی آرمانگرایی آن دوره در آدمهایی که برای این دوره نیستند.
جوان عینکی و ریشوی ما احتمالا مجوز خاصی ندارد، دفتری هم تاسیس نکرده است، از نهاد یا موسسهای هم بودجه نمیگیرد، اصلا از در خیلی از این نهادها و موسسهها راهش نمیدهند، معلوم است. عادت دارد پیراهنش را روی شلوارش میاندازد، ریشهای را هم بلد نیست آنکادر کند.کت و شلوار هم به سختی در تنش آرام میگیرد. به راحتی قابلحدس است که کار میکند پول درمیآورد و خرج این بچهها میکند، شاید هم در مدرسهای معلم تربیتی است، اگر چیزی به نام دفتر تربیتی هنوز مانده باشد. فرقی هم نمیکند، این بچهها را دور خودش جمع کرده است و با هم مسیری را جلو میروند.
دو سال پیش از شهادت او، شب واقعه، شب نیمه شعبان بوده است. جوانک عینکی و ریشوی ما بچهها را هیئت برده است، جشن میلاد امام زمان(عج). تا دیروقت بوده است و جوان قصه ما قصد میکند که دو تا از بچهها را به خانهشان برساند. چند سالی است که شب نیمه شعبان کمی در خیابانها تهران ناامن شده است. برای منتظرانش ناامنتر. چند نفر مست مزاحم دخترانی شدهاند، جوان و نوجوانانش با آنها درگیر میشوند و آنها هم با چاقو ضربهای به شاهرگ جوان میزنند و فرار میکنند.
چیز دیگری در جستجوهای اینترنتی در مورد جوانک قصه ما پیدا نمیشود . دو روز بعد از ماجرا ۲۷ تیر ۱۳۹۰ امیرعلی مصفا، وبلاگنویس در وبلاگش اینچنین مینویسد، شاید باارزشترین نگاشته مساله، همین حرفها با زبان صریحتر:"ارزش خبری نداری طلبه جان. خودت و رگ دستت و یک چشمت که اصلاً، کارهای اُمُلانهات که ابداً ! حالا اگر پرورش اندامی، پاورلیفتینگی چیزی کار میکردی شاید اما نهی از منکر میکنی؟!؟ مگر ما و گشت ارشادمان بوقیم که تو وارد معرکه میشوی ؟ حیف که ضعیفکش نیستیم واِلا …حالا این به کنار، یک مشت بچه جمع کردهای دور خودت که چه ؟ مثلا میخواهی ما را مسخره کنی؟ ما با اینهمه دستگاه عریض و طویل فرهنگیمان کشک! توی یک لاقبا میخواهی کار فرهنگی کنی؟ ها؟ اساسنامهات کجاست؟ مجوزت کو؟راستی بگو ببینم این موقع سال وسط شهر چه میکنی؟ تو الان باید در دهکورهها مشغول تبلیغ اسلام باشی، نه وسط شهر، بیخ گوش ما. اینجوری برای خودت هم بهتر است. از مُخاطرات شهرنشینی (!) هم در امانی.مگر نمیگویی سرباز امام زمانی، خوب آفرین ! مثل همان امام زمان برو یک جایی تا جلوی چشمان ما نباشی و ما از اسمت، استفاده خودمان را ببریم. برو عزیزم، برو؛ اینجا نمون. شَر میشه …"
همان سال؛ چهار روز قبل از ماجرا رهبر انقلاب مهمترین سخنرانی سالانهشان را ایراد میکنند، در حرم مطهر امام رضا(ع). بخش مهمی از این سخنرانی تاریخی به این شرح است : "امّا آنچه نقطهی مهمتر عرض من است، خطاب به جوانهایی است که در سرتاسر کشور فعّالیّتهای فرهنگی را به صورت خودجوش شروع کردند که بحمدالله خیلی هم وسیع شده است. من میخواهم بگویم آن جوانهایی که در تهران، در شهرهای گوناگون، در استانهای مختلف، در خود مشهد، در بسیاری از شهرهای دیگر کار فرهنگی میکنند، با ارادهی خودشان، با انگیزهی خودشان ـ کارهای بسیار خوبی هم از آنها ناشی شده است که از بعضی از آنها ما بحمدالله اطّلاع پیدا کردیم ـ کار را هرچه میتوانند بهطور جدّی دنبال کنند و ادامه بدهند. بدانند که همین گسترش کار فرهنگی در بین جوانهای مؤمن و انقلابی، نقش بسیار زیادی را در پیشرفت این کشور و در ایستادگی ما در مقابل دشمنان این ملّت، ایفا کرده است."
