سرویس فرهنگ و هنر مشرق - وحید جلیلی، مسئول شورای سیاست گذاری جشنواره عمار در نشست «گفتار عصر» با موضوع عبور از «سینمای ایالات متحده تهران شمالی» که در حسینیه هنر مشهد برگزار شد، در سخنانی گفت:
یک جایی عرض کردم که جشنواره امسال، یا بهترین یا یکی از بهترین جشنواره های ۲۰ سال اخیر کشور بود، اما بعضی دوستان اعتراض کردند که امسال بدترین دوره جشنواره فیلم فجر بوده، به خاطر اینکه درآن فیلم های سیاه، فیلم های نامربوط کم نبوده است. من عرض کردم که واقعیتش این است که روشنفکرمآب ها و غربزده ها در ایران حرفشان این نیست که بگذارید ما هم حرف بزنیم، بگذارید ما هم مثلاً فیلم بسازیم، بله شعارشان و ویترینشان این است. اما اگر کسی واقعیت این جریان را از همان بدو شکل گیری اش تا به امروز بررسی کند خواهد دید که حرف اصلی اینها این است که یک سری فیلم هایی و حرف هایی نباید زده بشود، یعنی جریان روشنفکری در ایران اتفاقاً جریان حذف است.
***امسال فیلمی با عنوان «دیدن این فیلم جرم است» حضور داشت. اینها اعتقادشان این است که نه دیدن بلکه ساختن بسیاری از فیلم ها، نوشتن بسیاری چیزها جرم است.
به طور مثال در جشنواره امسال فیلمی با عنوان «دیدن این فیلم جرم است» حضور داشت. اینها اعتقادشان این است که نه دیدن بلکه ساختن بسیاری از فیلم ها، نوشتن بسیاری چیزها جرم است. دیدن بسیاری چیزها در جامعه ایرانی، جرم است. یک گام بلند به پیش و یک موفقیت بزرگ از همان ابتدای شکل گیری جریان روشنفکری غربزده جنس نگاهش به جامعه ایران این است که فقط انحطاط می بیند، فقط تباهی می بیند، فقط سیاهی می بیند. هیچ زیبایی، هیچ حماسه ای، هیچ آینده ای برای جامعه خودشان نمی بینند. تا ۴۰ سال بعد از انقلاب هم نگاه همین است و می توان این ویژگی را در این جریان سراغ گرفت و ماجرا آنجا جدی تر می شود که می گویند دیگران هم نباید جز این ببینند. زیبایی های جامعه دینی نباید دیده بشود، موفقیت های جامعه انقلابی نباید دیده بشودو قهرمان های این ملت نباید مطرح بشوند. بنابراین به عقیده من هر گامی که شما به پیش بردارید و از این حصارها عبور کنید، این خط قرمزها را زیر پا بگذارید و از این سیم خاردارها عبور کنید یک موفقیت بزرگ است.
از این جهت به نظرم جشنواره فیلم فجر امسال یکی از بهترین دوره های جشنواره است به خاطر اینکه دیگر آن فضاسازی های پیرامونی به اندازه قبل قدرت ندارد که سینماگران را زمینگیر کند و آنها را مجاب و مجبور کند از موضوعات ملی کناره بگیرند، از موفقیت های نظام جمهوری اسلامی دور بشوند و از قهرمان های کشور فاصله بگیرند. همین هفت، هشت و ۱۰ تا فیلمی که امسال حالا هر کدام به نوعی به این حوزه ها پرداخته بودند به نظرم یک گام بلند به پیش و یک موفقیت بزرگ است. یکی از توانمندترین سینماهای جهان را داریم به برکت انقلاب اسلامی امروز ما یکی از توانمندترین سینماهای جهان را داریم یعنی سینمای جمهوری اسلامی از لحاظ توان تولید کمی و کیفی از اکثر کشورهای اروپایی جلوتر است، ما جزو ۱۰ ،۱۵ کشور اول جهان هستیم حالا به غیر از آمریکا و هند، هالیوود و بالیوود که با یک فاصله معناداری از همه کشورها در تولید سینمایی جلوتر هستند، بعدش ۱۰ ،۱۲ کشور هستند که اینها سالانه بیش از ۱۰۰ فیلم را می توانند تولید کنند که یکی از آنها جمهوری اسلامی است.
