تفاوتِ اروپا با آمریکا در مورد ایران


تفاوتِ اروپا با آمریکا در مورد ایران

قدرتِ فراوان باعثِ بی‌تفاوتی نسبت به دیگران می‌شود.

ریشۀ اهمیت دادن به دیگران در نیاز و وابستگی است. این یک واقعیت اجتناب ناپذیر زندگی انسان هاست. تربیت ها و آموزش های فراوانی باید صورت پذیرد و ساختارهای بی شماری بِنا شود تا قدرتِ فراوان و اخلاق نسبی ممزوج گردند. به سختی بشر بتواند قدرت، انصاف، اخلاق و راست گویی را در یک شبکه جمع کند. متاسفانه، وقتی قدرت افزایش می یابد، دیگران اهمّیت خود را از دست می دهند. درروابط بین الملل، اهمّیت دادن عمدتا اقتصادی است.

نکتۀ منفی در برخورد اروپا و آمریکا با ایران این است که این موضوع ریشه های اقتصادی، مالی و تجاری ندارد زیرا نیازی به ایران نیست. چندی پیش یک مقام آلمانی به این نویسنده گفت: که ما (یعنی آلمان) با لیتوانی تجارت به مراتب بیشتری نسبت به ایران داریم (جمعیت لیتوانی: ۲.۸ میلیون نفر؛ مساحت: ۶۵.۳۰۰ کیلومتر مربع). تولید ناخالص داخلی اتحادیه اروپا حدود ۱۹۱۰۰ میلیارد دلار است و با آمریکا حدود ۶۸۶ میلیارد دلار تجارت دارد. تجارت اتحادیه اروپا با ایران حدود ۱۲.۲ میلیارد دلار است. اگر شخصی فرصتِ شنیدن نجواهای اروپایی ها را داشته باشد متوجه می شود که آن ها ایران را عاری از عقلانیتِ اقتصادی می دانند. شاید در شرایط عادی، تجارت اتحادیۀ اروپا با ایران در حد ویتنام باشد(۴۰-۴۵ میلیارد یورو). تجارت آمریکا با ۲۵ کشور خاورمیانه و شمال آفریقا (بدون محاسبۀ تسلیحات) حدود ۲۱۵ میلیارد دلار است.این درحالی است که فقط تجارت آمریکا با آلمان حدود ۱۷۰ میلیارد دلاراست.

شاید تفاوتِ ظاهری در برخورد اروپا وآمریکا نسبت به ایران را باید در عوامل دیگر جستجو کرد. اروپایی ها عموما خود را کشور های خواهان دموکراسی/دولت رفاه تعریف می کنند و با تجربیات تاریخی که در ناخودآگاه آن ها حضور دارد از جنگ، خشونت و درگیری هراس دارند و نگران تحمل پی آمدهای تشدید تخاصمات در خاورمیانه هستند. اروپایی ها تا آنجا پیش رفتند که سه میلیارد یورو برای هزینه های حدود ۲.۶۸۸.۶۸۶ نفر مهاجر سوری در اختیار ترکیه قرار دادند. در مقابل، آمریکا تنها کشوری است که توانست حتی از جنگ سرد با کمونیسم و شوروی طی چندین دهه حدود ۵ تریلیون دلار درآمدِ ملی و رشد فن اوری ایجاد کند.

تفاوتِ دیگرِ میان اروپا و آمریکا در جایگاه سیاست خارجی و نظام سیاسی آن ها است. اروپایی ها عموما در طیف احزابی که در پارلمان های آن ها وجود دارد پیرامون موضوعات سیاست خارجی به تفاهم و اجماع می رسند.

با تغییر دولت ها جهت گیری آن ها تغییری نمی یابد. در آمریکا هر نهاد حکومتی برای خود سیاست خارجی دارد و در نهایت، جایگاه لابی ها در طیف نهادهای حکومتی، جهت گیری یک موضوع سیاست خارجی را مشخص می کند. لابی ها به مراتب تعیین کننده تر از دستگاه های اجرایی هستند. برجام، نتیجۀ موفقیتِ موقتِ کاخ سفید بر لابی های قدرتمند بود. یک فعال حزب دموکرات اخیرا در یک کنفرانس می گفت: اگر ما ۲۰۲۰ به قدرت برگردیم ممکن است برجام را احیا کنیم ولی تحریم ها به واسطۀ قدرتِ لابی ها، سر جای خود می مانند.

این تفسیر از سیاست خارجی آمریکا نکات بدیهی و همگانی است. جای تعجب است که دستگاه عریض و طویل دیپلماسی با صد ها کارشناس و انبوهی از تجربه و ادعا، متوجه این بدیهیات در روابط بین الملل و سیاست خارجی آمریکا نشد. این خود معرف این واقعیت است که درجۀ شناخت از اقتصاد و سیاست بین الملل در دالان های پروپاگاندا متوقف شده است.

