رشد زیر سایه حاشیه ها
فیلمهای خبری فراوان و متعددی که از روزهای انقلاب برجا مانده، خیل مردمانی را نشان میدهد که در مخالفت با رژیم پهلوی به خیابانها ریخته و برای نمایش انزجارشان از حکومت شاه، سراغ تمامی نمادها و نشانههایی میروند که جزیی از ابزارهای دستگاه پروپاگاندای پهلوی به حساب میآمد
قانون-حافظ روحانی
رابطه مجسمهسازی با انقلاب پرپیچ و خم و پرفراز و نشیب بوده و هست. فیلمهای خبری فراوان و متعددی که از روزهای انقلاب برجا مانده، خیل مردمانی را نشان میدهد که در مخالفت با رژیم پهلوی به خیابانها ریخته و برای نمایش انزجارشان از حکومت شاه، سراغ تمامی نمادها و نشانههایی میروند که جزیی از ابزارهای دستگاه پروپاگاندای پهلوی به حساب میآمد. حافظ روحانی مطلبش در تارنمای «آوام مگ» با پاراگراف بالا آغاز می کند. او در این مطلب تحلیلی سعی کرده است به جنبههای مختلف وضعیت مجسمهسازی در سال های پس از انقلاب ایران بپردازد و به آن توجه کند.
آنچه در ادامه می خوانید ، تحلیل روحانی از شرایط مجسمه سازی ایران در چهار دهه اخیر است.بسیاری از مشهورترین بریده فیلمهای خبری که در طول این سالها بارها به نمایش درآمدند، انقلابیونی را تصویر میکند که در میادین شهرها و در اعتراض به نظام حاکم که آخرین نفسهایش را میکشید، مجسمههای خاندان سلطنتی را به زیر میکشند. پس تاریخ انقلاب به ناگزیر با مجسمه تلفیق شد اما پیش از هر چیز انقلاب نخستین گامهایش را با زدودن شهرها از تمثالها، نشانهها و مجسمههایی آغاز کرد که نماد و تصویر همه فساد و تباهی بود که انقلابیون به خاطرش به خیابانها ریخته بودند. برای رژیم پهلوی، مجسمه ابزاری برای نمایش قدرتی بود که خیلی زود فروپاشیده بود، پس بدیهی بود که همه آن مردمان معترض، در نخستین گامها به سراغ همین نشانهها بروند که مستقیم نشان میداد، پهلوی برخلاف تبلیغاتش، در مقابل اراده مردم، قدرتی ندارد.پس از پیروزی انقلاب اما سرعت رخدادها و تحولات سیاسی و اجتماعی آنچنان زیاد بود که فرصت چندانی برای هنرمندان باقی نمیماند تا از سر حوصله و دقت به ساختن مجسمه و یادمانها اقدام کنند. از سوی دیگر کشور درگیر جنگی تحمیلی شده بود که تامین مواد اولیه مورد نیاز برای مجسمه و بهخصوص مجسمههای بزرگ را مشکل میکرد. در کنار این معضلاتِ عملی و اجرایی که ناشی از تنگناهای اقتصادی سالهای پس از انقلاب و جنگ تحمیلی بود، پارهای ملاحظات فرهنگی و شرعی هم مجسمهسازی را از اولویت خارج میکرد. از سوی دیگر آنچه در ذهن انقلابیون از مجسمه مانده بود صرفا شامل نمونههایی میشد که رژیم پهلوی به عنوان ابزار پروپاگاندا به کار گرفته بود.در ابتدای دهه 70، با پایان یافتن جنگ و آغاز دوران سازندگی، مدیران فرهنگی این فرصت را فراهم دیدند تا سراغ مسائل فرهنگی مغفول مانده کشور بروند؛ نیازهایی که در طول نخستین دهه پس از انقلاب به واسطه توجه به نیازهای اولیه کشور از سر اجبار به آینده موکول شده بودند. تغییرات حاصل از دوران بعد از پایان جنگ را میتوان در آغاز دوباره دوسالانهها در ابتدای دهه 70 دید؛ تغییری که با نخستین دوسالانه نقاشی تهران در سال 70 آغاز شد و به تدریج راه را برای شروع دیگر دوسالانههای تخصصی از جمله دوسالانه ملی مجسمهسازی تهران باز کرد. در همان روزهای نیمه نخست دهه 70 بود که معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اقدام به راهاندازی دفتری به نام دفتر حجم کرد. به این ترتیب واژه حجم تا حدی جایگزین واژه مجسمه شد اما این تغییر صرفا یک تغییر ساده در انتخاب واژه نبود که از سوی دیگر نشاندهنده سوگیری جدید نسبت به ماهیت مجسمه هم بود. به این معنی که نشان میداد تمایل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بیشتر به سوی احجامی است که از منظر انتزاعی یا مفهومی به این هنر نگاه میکنند و نه از منظر فیگوراتیو که به واسطه ملاحظات ذکر شده، در ذهن انقلابیون یادآور خاطرات و روزهای بد رژیم گذشته بود.