این حرفی نیست که بنده بزنم، آقای میگوئیل لیتین یکی از مشهورترین فیلمسازان آمریکای لاتین است و دنیا او را می شناسد، ایشان دو سال پیش به دعوت جشنواره مردمی فیلم عمار آمده بود ایران، بعضی از فیلم های ما را که دید فیلم «چ» آقای حاتمی کیا و فیلم «یتیم خانه ایران» آقای ابوالقاسم طالبی را که دید کلاه از سرش افتاد، به من می گفت که من از ایران فقط عباس کیارستمی را می شناختم و به فیلم های او هم علاقه مند هستم اما برای من واقعاً جای تعجب است که چرا جهان ابوالقاسم طالبی را نمی شناسد، ابراهیم حاتمی کیا را نمی َشناسد؟! این را چنین آدمی می گوید که برای نخستین بار آمده بود ایران، هیچ تعلق خاطر خاصی هم به مثلاً جمهوری اسلامی یا حزب اللهی ها ندارد و به عنوان یک آدم حرفه ای سینما این حرف را می زند. همان فضایی که در جهان در انکار سینمای انقلابی و سینمای جمهوری اسلامی به این معنا که عرض کردم وجود دارد در داخل هم توسط من تبع غرب دارد اعمال می شود یعنی اگر شما شاهکارهای سینمایی هم بسازید این فضای پیرامونی که در سینما یک اقلیتی آمدند آن را شکل داده اند، تحقیرش می کند.
در همین یکی دو روز شما ببینید حملاتی که صورت گرفته نسبت به فیلم های برجسته ای که در جشنواره امسال حضور داشتند. رسماً با صراحت کامل میگویند که هر فیلمی که اشتراکاتی با روایت رسمی داشته باشد این موجب ناامیدی است. اگر یک فیلم سینمایی متوسط بلکه ضعیف بسازید و در آن، با روایت غرب از انقلاب ایران و از جامعه ایران و از جمهوری اسلامی همراهی کنید شما سینماگر هستید، شما هنرمند هستید، شما آدم آزاده ای هستید اما اگر روایتی به دست بدهید که آن روایت، با حکومت منتخب این ملت همدلی داشته باشد نه تنها محتوای شما محکوم است بلکه شما اصلاً سینماگر هم محسوب نمی َشوید. این کمدی تراژدی که در فضای پیرامونی سینمای ایران وجود دارد باید شکسته بشود و امسال به نظر من تا حد قابل توجهی و امیدوار کنندهای این اتفاق افتاده و باید این را ادامه داد.
کلیدواژه هایی که سینمای ملی را تضعیف می کنند در سال های متمادی، کلیدواژه هایی به فضای پیرامونی سینمای ایران تزریق شد که آنها واقعاً بسیاری از ظرفیت ها را ضایع کردند. مثلاً سینمای سفارشی و یا سینمای نفتی و از این دست واژگان. جالب اینجا است که بعضاً این ادبیات و این کلیدواژه ها توسط مهم ترین رسانه های رسمی نظام تبلیغ می شوند. فشار روانی روی سینمای ایران خیلی سنگین است و تا این فشارها را دقیقاً ما در نظر نیاوریم و مرور نکنیم آن موقع ارزش کار بعضی از این کارگردان ها و تهیه کننده هایی که به سمت بعضی از موضوعاتی که از لحاظ جریان غربزده خط قرمز محسوب می شود، می روند، مشخص نخواهد شد. برای نخستین بار بعد از ۳۰ سال یک فیلم راجع به مرصاد ساخته شده است، جالب نیست؟
طی چهل سال گذشته، یک پلان نماز جمعه در ۴۰ سال گذشته در هیچ سریال تلویزیونی و در هیچ فیلم سینمایی نمی بینید.
