نرگس آبیار: از اول نمی خواستم فیلمی بسازم که مردم بلوچ ناراخت شوند/ هومن سیدی نیامد،با هوتن شکیبا کار کردیم


نرگس آبیار: از اول نمی خواستم فیلمی بسازم که مردم بلوچ ناراخت شوند/ هومن سیدی نیامد،با هوتن شکیبا کار کردیم

روزنامه شرق با نرگس آبیار،کارگردان دریافت کننده سیمرغ بلورین دهه فجر،در باره فیلم «شبی که ماه کامل شد» مصاحبه کرده است.

بخشی از مصاحبه را می خوانید:

‌چرا خط داستانی‌ را بر اساس واقعیت گرفتید؟
فیلم در بستری تاریخی روایت می‌شود و هنوز زمان زیادی از آن تاریخ نگذشته و مردم کاملا به یاد دارند. در رسانه‌ها فراگیر شده بود و خیلی‌ها درباره آن می‌دانند. در نتیجه مجبور بودم به مستندات تاریخی وفادار باشم؛ برای قوت‌بخشیدن به درام ماجرا، اینکه از کجا شروع و کجا تمام کنم و اینکه نگاه‌کردن به موضوعات از زاویه زن باشد.
از اول که فیلم‌نامه را می‌نوشتم، با خودم می‌گفتم تنها چیزی که نمی‌خواهم اتفاق بیفتد، این است که مردم بلوچ ناراحت شوند. تمام تلاشم این است که ماجرای مردم بلوچ را از ماجرای گروه‌ تروریستی مثل جندالله جدا کنم.
‌در فیلم اشاره می‌کنید خانواده ریگی، خانواده بزرگ و همگی مهربان هستند.
ریگی طایفه‌ای با قدمت هزارساله و خیلی بافرهنگ هستند. من در تحقیقاتم با این مواجه بودم که اگر کسی می‌خواهد با نام‌خانوادگی ریگی در تهران یا جای دیگری فعالیت کند، معذب می‌شود و به فکر عوض‌کردن فامیلش است. دلم می‌خواست ماجرای طایفه ریگی را از ماجرای جندالله جدا کنم.
در تحقیقات متوجه شدم مردم منطقه انسان‌های شریف و دوست‌داشتنی‌ای هستند و به ما در ساخت این فیلم بسیار کمک کردند. به‌شدت میهمان‌نواز بودند. در تحقیقاتم از بالای سیستان‌وبلوچستان تا پایین این منطقه که رفتم، هر شب منزل یک بلوچ بودم. با گروهی که رفتیم، هر شب میهمان یک نفر بودیم که از ما پذیرایی می‌کردند. در خانه‌شان به روی همه باز بود. اگر آنها نبودند، این فیلم واقعا ساخته نمی‌شد.

‌از طرف دولت هم کمکی به شما شد؟
شهرک دفاع مقدس به ما اجازه کار نداد و حتی یک پوکه و جعبه مهمات در اختیارمان نگذاشتند! البته باعث خیر شد که ما در محل اصلی کار کنیم و فیلم باورپذیرتر شود. 95 درصد مردم در سیستان و بلوچستان، مردمانی عادی هستند که از گروه‌های افراط‌گرا ضربه خورده‌اند. فقط شاید عده‌ای قلیل تحت تأثیر تعالیم گروه‌هایی مثل القاعده باشند؛ البته آنها هم خودشان قربانی هستند.

پلان‌هایی که از بلوچستان در فیلم می‌بینیم، نماهایی است که روی فقر تأکید نمی‌شود. در واقع به‌اصطلاح سیاه‌نمایی در فیلم نمی‌بینیم؛ اما این فقر را از زبان مادر (غمناز) با بازی تحسین‌برانگیز فرشته صدرعرفایی می‌شنویم؛ چرا شاهد چنین تصویری هستیم؟
احساس کردم مردم بلوچستان دلشان نمی‌خواهد فقرشان را تصویر کنیم؛ چون انسان‌های بسیار باکرامت و شریفی هستند. می‌خواهند گفته شود که تبعیض، محرومیت و فقر در منطقه بلوچستان وجود دارد؛ اما نمی‌خواهند به تصویر کشیده شود.
‌درواقع شما سعی کردید با احترام، یک فرهنگ کمتر شناخته‌شده از کشورمان را به تصویر بکشید؟
بله. بیشتر وجوه فرهنگی مردم منطقه برایم مهم بود؛ حتی در فیلم هم نشان می‌دهم که عبدالحمید شعر می‌گوید، روی دیوار مغازه‌اش خطاطی می‌بینیم، ساز می‌زند، در ماه‌عسل با همسرش به روستای کپرنشین می‌رود. فرهنگ مردم روستا را می‌بینیم، رنگ‌ها و لباس‌ها و سوزن‌دوزی‌های فوق‌العاده بلوچی را شاهد هستیم. به‌تدریج وقتی جذب این تفکر می‌شود، همه اینها در فیلم کم‌رنگ می‌شود و رنگ و فرهنگ و فضای بومی از بین می‌رود تاجایی‌که عبدالحمید طبل‌ را بیرون می‌اندازد!