جوان ریشو و عینکی ما چند سالی است که در فضای ایران تنفس نمیکند، درست چهار روز بعد از اینکه سخنرانی رهبرش، سند تاییدی بر درستی راهی که رفته است را میشنود شهید میشود. سخنرانیای که پیام تسلیت شهادت او هم همانست.
حالا در سالگرد چهلمین سال انقلاب اسلامی ایرانی یادآوری او و داستانش سند به موقعی است برای نمایش همزمان تداوم پیروزی انقلاب در مردمان ایران زمین و توقف آرمانهای انقلاب در شرایط بوروکراتیک و آرمانزده اداری ایرانی. شرایطی که دقیقا همین نیروهای خودجوش فرهنگی باید به دادش برسند تا از سقوط قریبالوقوع نجات پیدا کند و حالا چند سالی است که انقلاب با جوانانش، به پیش میرود. قصه نمادین علی خلیلی خیلی ساده به سر رسید. سادهتر از همه تصورات ما. اما ماجرا هنوز ادامه دارد، تازه شروع شده است.نادیدگان انقلاب و خمینی، حالا مسیر خمینی را به پیش میبرند دور از همه محافظهکاریهای معمول سیستم اداری و دولتی ایرانی. علی خلیلیها زندهاند و هر از چند گاهی با یک نشانه مثل شهید حججی جوان شهید مدافع حرم، شهید اژدری، جوان فعال در اردوهای جهادی و... به یادمان می آورند که مسیر این انقلاب محافظهکاری نمیشناسد و خمینینادیدهها انقلاب را به پیش خواهند برد. رسانههای ایرانی آنها را سانسور کنند، دستگاههای رسمی آنها را نادیده بگیرند و سیستم دولتی کمر به حذف آنها بردارد، انقلاب با وجود آنها زنده است.
دو
این عکس متعلق به ۱۲ سال پیش است و در سال ۲۰۰۶ در بوئنسآیرس آرژانتین گرفته شده است، در جریان یک راهپیمایی اعتراضآمیز به حملات هوایی اسرائیل به جنوب لبنان.یک جوان آرژانتینی که روی بازویش را با نقش امام خمینی، رهبر انقلاب ایران خالکوبی کرده است.توضیح دیگری در مورد عکس وجود ندارد.
تقریبا ۳۵ سال پیش مرتضی آوینی، عکسی از یک جوان بوسنیایی که به پیروی از بسیجیان ایرانی سربند «اللهاکبر» بسته بود روی جلد مجلهاش، سوره چاپ کرد و توسط وزیر وقت ارشاد توبیخ کتبی شد به دلیل چاپ عکسی مغایر با شئونات اسلامی. تصویر به وضوح نشان میداد که آرمان خمینی و فرزندانش خیلی زود تا قلب اروپا نفوذ کرده بود. اما پسر بوسنیایی موی بلندی داشت و عینک دودی...
سه
محمد محمدی نجات مستندساز ایرانی تعریف میکند: در کشمیر مکانی وجود دارد که نامش منتظر آباد است. من وقتی این نام را بر روی تابلو دیدم تعجب کردم. دقت که کردم دیدم وسط تابلو را رنگ کردهاند و قسمتی را حذف کردهاند.برایم سوال پیش آمد که چرا این شکلی شده است؟ وقتی از محلیهای آنجا سوال کردم گفتند که این روستا نام دیگری داشته است؛ نام اینجا در اوایل انقلاب ایران به منتظری آباد تغییر میکند. زمانی که امام خمینی(ره) با مرحوم منتظری مشکل پیدا میکند، خود مردم آن منطقه، «ی» منتظری آباد را حذف کردهاند و نام آن را به منتظر آباد تغییر دادهاند.