سینمایی که هر سال دارد ۱۰۰ فیلم در آن ساخته می شود بعد ۳۰ سال راجع به عملیات مهم و دراماتیکی مثل مرصاد یک نفر جرئت می کند، فیلم بسازد. حتی انجمن سینمای دفاع مقدسش هم در طول ۳۰ سال گذشته یک فیلم راجع به مرصاد جرئت نکرده است بسازد. سینمای ایران وضعیتش بشدت غیرطبیعی است و در سالیان زیاد این وضعیت مصنوعی بر سینمای ایران حاکم شده است. بسیاری از واقعیت ها، وقایع، ماجراها، قهرمان ها و پدیده ها در آیینه سینمای ایران، منعکس نمی شود، در حالی که تمام اینها در آیینه سینمای آمریکا منعکس می شود. آنها راجع به تمام مقاطع تاریخشان فیلم دارند. راجع به قهرمان هایشان فیلم دارند. راجع به پدیده های دینی شان فیلم دارند. من همیشه مثال کلیسا را می زنم. ما همگی کلیسا را کامل می َشناسیم با اینکه شاید یک بار هم کلیسا نرفته باشیم. همه ایرانی ها کلیسا را می شناسند.از کجا می شناسیم؟ جز از طریق سینما و تلویزیون! مگر تعداد آدم هایی که در غرب در یکشنبه ها به کلیسا می روند از تعداد کسانی که در ایران به نماز جمعه می روند درصدش بیشتر است؟ ولی شما یک پلان نماز جمعه در ۴۰ سال گذشته در هیچ سریال تلویزیونی و در هیچ فیلم سینمایی نمی بینید.
سریال های جمهوری اسلامی هیچ وقت به خیالشان هم خطور نمی کند سراغ چنین چیزهایی بروند چون بلافاصله متهم خواهند شد.همین راهپیمایی ۲۲ بهمن که در آن شرکت کردیم.هر کدام از ما راهپیمایی که می رویم از موقعی که آماده می شویم تا موقعی که حرکت می کنیم، می رویم و برمی گردیم یک خاطره ای و یک تجربه ای برای ما شکل می گیرد و با توجه به این و با اینکه در این وقایع مضامین دراماتیک بسیاری وجود دارد؛ یک پلان راهپیمایی در هیچ سریال جمهوری اسلامی در هیچ فیلم جمهوری اسلامی به چشم نمی خورد. حتی در کار کارگردان های حزب اللهی! اگر به تاریخ رجوع کنیم که این مثال ها فراوان تر هستند. واقعه گوهرشاد خیلی مثال خوبی است. واقعه ای به این عظمت داریم و ۴۰ سال بعد از انقلاب هنوز یک کار داستانی متوسط هم در این مورد نداریم. چرا چون دراماتیک نبوده؟! ازاین سنخ ماجراها ما کم نداریم. مگر سینما چه می خواهد؟ سینما ماجرا می خواهد، قهرمان می خ ۱۰۰۰ و شما در طول ۱۰۰۰ سال گذشته در تاریخ ایران، مقطعی را به اندازه مقطع ۴۰،۵۰ سال اخیر نشان بدهید که ایران به این اندازه ماجرا از سر گذرانده باشد و به این تعداد قهرمان داشته باشد.
اینجاست که آقای اولیور استون می آید ایران در سالن حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی یک پرسش مطرح می کند. وی می گوید ۴۰ سال از انقلابتان گذشته چرا انقلابتان را از زبان سینما روایت نکردید؟ از درون جمعیت به او حمله می شود «ساکت شو! ما آمده ایم حرف هنری بشنویم. از سیاست حرف میزنی؟» به اولیور استون می گویند که تو سینما نمی فهمی. این سینمای سانسور که من می گویم یعنی این. یعنی اولیور استون حق ندارد حتی یک پرسش در میان بگذارد. ورود نگاه ملی و امید به آینده در سینما در همین جشنواره امسال، ما داشتیم تهیه کننده هایی را که کثیف ترین و لجن ترین فیلم های بعداز انقلاب را ساخته بودند و اینها جزو هیئت های داوران بعضی از بخش ها بودند.
***فیلم درخشان «متری شش و نیم» که به نظرم یک گام خیلی بلند رو به جلو بود برای کارگردانش و به نظر من بسیار فیلم خوب و درخشانی بود به معنای واقعی کلمه. این فیلم هم باز آن تصویری که روشنفکرمآب ها و غربزده ها می خواهند از ایران ارائه نمی کند.