نکتۀ سوم در روان شناسی قدرت است. در رفتار سیاسی، اروپایی ها به مراتب پیچیده تر از آمریکایی ها هستند. آمریکایی ها فرهنگی صریح و مستقیم دارند. در روابط اجتماعی و سیستم اقتصادی خود نیز اینگونه هستند. آمریکایی ها هنرِ استتارِ نفرت را ندارند. توان غیر قابل مقایسۀ مالی، اقتصادی، فن آوری و نظامی آن ها نسبت به دیگران، این خصلت را حتی تشدید کرده است. فهم نیتِ آمریکایی ها به مراتب راحت تر از اروپایی هاست.

در عین حال، اگر عملکرد هر دو را بر روی یک منحنی ببریم، بسیار روشن است که اهداف جمهوری اسلامی را قبول ندارند. یکی صراحتا این را می گوید؛ دیگری تعامل می کند وعکس می گیرد ولی همان نتیجه را منتقل می کند. اروپایی ها با صد ها فیلسوف و پانصد سال تجربۀ مدیریت اختلاف در سنت Sun Tzu استراتژیستِ چینی که حدود ۲۵ قرن پیش زندگی می کرد عمل می کنند. جملۀ زیرکه ازاوست، شاهکارِ فکری و مدیریت استراتژیک است:

For to win one hundred victories in one hundred battles is not the acme of skill. To subdue the enemy without fighting is the acme of skill.

Sun Tzu, The Art of War, circa ۵۰۰ BCE

مضمون روشِ اروپایی ها را زمانی یک دانشگاهی/ سیاستمدار آمریکایی متولدِ اروپا گفت: "برخورد با ایران خیلی استراتژی نمی خواهد. "

در حکمرانی عقلانی، این سخن که نباید در انتظار دیگران نشست و به آن ها امید بست متین و منطقی است. باید از خود پرسید: کدام کشورها و کدام بنگاه های خارجی به کالاها و خدمات ایرانی محتاج­اند؟ بازی برد- برد در وابستگیِ متقابل است. وابستگی به کالا و خدمات و بانک های آن ها وابستگیِ یک طرفه است. ترکیه ۸۲ میلیارد دلار به اتحادیۀ اروپا صادر می کند. کرۀ جنوبی ۵۶ میلیارد دلار. مکزیک ۲۴۳ میلیارد دلار به آمریکا صادر می کند. هند ۵۰ میلیارد دلار.

در میان ده ها تعریف، این تعریف از استقلال را در نظر بگیرید: " کشوری مستقل است که به آن زور نگویند." به چه کشوری زور نمی گویند؟ به کشوری که عمدتا از لحاظ اقتصادی به آن وابسته باشند و وابستگیِ متقابل وجود داشته باشد. ترکیه عضوِ ناتو است ولی با روسیه شراکت سیاسی دارد. غربی ها تحمّل می کنند چون وابستگی های متقابل قابل توجهی با ترکیه دارند. سیاست خارجی ترکیه بر اساس توئیت طراحی نشده است بلکه پشتوانه های مهم اقتصادی دارد. بانک های اروپایی نمی گذارند دولت هایشان با ترکیه خیلی تلخی کنند.

پیش بینی می شود که تولید ناخالص داخلی ترکیه در سال آینده میلادی به ۹۰۰ میلیارد دلار برسد. او نه نفت دارد و نه گاز و پتروشیمی. در برخورد اروپا و آمریکا با ایران، آنچنان تفاوت محتوایی وجود ندارد. هیچکدام به ایران وابسته نیستند. چین در مقیاس بسیار وسیعی، غرب و غیرغرب را به خود وابسته کرده است و اهداف خود را به آرامی پیش می برد. وقتی زمستان می شود، خواسته ها و فشار های سیاسی روسیه ازاروپایِ شرقی افزایش می یابد چون آن ها را با لوله های گاز و فروش گاز به خود وابسته کرده است.

عدالت خواهی در روابط بین الملل از طریق اعداد و ارقام به دست می آید. حق و حقوق ایران در روابط خارجی از مسیر کار، فعالیت، کارآمدی، تولید، مزیّت نسبی و صادرات به دست می آید. ژاپنی ها سال ۱۸۶۸ به این کانون حکمرانی رسیدند. کره ای ها ۱۹۶۲، چینی ها ۱۹۸۰، ترکیه ۱۹۸۲ و هند ۱۹۸۵. منظوراینکه این نکات قدیمی هستند و چندان تخصصی نیستند؛ نویسنده آن ها را در ترم دوم دانشگاه (پاییز ۱۳۵۶) در درس اقتصاد سیاسی بین الملل آموخت.

* عضو هیئت علمی و استاد تمام گروه علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی

* منتشر شده در سایت دکتر محمود سریع‌القلم

کد خبر 1233263


آداب و رسوم شب یلدا در استان مازندران