این مردم چنین تعصبی نسبت به امام دارند.فرجی دیگر مستندساز ایرانی از سفرش به آفریقا تعریف میکند و اینکه آنجا وقتی مادری بچه خردسالش را صدا میزده است ابتدا فکر کرده است که اشتباه شنیده است. اما بعد که دقت کرده است از میان همه آن کلمات نامفهوم به زبان محلی مردمان آن دیار، لفظ خمینیاش را تشخیص داده است که نام پسرک را خمینی گذاشتهاند و آنجا نام پسرانشان را خمینی میگذارند. سهیلی کریمی از روستایی در قزاقستان تعریف میکند به نام «ایرانسکی» که در قلب سرزمین کفر، بالای همه خانهها عکس امام خمینی است و سلیم غفوری از قهوهخانهای در عمق کوههای هیمالیا تعریف میکند که عکس امام را به سر در مغازهاش زده است و وقتی سوالپیچش میکنند که تو کجا و امام کجا، میگوید: این عکس اعلان هویتی ماست و ..
یا از پاکستان بگوییم. دیماه سال ۱۳۸۱ در جریان سفر رئیسجمهور وقت ایران، حجتالاسلام خاتمی به پاکستان، اتفاق خاصی میافتد. گمانهها پیرامون حمله آمریکا به عراق حال و هوای آن روزهای دنیا و رسانهها را به خود اختصاص داده است. همین ماجرا فضایی را رقم زده که سخن از مواضع ضدآمریکایی و ایستادن بر سر آرمانهای جهانی انقلاب، امام و رهبری به مذاق برخی سیاسیون خوش نمیآید.
بخشی از دستگاه دیپلماسی وقت ایرانی در جریان این سفر، قصد کانالیزه کردن رسانهای شدن استقبال مردم پاکستان از رئیسجمهوری ایران را دارند. بنا به گفته صریح یکی از مسئولین ایرانی حاضر در پاکستان در آن دوره، مسئولین تشریفات و استقبال با هماهنگی با مقامات پاکستانی، تصمیم میگیرند تا روز قبل از استقبال تنها تصاویری از شخص رئیسجمهور ایران را در اختیار رایزنیهای فرهنگی، کنسولگریها و سفارت ایران دهند تا آنها با توزیع این تصاویر و پوسترها بین پاکستانیهای عاشق ایرانی فضای استقبال را به سمت و سوی خاصی بکشانند.
روز استقبال میشود و حجت الاسلام خاتمی وارد پاکستان میشود. در حالی که برخی تصور میکردند با این برنامهریزی، نهایتا تنها عکسها و پلاکاردهای شخص حجت الاسلام خاتمی که در اختیار پاکستانیهای عاشق ایران، قرار داده شده بود میان جمعیت مشاهده شود؛ مردم پاکستان درست در نقطه مقابل جریان حاکم بر آن روزهای رسانههای دنیا و یک نگاه خاص در مدیریت سیاست خارجی ایران قرار میگیرند.
برنامه از مناطق اهل سنت پاکستان شروع میشود و همه مدیرانی که مراسم استقبال از آقای خاتمی را برنامهریزی کرده بودند، شوکزده میشوند. مردم پاکستان، جالبتر از آن اهل سنت مردم پاکستان خودشان از خانههایشان با انواع و اقسام عکسها و پلاکاردهای امام خمینی و آیتالله خامنهای بیرون میآیند و توهم ریشهدار غیرانقلابی و محافظهکار در انتقال کانالیزه آرمانهای امام و انقلاب با چالشی جدی در درون خود مواجه میشود.