با اینحال هنرمندانی که حول حوزه هنری گرد آمده بودند تا پیش از این رخدادها دست به ساخت مجسمههایی زده بودند. اما باز هم در دهه 70 که در بین هنرمندان حوزه هنری هم توجه به ساختن مجسمه جلب شد که نمونههای چندی از این مجسمهها هماکنون در حیاط حوزه هنری و تعدادی دیگر هم در گنجینه این نهاد نصب و نگهداری میشوند. نکته مهم در مورد این مجسمهها این است که به نظر میرسد زیباییشناسی، عناصر بصری و نمادین خود را بیشتر از نقاشیها وام گرفتهاند. از آنجا که نقاشی هنرمندان حوزه هنری در سالهای دهه 60 بیشتر از یک نظام نشانهگانی نمادین استفاده میکرد، همین عناصر بصری نمادین هم راهی کارگاههای مجسمهسازان شد. این رابطه تا سالها به همین شکل باقی ماند.از نیمه دوم دهه 70 اما به واسطه رشد ثروت و افزایش تدریجی سطح رفاه که ناشی از تداوم فضای آرامش بود، مجسمهسازی رشد یافت. از جمله نهادهایی نظیر شهرداریها در تلاش برای بهبود کیفیت زندگی شهری به سفارشدهندگان عمده مجسمه تبدیل شدند. ساخت سردیسهای مختلف از شهدای انقلاب و جنگ تحمیلی و مشاهیر و چهرههای تاریخی نظیر حافظ، ابوعلی سینا یا شهید مدرس از این نمونهها بود. همچنان که سردیس بسیاری از شهدای جنگ تحمیلی و انقلاب نیز ساخته شده و در مکانهای عمومی یا سازمانهای دولتی نصب شدند.در سالهای گذشته مجسمهسازی رشد قابل ملاحظهای یافته و بسیاری از نهادهای خصوصی یا دولتی اقدام به سفارش مجسمه میکنند. از جمله نمونههای آن برگزاری سمپوزیومهای متعدد برای ساخت سردیس شهدا بود که نه فقط در تهران که در دیگر شهرها هم پا گرفته است که هم یادآور شهدای انقلاب و جنگ تحمیلی است و هم تلاش برای تغییر سیمای شهرها. سمپوزیومهای متعدد برای ساخت مجسمههای شهری نیز به همت شهرداریها در طول دو دهه گذشته مورد توجه قرار گرفت. جدا از شهرداری تهران، سمپوزیومهایی به سفارش شهرداریها و گاه نهادهای خصوصی در طول این سالها در شهرستانها هم برگزار شد. آخرین رخداد مهم، برگزاری هفتمین دوسالانه ملی مجسمهسازی در تابستان 96 بود که در موزه هنرهای معاصر تهران برگزار شد و از جهت بزرگی و کثرت شرکتکنندگان یکی از مهمترین رخدادهای رشته مجسمهسازی در سالهای اخیر محسوب میشد. به نظر میرسد در طول دو دهه از تاسیس انجمن مجسمهسازان، مجسمهسازی ایران رشد قابل ملاحظهای از جهت تعداد هنرمندان، آموزش، گردش مالی و برگزاری و حضور در رخدادهای ملی و بینالمللی داشته است.