کسانی که سفارش گرفته بودند از فلان دولت خارجی یعنی فیلم سفارشی دولتی ضد ایران، ضد اسلام، ضد امام، ضد رهبری، ضد شهدا، ضد خانواده شهدا ساخته بودند. خود من با بعضی از این دوستان ارشادی صحبت کردم گفتند نه آقا ما باید سعه صدر داشته باشیم. گفتم خیلی خوب. اما چرا طرف را میآورند بر صدر می نشانند و قدر می نهند. یک چنین فضایی وجود دارد. این صد البته به آن معنا نیست که هر کسی به اسم اینکه آقا بنده مثلاً می خواهم از ارزش های این ملت دفاع کنم، از موضوعات مثلاً دفاع مقدس و موضوعات انقلاب اینها حرف بزنم پس بگوییم خیلی خوب همین کفایت می کند. نه قطعاً و قطعاً شرط لازم این است که طرف قابلیت های حرفه ای لازم را داشته باشد و این هم باز یکی از مایه های افتخار جشنواره اخیر است که همین کارهایی که الان متهم شدند اینها با حاکمیت هستند و فیلم سفارشی می سازند و اینها از لحاظ سینما، از لحاظ التزام به فرم، کشش، تعلیق، قابلیت های تصویری، فیلمبرداری، تدوین، صحنه آرایی قابل اعتنا هستند، می بینی برای پلان به پلان فیلمشان چه زحماتی کشیده اند. مثلاً سرکار خانم آبیار، تهیه کننده اش می گفت آقا اصلاً کسی نمی خواهد در این مورد فیلم بسازد، فقط دو روز بیایید برویم کویته آنجا زندگی کنید. یا فیلم «رد خون»، یا فیلم درخشان «متری شش و نیم» که به نظرم یک گام خیلی بلند رو به جلو بود برای کارگردانش و به نظر من بسیار فیلم خوب و درخشانی بود به معنای واقعی کلمه. این فیلم هم باز آن تصویری که روشنفکرمآب ها و غربزده ها می خواهند از ایران ارائه نمی کند.
همه این فیلم ها اتفاقاً فیلم های واقع بین تر و جامع بین تری هستند یعنی تلخ ترین واقعیت ها را می گویند، زشت ترین صحنه ها را که در این کشور اتفاق افتاده به تصویر می کشند ولی زاویه دیدشان زاویه دید توریستی نیست. بلکه زاویه دیدی است که ته ته اش مصالح ملی و آینده ایران برایش مهم است و نگاه رو به آینده و رو به جلو دارد.بحمداالله اکنون در آیینه یا ویترین جشنواره سی و هفتم وقتی که نگاه می کنیم می بینیم کسانی که نگاه های ملی دارند و نگاه های مریض ندارند جایگاه بسیار خوبی پیدا کرده اند با تلاش خودشان. فیلم های بسیار خوبی ارائه کرده اند. باید از اینها دفاع کرد. باید از اینها حمایت کرد و از سینمای ملی در برابر سینمای سانسور دفاع کرد و کلید واژه های این جنگ را ساخت.
همان طور که آنها کلیدواژه می سازند، گزاره تولید می کنند، رسانه هایشان را بسیج می کنند، از لس آنجلس تا تهرانجلس مشغول هستند. مفصل و حتماً از جشنواره امسال احساس خطر خیلی جدی خواهند کرد. به نظرم خیلی شوکه شده اند. اینها اصلاً انتظار نداشتند فیلم دوم سعید روستایی چنین فیلمی ساخته بشود و در آن یک چنین تصویری از نیروی انتظامی و از قوه قضائیه ارائه بشود. ما نیازمند نقد سینما هستیم ما در ایران نقد فیلم زیاد داریم ولی نقد سینما نداریم و به نظرم یکی از اشتباهات بزرگ و استراتژیک این بوده است. ما تا دلتان بخواهد منتقد فیلم داریم. فیلم را با خودش می سنجند. چهار نفر نداریم که بگویند خیلی خوب اگر کل سینمای ایران یک فیلم باشد چه سکانسی در آن غائب است امروز ما مردم نیازمند نقد سینما هستیم. کلیت سینمای ایران چه خلأهایی دارد، چه کژتابی هایی دارد و اینها چگونه باید کامل بشود یا تصحیح بشود. ما به نظرم یکی از کارهایی که امروز باید بکنیم همین بررسی هالیوود است. خیلی نگاه ما نسبت به هالیوود سطحی و رقیق است و ادبیات هالیوودشناسی مان.