همان مسئول ایرانی حاضر در پاکستان که ماجرا را برای تسنیم تعریف کرده است؛ به قابعکسهای بزرگی اشاره میکند که به دست مردم پاکستان بالا رفته است. قابعکسهایی که نشان میدهد مدت چند سال در جایی در خانه پاکستانیها به اتاق دیواری آویزان شده است. مردم پاکستان نیازی به عکسها و پوسترهای ایرانیها از امام و رهبری نداشتند. نیازی به عکسهای دستگاه دیپلماسی ایرانی نداشتند. خودشان در خانههایشان داشتند... و این پرچمی است که زمین نمیافتد…
چهار
امروز در سالگرد رسمی چهل سالگی انقلاب سال ۵۷، روز اعلام رسمی شکست سیاست «اصالت زندگی» است. بزرگترین ایدئولوژیای که در تاریخ انقلاب به جنگ آرمانیترین انقلاب دوران ما آمد و با صراحت اعلام توقف داد:" بس است. مردم ایران هم زندگی میخواهند. به ما چه ربطی دارد که در فلان کشور چه میگذرد؛ بگذارید مردم زندگیشان را کنند." ایدئولوژی پرطرفداری که درست بعد از پایان جنگ ۸ ساله در لفافه اعلام شد و در زمان مدیریت تیم فعلی بر دولت رنگ علنی به خود گرفت. سیاستی که معتقد بود آنچه اصل است رفاه و آسایش مردمانی است که در کشور زندگی میکنند و اگر آرمانی این آسایش و راحتی و این زندگی را به خطر بیندازد باید محترمانه به کناری نهاده شود تا مردم زندگیشان را بکنند. امروز در یک همزمانی جالب و تاریخی نتایح عکس این سیاست به عریانترین صورت ممکن به روی مردم ایران آورده شده است به راحتی به عکس خود تبدیل شده است و وعدهدهندگان چرخیدن چرخهای اقتصاد، بهبود زندگی روزمره با کناره جستن از آرمانها امروز زندگی امیدواران به این وعدهها را در حال نابودی میبینند و سرافکنده سکوت پیشه کردهاند. قرار بود با اصالت دادن به زندگی به استقبال از زندگیای برویم که به ازای کنار گذاشتن آرمانها آغوشش را برای ما باز کرده است؛ اما با چیزی مواجه شدیم که رنگی از زندگی نداشت. امروز روز پاسداشت زندگیهاست. زندگیهایی که در پرتو آرمان جان میگیرند و آرمان که به کناری میرود فقط مثل سایهای کش می آیند.
پنج
نشانهها فراوانند. نشانههای نفوذ و تداوم انقلاب سال ۵۷ در ایران و جهان. نشانههای اینکه تیری که خمینی پرتاب کرد هنوز در حال حرکت است و به زمین نیفتاده است. حالا نسلی بزرگ که افتخار بینظیری چون نگذاشتن باز شدن پای جنگ به ایران را با مقاومت در کیلومترها دورتر از مرز ایران در کارنامه خود دارد نماینده واقعی انقلاب خمینی در ایران شدهاند. حرکتهای خودجوش فرهنگی در ایران مستحکمتر و ریشهدارتر از قبل در حال پیشروی شده است؛ توجه جوانان انقلابی از سیاستبازیهای مرسوم به مسائل و آسیبهای اجتماعی بسیار افزونتر شده است و چیزی به نام اردوهای جهادی به برنامه ثابت جوانان انقلابی تبدیل شده است. آرمانخواهان جوان با اشکالات و ایرادات محتمل به ریسمان محکم عدالتخواهی چسبیدهاند و البته با آزمون و خطا اما پایدار و مستحکم مسیر جدیدی برای تحقق یکی از برگترین آرمانهای انقلاب ۵۷ آغاز کردهاند. کاملا خودجوش و بی حمایت های ساختاری.مرزهای مشروعیت دهنده به محافظهکاری بسیار بسیار باریکتر از قبل شدهاند و حنای نمایندگان نژادی، انتسابی و انتصابی به خمینی و خامنهای بزرگ برای عبور از مرزهای انقلابیگری با توجیههای مختلف مصلحتگرایی دیگر رنگ باخته است.