‌چرا حادثه را به پاکستان بردید؟ چون پاکستان خاستگاه القاعده است و متحد آمریکا ‌و عربستان علیه ایران است. چرا خواستید جنگ را از کشور دور کنید؟
چون ماجرا را از بک‌گراند این خانواده می‌بینم و خیلی جاها از زاویه فائزه. بخش عمده این داستان خارج از ایران اتفاق می‌افتد؛ چون از ایران خارج می‌شوند که فاصله بگیرند و خودشان را نجات دهند. برای من جذاب‌تر بود که بخواهم ماجرا را از آنجا دنبال کنم.
‌چرا این عملیات در خاک ایران دیده نمی‌شود؟
شاید یک دلیلش این بوده باشد که خیلی دلم نمی‌خواست خشونت را در داخل کشور نشان دهم؛ ولی عمده ماجرای من خارج از ایران اتفاق می‌افتد. تنها قسمتی که وارد خاک ایران می‌شوند، صحنه‌های ماشین‌سواری است.
ناچار بودیم صحنه‌ای این‌چنینی در فیلم داشته باشیم؛ چون می‌خواستم نشان دهم یکی از برادران کشته می‌شود و عبدالحمید که زخمی می‌شود و گرایشش به برادرش بیشتر می‌شود، به دلیل کشته‌شدن برادرش عبدالواحد است. باید این صحنه اکشن را خوب از آب درمی‌آوردم.
‌از کارگردانی این صحنه بگویید.
سه دوربین داشتیم و سکانس اکشن سه روز طول کشید. خدا را شکر همه چیز خیلی خوب پیش رفت. هرچند چندین بار نزدیک بود خودرویی که من و فیلم‌بردار بودیم، دچار تصادف شویم. خدا را شکر به خیر گذشت و با وجود خاک زیاد و شرجی‌بودن صحنه را ضبط کردیم. فقط یک روز فیلم‌برداری صحنه چپ‌کردن ماشین طول کشید!
‌هوتن شکیبا در نقش عبدالحمید ریگی انتخاب‌ درستی بود. چطور به این انتخاب رسیدید؟
اول قرار بود آقای هومن سیدی حضور داشته باشند که به دلیل مشکلات شخصی نتوانستند و در نهایت آقای شکیبا حضور پیدا کردند.
‌چرا الناز شاکردوست؟
الناز از اول انتخابم بود، بعد که دچار حادثه شد، به بازیگران دیگر هم فکر کردیم؛ ولی دوباره به ایشان رسیدیم. سکانس‌هایی را که اکت و حرکت بیشتری داشت، با داروی ضددرد بازی می‌کرد. جاهایی هم درد را تحمل می‌کرد که بازی‌اش خوب شود! خیلی سختی کشید؛ اما با جان و دل این کار را کرد.

‌ صحنه‌ای که مأمور وزارت اطلاعات می‌خواهد فائزه را نجات دهد، واقعی است؟
بله کاملا.
‌ چرا صحنه‌هایی که وزارت اطلاعات عبدالمالک ریگی را دستگیر می‌کند، در فیلم نیست؟
چون اصلا موضوع من نبوده. فقط در حد کپشن بوده است. موضوع من به مسلخ‌رفتن عشق به خاطر یک نگرش است. چون از خشونت پرهیز می‌کنم.
‌اساسا فیلمتان فرصت داشت که بتوانید از صحنه‌های اکشن بیشتری استفاده کنید. چرا نکردید؟
فقط به همان اندازه که لازم بود، بسنده کردم.

23302

کد خبر 1231101

روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

دانلود آهنگ علی زند وکیلی غمگین ترین آهنگ