اخیراً دیدم یکی از این دوستان منتقد فیلم یک یادداشتی نوشته بود در سایتش که بابا صد رحمت به عمار، اسکار دیگر گندش را در ایدئولوژیک بودن و سیاسی بودن درآورده است. گفته اینها از عمار هم جلو زدند. البته من چند سال پیش جوابش را داده بودم و یک یادداشتی منتشر کردم با عنوان «راه دراز عمار تا اسکار»، گفتم ما خیلی هنوز فاصله داریم تا به اندازه اسکار ایدئولوژیک و سیاسی بشویم.
بعد رسانه ای سینما برای من مهم است، هنر، صنعت، رسانه، یک عده توی ایران علم برداشتند که سینما فقط فرم است. یعنی چی سینما فقط فرم است؟ بعضی دوستان نزدیک خود ما به این دامن می زنند. کی گفته سینما فقط فرم است؟
امیدواریم یک روز به آن مرتبه برسیم. اسکاری که می آید به آرگو جایزه می دهد. یک تیتری آن سال من ساختم گفتم سینما برای سینما، هنر برای هنر و اسکار برای آرگو، آرگو یک فیلم متوسط تلویزیونی است. در مقابل فیلم اسپیلبرگ به فیلم آرگو جایزه دادند یعنی در شرایطی که حرفه ای ترین سینمای جهان میگوید بعد رسانه ای سینما برای من مهم است، هنر، صنعت، رسانه، یک عده توی ایران علم برداشتند که سینما فقط فرم است. یعنی چی سینما فقط فرم است؟ بعضی دوستان نزدیک خود ما به این دامن می زنند. کی گفته سینما فقط فرم است؟ اگر سینما فقط فرم باشد که باید کل سینما را تعطیل کنید. سینمای ایران را باید تعطیل کنید. چرا؟ چون به اندازه خوراک سینماهای ما و تلویزیون ما به اندازه کافی در طی سال شما می توانید فیلم هایی از دنیا که این به اصطلاح ملاک ها را دارند پیدا کنید که با ممیزی های جمهوری اسلامی هم قابل پخش باشد. مگر سینما فقط فرم نیست؟ خب درها را باز کنید از سینمای آمریکا، سینمای هند، سینمای چین، سینمای اروپا سالی ۱۰۰ فیلم گزینش کنید بیاورید توی سینما پخش کنید که تراز سینمایی شان هم خیلی بالا است و به قول شما حرفه ای و فنی هم ساخته شدند.
***در بدنه صدا و سیمای جمهوری اسلامی یک جریانی وجود دارد که امتداد جریان انفعال هست یا جریان غربزدگی است
فوتبال ایران را هم تعطیل کنید چون فوتبال هم یک پدیده مدرن است مثل سینما دیگر. اگر فوتبال آن چیزی است که بارسلونا و رئال مادرید بازی می کنند خب ما چه نیازی داریم برویم بازی ابومسلم و شموشک نوشهر نگاه کنیم. ابومسلم چندم است اکنون؟ ببینید می خواهم بگویم این به اصطلاح دقایق نرمی که وجود دارد این بحث ها دیده نمی شود که آقا آن کسی که مثلاً می رود بازی نساجی مازندران را می بیند می داند که این بازی که اینها دارند می کنند در حدی است که مثلاً می تواند توی خانه اش بنشیند همان روز بازی مستقیم فلان و فلان را ببیند، ولی جنبه ی ملی کار برایش یک ارزشی دارد، در سینمای ایران هم همین گونه است. مهم ترین رسانه جمهوری اسلامی سربزنگاه درست عمل نمی کند سال گذشته ما در همین جا بعد جشنواره سی و ششم راجع به موضع صدا و سیما در مورد فیلم به وقت شام صحبت کردیم، به وقت شام آن شب داوری ها آمدند حمله کردند به آن و مسخره اش کردند و تحقیرش کردند گفتند این فیلم کمدی است و از پنج یک نمره هم نمی گیرد و آنجا بنده اعتراض کردم به آقای علی عسگری بعد گفت نه این یک مورد بوده، این را تعمیم ندهید، این جریان نیست، من گفتم این جریان است، در بدنه صدا و سیمای جمهوری اسلامی یک جریانی وجود دارد که امتداد جریان انفعال هست یا جریان غربزدگی است گفتند نه این یک موردی بوده برخورد کردیم فلان، باز امسال هم تکرار شد در مورد یک فیلم دیگر فیلم رد خون، دوستانی تماس گرفتند توضیحاتی دادند که نه آقا این برنامه تعمدی وجود نداشته برای اینکه ما «رد خون» را بزنیم ولی شده دیگر.