در مقابل آنهایی که روزگاری به چیزی به نام انقلاب فخر میفروختند حالا سرنوشت متفاوتی پیدا کردهاند و به یک زندگی آرام و راحت در کشوری که شلوغ نباشد و صدای کسی بلند نشود ایمان آوردهاند؛ فرسنگها دورتر از انقلاب و مشغول تئوریپردازی و عمل به آموزههای کهنه محافظهکاری و حفظ وضع موجود هستند.مردم از انقلاب حذف نمیشوند. فرآیند حذف مردم از انقلاب اسلامی ایران، چیزی که دو دهه قبل با ژست نخبهگرایی در نهادهای انتخابی آغاز شد امروز به پایان رسیده است. قرار بود مردم به زندگی روزمرهشان برسند و کاری به سیاست نداشته باشند و سیاستمداران سیاست را تعیین کنند و مسیر جمهوری اسلامی را پیش ببرند. این موضع اما امروز با نمایش کارکرد بیهوده خود به معرکهای نمایشی تبدیل شده است که کاربردی جز پنهان شدن ندارد. توسل جستن به مفهوم «ارتباط» و راه نجات را در گسترده تر کردن مصادیق آن تا انتهای آمریکای شمالی نیز همامروز به ناکامی طرفدارانش ختم شده است. هر چند که رعشه های ضربههای این دو سیاست بر پیکرههای انقلاب همچنان نمودار است.
چهل سالگی انقلاب را با افتخار به جوانانی که متوجه مسیر قدرت گرفته محافظهکاری در تاریخ انقلاب شدهاند و پیش رویش ایستادهاند جشن میگیریم و برای چندین و چندمین بار گزاره مشهور «محافظهکاری قتلگاه انقلاب است»؛ نقشه راه مسیر آینده انقلاب را تکرار میکنیم. راه رجوع دوباره به آرمانهای سال ۵۷ است و جوانان ایرانی این مسیر را آغاز کردهاند.این مسیری بیبازگشت است.
پرونده «علیه محافظه کاری در سال چهلم» -۱/ علیه «محافظهکاری» در سال چهلم/انقلاب زنده است، زنده باد انتقاد
«علیه محافظه کاری در سال چهلم»-۲/ عماد افروغ در گفتوگو با مهر: چپ و راست ندارد، همه محافظهکار شدند!
«علیه محافظه کاری در سال چهلم»-۳/ عماد افروغ در گفتوگو با مهر:پرشورتر و پرامیدتر از همیشه هستم/انقلابی بودن شیشه شکستن نیست
«علیه محافظه کاری در سال چهلم»-۴/ سلیمی نمین در گفتوگو با مهر: انقلاب خواصگرا نبود/انحصار فرهنگی و رسانه ای،نتیجه انحصاراقتصادی
«علیه محافظه کاری در سال چهلم» ۵/ سلیمی نمین در گفتوگو با مهر: هاله تقدس هاشمی مانع نقدش شد/امروز روند نقد به دیگر قوا رسیده
«علیه محافظه کاری در سال چهلم»-۶/ لاریجانی، مهر و نعلین، تتلو و داستان جوانان انقلابی خسته
«علیه محافظهکاری در سال چهلم» - ۷/ موسی نجفی در گفتگو با مهر: نیروی حیاتی انقلاب ربطی به این رئیس جمهور و آن نماینده مجلس ندارد
«علیه محافظهکاری در سال چهلم» - ۸/ موسی نجفی در گفتگو با مهر:محافظهکاری پذیرش سیطره تمدنی دیگر است/نهادها را انقلابی کنید
«علیه محافظهکاری در سال چهلم» -۹/ چمران در گفتوگو با مهر: قرار بود خودمان را فدای انقلاب کنیم، نه انقلاب را فدای خودمان!