خب حتماً یک جای کار عیب دارد دیگر. باید بگردند این عیب ها را پیدا بکنند که تنها دستگاه تبلیغاتی نظام، مهم ترین رسانه جمهوری اسلامی چرا سر بزنگاه ها نباید در آن جایگاه درست خودش عمل بکند. حالا قبول می کنیم که تعمدی در کار نبوده است ولی بگردند خطاهایش را پیدا کنند. چه خطایی وجود دارد. خطای ما در سازوکارهایی که در شناخت نیروها و چینش آنها داریم حتماً خطاهایی وجود دارد که به آن نتایج منجر می شود اگرچه آن نتایج به اصطلاح خواسته آنها هم نبوده باشد. سینمای سانسور شکست خورده است سینمای سانسور، به نظرم گام اولش شکست خورده است. همین جشنواره اخیر نشان میدهد شکست خورده است. به نظرم در سال های آتی به سمت گام دوم خواهند رفت طلایه هایش هم آشکار است.
من تا حالا سراغ ندارم یک خانواده حزب اللهی در تلویزیون روایت شده باشد اگر دوستان سراغ دارند بگویند.
گام اول کتمان بود، سانسور بود، ندیده گرفتن بود، انکار بود، بعضی از نویسنده ها توی کشور راجع به ۲۰۰ هزار شهید این کشور حاضر نشدند یک خط بنویسند. آنقدر متفرعن و متکبر بودند فکر می کردند و می گفتند آقا اینها را ما اگر از آنها حرف نزنیم اینها فراموش خواهند شد در تاریخ گم خواهند شد. بعد دیدند نه یک خاک های نرم کوشک درمی آید ۶۰۰ هزار نسخه فروش می کند، یک ابراهیم هادی درمی آید به چاپ ۱۱۰ می رسد. گام دوم چیست؟ گام دوم تحریف است. می گویند خیلی خوب، ما حالا ورود بکنیم برای اینکه تحریف کنیم. ما روایت بکنیم. یک سریالی اخیراً دیدم تلویزیون دارد پخش می کند ایام دهه فجر برای نخستین بار دارند یک خانواده حزب اللهی را روایت می کنند در طول ۳۰ سال گذشته. من تا حالا سراغ ندارم یک خانواده حزب اللهی در تلویزیون روایت شده باشد اگر دوستان سراغ دارند بگویند. مذهبی بوده ولی بعد ۳۰ سال می خواهند یک فیلم بسازند راجع به خانواده حزب اللهی، به کی می دهند؟ به کسی که خودش هیچ سنخیتی با یک خانواده حزب اللهی ندارد. می شود گرگ ومیش. هیچ ادعایی هم در این زمینه ندارد طفلی. ۱۰ رقمی ساخته. سعادت آباد ساخته. آخر بازی ساخته، به این می گویند تو بیا خانواده مثلاً چند شهیده را بساز. خب او چه درکی دارد از این ماجرا؟ خب معلوم است او هم روایت خودش را می سازد دیگر. می شود مثل همان ماجرای بچه پولداری که به او گفتند راجع به فقر، انشا بنویس.