«علیه محافظه کاری در سال چهلم»-۱۰/ مدیران جوان انقلابی در معرض خطر تلفن، قدرت طلبی و محافظهکاری
«علیه محافظهکاری در سال چهلم» -۱۱/ چمران در گفتگو با مهر: (۲)«سرگرم بودن همه»، هدف اصلی محافظهکاران/سازندگی از چپاول نمیگذرد
«علیه محافظهکاری در سال چهلم» -۱۲/زائری در تلویزیون؛ مطالعه موردی محافظهکار شدن در ایران
«علیه محافظهکاری در سال چهلم» -۱۳/ چرا صاحبان انقلاب هیچ وقت صاحب رسانه نشدند؟
«علیه محافظهکاری در سال چهلم» -۱۴/ چالش «ریش و انگشتر» با «حفظ وضع موجود»/ راستیها انقلابی هستند؟
«علیه محافظهکاری در سال چهلم» -۱۵/غلامی در گفتوگو با مهر:بزدلان سیاسی به بهانه حفظ نظام، ترمز جمهوری اسلامی شدهاند
«علیه محافظهکاری درسال چهلم» -۱۶/ سکوت و محافظهکاری حزباللهیها،از عوامل نابسامانیهای جامعه است
«علیه محافظهکاری درسال چهلم» -۱۷/حسین راغفر در گفتگو با مهر:انتقام محافظهکاران از انقلاب/کار به تحقیر آرمان انقلاب کشیده است
«علیه محافظهکاری درسال چهلم» -۱۸/ حدادعادل در گفتگوی تفصیلی با مهر:اتحاد ثروت و قدرت علیه آرمان/سیاسیون عدالت را به حاشیه بردند
«علیه محافظهکاری در سال چهلم»-۱۹/خروجی «معرفتشناسی محافظهکاری»: اضمحلال سوژه انقلابی
«علیه محافظهکاری در سال چهلم»-۲۰/«شرایط حساس کنونی»بهانه سرپوش فساد شده است/هتاکی عدالتخواهی نیست
«علیه محافظهکاری در سال چهلم» -۲۱/امرودی در گفتگو با مهر مطرح کرد :تفکیک بین انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی/انقلاب با سرعت پیش میرود
«علیه محافظهکاری در سال چهلم» -۲۲/ حجتالاسلام پیروزمند:انقلابیگری، پرخاشگری نیست/محافظهکاری، ضد واقعیت و عقل است
«علیه محافظهکاری در سال چهلم» -۲۳/ محمدحسن قدیری ابیانه:همه فقط مطالبه گر شده اند/ احساس بیعدالتی بیشتر از بیعدالتی است
«علیه محافظهکاری در سال چهلم» ۲۴/میزگرد ایثارگران در مهر؛خدای امروز همان خدای ۵۷ است، مدیران جمهوری اسلامی چه؟
«علیه محافظهکاری در سال چهلم»۲۵/میزگرد اهالی رسانه در مهر:۴۰سال گذشت،عاقل تر شدیم یا محافظهکارتر؟/اعتدال، تجسم محافظهکاری
«علیه محافظهکاری در سال چهلم»-۲۶/نقد احترام عمودی؛ وقتی صفت ولینعمتی از پابرهنگان پس گرفته شد
«علیه محافظهکاری در سال چهلم»-۲۷/میزگرد ایثارگران در مهر؛ دیگران خوردند و بردند ما «آدمبده» انقلاب شدیم/هنوز ایستادهایم
«علیه محافظهکاری در سال چهلم»-۲۸/حسن خجسته در گفتگو با مهر:رفتارهای رسانهای مارا «بیبیسی» تعیین میکند/پیشنهاد من گفتگوست
«علیه محافظهکاری در سال چهلم» -۲۹/ بیبیسی یاصداوسیما، کدام خطرناکتراست؟/حزباللهیزینتالمجلس است
«علیه محافظهکاری در سال چهلم»- ۳۰/ حسن خجسته در گفتگو با مهر: خط قرمزهای بیهوده، رسانههای ایرانی را گرفتار کرده است
«علیه محافظهکاریدر سال چهلم » - ۳۱/ حجت الاسلام احمد سالک: «محافظهکاری»؛ زیرساخت انحراف از آرمانهای فرهنگی انقلاب
«علیه محافظه کاری در سال چهلم»-۳۲/ پس از جنگ آرمانهای انقلاب بیش از پیش به فراموشی سپرده شد
«علیه محافظهکاری در سال چهلم» -۳۳/ ابراهیم فیاض در گفتگو با مهر: خطر رئالیسم سیاه در ایران/دوره کنونی ضدعدالت است
«علیه محافظهکاری در سال چهلم» -۳۴/ میزگرد اهالی رسانه در مهر:در حساسترین موقعیت حساس کنونی هستیم/نسبت محافظهکاری ورادیکالیسم